روایتی از تاثیر مخرب اجرای سیاستهای صندوق بین المللی پول بر اقتصاد ایران
به گزارش خبرگزاری تسنیم، پرویز داودی استاد تمام اقتصاد پولی و معاون اول دولت نهم طی سخنانی در مراسم گرامیداشت علامه مصباح یزدی در قم گفت: پس از دوران حاکمیت مسیحیتِ تحریف شده قرون وسطی در اروپا از نیمهی دوم قرن 15 میلادی با دینِ انسانگرایی و حذف دین و خدا از صحنه اجتماع و آزادی مادی با محوریت انسان مورد پذیرش قرار گرفته و سه عنصر اومانیسم، سکولاریسم و لیبرالیسم ارکان و سرلوحه، تفکرات و تتبعات علوم و هنرهای مختلف از جمله علم اقتصاد قرار گرفت.
تفکرات، ادبیات و آموزههای مبتنی بر ارکان فوق رفتارها و عملکردهای اقتصادی را نتیجه میدهد که اروپا را با چند بحران اقتصادی تا قرن بیستم میلادی مواجه کرده؛ ولی در همین دوران به قیمت و هزینه استعمار کشورهای دیگر آفریقایی، آسیایی و ایجاد توزیع ناعادلانه درآمد و ثروتها و فداکردن عدالت و ارزش انسانی، دوران رونق تولید و اشتغال اقتصاد کشورهای اروپایی رقم میخورد، ولی روند فوق دیری نمیپاید و در نیمه اول قرن بیستم بحران بزرگ و فراگیر 1929 نمایش آشکاری بود از ضعف نظام سرمایهداری مبتنی بر سه رکن فوق اومانیسم، سکولاریسم و لیبرالیسم. پس از آن تاریخ، نظام سرمایهداری بحرانهای متعددی را شاهد بوده است که مهمترین آنها بحران 1973(بحران نفتی)، بحران 8-1997(بحران جنوب شرقی آسیا) و بحران 2006 تا 2009 (بحران مالی در آمریکا و اروپا) می باشند. با آشکار شدن ضعف¬های نظام سرمایهداری، از اواخر قرن نوزدهم سیر تطور مکاتب اقتصادی آغاز گردید.
ولی وفاداری همه این مکاتب به مبانی اومانیسم، سکولاریسم و لیبرالیسم حفظ میشود. شاهد مثال آن علتالعلل بودن حداکثرسازی سود و لذائذ مادی برای روندهای متغیرهای اصلی و مبنایی اقتصاد است که این در کلیه مکاتب مورد تاکید است و جاپایی از خدامحوری در این مکاتب مشاهده نمیشود.
انتصاب علل مشکلات و بحرانهای اقتصادی نظام سرمایهداری به روابط ظاهری پدیدههای اقتصادی به جای توجه به مبانی غلط و انحرافی این نظام، آدرس غلطی است که به وضوح در ادبیات اقتصادی به چشم میخورد و تقریباً در کلیه ادبیات اقتصادی هیچ اثری از کنکاش در مبانی برای بررسی مشکلات اقتصاد ملاحظه نمیگردد. حتی پس از دهه 1980 میلادی، کم رنگ شدن پاسخگویی به “چـراها” و پررنگشدن پاسخگویی به “چگونگیها” و ارائه مداوم ابزارهای جدید تجربی برای پاسخگویی به “چگونگیها” و زدن مهر ضعف علمی در استفاده از ابزارهای استدلالی و توصیفی برای پاسخگویی به “چراها”، به خوبی در ادبیات اقتصادی و رویههای ارزیابی اقتصادی قابل مشاهده است. حضور عینی این پدیده در نظام آموزشی کشور ما (در کتب درسی، در مقررات و آیین نامههای آموزشی و نظامات ارزیابی¬های علمی) کاملاً مشهود است.
تکنوکراتپروری به جای متفکرپروری نتیجه این روند در نظام آموزشی بوده و خواهد بود. کشورهای عقب نگه داشته شده و به ویژه کشور ما، هدف یکی از پنهانترین و پیچیدهترین نوع جنگ، جنگ نرم که در حوزه علم و تفکر است، واقع شده است و در این معرکه نظام آموزشی ما مهمترین سلاح دشمن است. تا چند سال قبل مثل اوایل دفاع مقدس ما حتی سیم خاردار این معرکه را هم نداشتیم. اما الحمدلله با برخی فعالیتها و حرکتها، بارقه امیدی هرچند بسیار کوچک ایجاد شده است. سرایت این روند به تصمیمگیران و تصمیمسازان کشور در سطوح تقنین، اجرا و قضا، در سطحی گستردهتر و البته کمعمقتر مشکل را صدچندان میکند. بعید میدانم هیچ طرح و نقشه راه منسجم و عملیاتی در ذهن مدیران ما برای رسیدن به پیشرفت اسلامی با هدف قرب الهی باشد. نگاه به برنامههای توسعه کشور (که متأسفانه هنوز از لفظ توسعه با تمامی ارزشهای مادی و غیر الهی آن به جای کلمه پیشرفت استفاده میشود) فقدان این نقشه راه را نمایان میکند.
در این میدان و معرکه، حضرت آیت الله مصباح(ره) با داشتن نرمافزار فکری قوی و روشن، بر راه دفاع و حمله مقابل این جنگ نرم در حوزه علم و تفکر اشراف داشتند و در واقع مرد میدان بوده است. ایشان با ایجاد و راهاندازی دفتر همکاری حوزه و دانشگاه و مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، اساتید علوم انسانی دانشگاه را دعوت نموده و طی مباحث علمی در هر رشته، با اساتید و محققین حوزوی، آموزش و فراگیری علوم رایج دانشگاهی را در حوزه کلید زدند. بسط ارتباطات موسسه با دانشگاه¬های دیگر کشورها نیز تعمیق اساتید و محققین محترم حوزوی در علوم انسانی رایج را محقق کرده و می کند. با تأکید بر ارتقاء دانش حوزوی از یک طرف و کسب دکترای اجتهاد در علوم انسانی رایج از طرف دیگر، این عزیزان را قادر به تشخیص خطوط پنهان ادبیات رایج کرده و مبانی غیردینی و غیرالهی این علوم را به خوبی موشکافی کرده و درک و فهم می کنند. ایشان علیرغم عدم تخصص در رشته اقتصاد، مباحث تعیین کنندهای را در مقولات مبنایی و حساس این رشته مثل مطلوبیت، مالکیت و نقش دولت ارائه نمود که راهگشای تعیین کنندهای برای عموم اساتید و محققین این معرکه جنگ نرم می باشد. ایجاد رشته فلسفه اقتصادی برای اولین بار در نظام آموزشی کشور زمینه ای مهم برای یافتن علل مبنایی مشکلات نظام سرمایهداری غرب و ارائه علم اقتصاد اسلامی است، از نوآوری مهم ایشان در این جنگ بوده است. برای درک اهمیت و سنگینی و گسترده بودن تهاجم نرم در حوزه علم و تفکر و در نتیجه از اهمیت بسیار حیاتی و بلند مدت، شناخت این جنگ و مبارزه با آن توسط حضرت آیت الله مصباح، به مصداقی در اقتصاد کشور نگاه می¬کنیم.
ویژگی جنگ نرم در حوزه علم و تفکر در این است که تا وقتی که ما به نقطه پیروزی در این جنگ نرسیدهایم و پیروزی خود را با داشتن دست بالا در نظریات و تئوریها و سیاستها و برنامههای کشور و اذهان و افکار تصمیمگیران و تصمیمسازان کشور تثبیت نکرده باشیم، دشمن میتواند با ترکیب این جنگ با هرنوع جنگ دیگر اقتصادی، اجتماعی یا سیاسی موقعیتهای بسیار دشوار و خطرناکی را برای نظام ایجاد نماید. برای این منظور به چند آمار متغیرهای اقتصادی نگاه میکنیم: نرخ رشد تولید در سه دهه اخیر، 4.2 درصد و در سال 1397به این طرف تا 1401 معادل 1.2 درصد بوده است. با ظرفیتهای موجود کشور، 8 درصد حداقل مقدار رشدی است که قابل حصول است. تورم برای سه دهه اخیر بطور متوسط البته با رعایت بالا پایینهاش 20 درصد و در 1397 تا 1401 معادل 42 درصد بوده که بطور مستمر در این سالها تورم را داشتیم، برای اقتصاد با ظرفیت ما تورم زیر 5 درصد معقول است.
ضریب جینی که حمایت از عدالت اقتصادی در جامعه هست و افزایش ارقام آن حتی در حد هزارم و ده هزارم مثل ریشترهای زلزله عمل میکند و بسیار مهم است در سه دهه اخیر 39.94 صدم بوده است که این عدد در سال 1397 تا 1401 حدود 41 صدم است. برای اقتصاد ما عدد مناسب برای ضریب جینی 30 صدم میباشد. و همچنین رشد سرمایهگذاری در سه دهه اخیر 3.4 درصد می باشد و از سال 1397 تا 1401 حدود منفی 4 درصد می باشد؛ درحالیکه با توجه به ظرفیت¬ها اقلاً رشد 15 درصدی برای سرمایه گذاری قابل حصول است. به همین ترتیب، رشد نقدینگی بالا حدود 27.5 درصد در سه دهه اخیر بوده و در 1397 تا 1401 معادل 33 درصد بوده، در حالیکه رشد نقدینگی مطلوب برای کشور ما با ظرفیت¬های موجود زیر 5 درصد است. بالأخره مهمترین شاید بگویم در موقعیت فعلی مهمترین متغیر، نرخ ارز و رشد آن است که در سه دهه اخیر رشد متوسط 18 درصد را داشته و در 1397 تا 1401 معادل 61.6 درصد بوده است. در حالیکه متوسط نرخ رشد ارز با ظرفیت فعلی زیر 2 درصد مطلوب است. مهم نیست که دولتها عوض شوند، کمی بهتر و کمی بدتر؛ ولی چرا اقتصاد ما برای سه دهه است که همین نتایج را دارد؛ رشد تولید کم، نرخ تورم بالا، ضریب عدالت بسیار بد، نرخ رشد ارز بالاو نرخ رشد نقدینگی بالا و رشد سرمایه¬گذاری کم. برای اینکه به علت این تصویر آماری پی ببریم، بر میگردیم به جنگی که کشور ما گرفتار آن است. همانطور که عرض شد با جنگ نرم در حوزه علم و تفکر، ساختار ذهنی نخبگان ما را شکل دادند و آنان سیاستهای دیکته شده از غرب را براحتی میپذیرند که انباشت دانشی آنان مهندسی شده و طراحی شده همان ادبیات ارائه شده توسط غرب است. یکی از اهرم¬های نظام استکباری غرب در پوشش یک سازمان تخصصی بینالمللی که وجهه کاملاً علمی و تخصصی و بین¬المللی دارد یعنی آی ام اف (IMF) است، لذا قاعده سیاست¬های توصیه شده¬اش به عنوان توصیه¬های علمی پذیرفته می¬شود.
ولی غافل از اینکه IMF یکی از ابزارهای خطرناک استکبار جهانی می¬باشد. صندوق بین¬المللی پول در در اردیبهشت 1378 تفاهمنامهای برای امضا می¬فرستد که نهایتاً امضاء نشده و در برنامه سوم نسخه آن گنجانده می¬شود. توصیه¬های صندوق که علی¬رغم عدم امضای تفاهم¬نامه او در برنامه سوم آمده و اجرا شده و میشود (که برای اقتصاد ایران مضر بود و هست) به شرح زیر بود:
1. استقلال بانک¬ها، 2. خصوصی شدن بانکها، 3. افزایش سرمایه بانکها، 4. افزایش نرخ¬های سود بانکی،
5. انتشار اوراق مشارکت بانک مرکزی، 6. انتشار انواع اوراق، 7. تعمیق بازار بورس و بدهی با معرفی انواع بدهی (ربوی)
8. آزاد سازی قیمت¬ها (گذاشتن قیمت¬ها بر عهده بازار)، 9. افزایش قیمت حامل¬های انرژی و …،
10. افزایش نرخ ارزهای خارجی، 11. تشویق واردات تبدیل انتشار لیست منفی برای اقلام قابل واردات به جای انتشار لیست مثبت، 12. کاهش تعرفه¬های وارداتی و حذف موانع غیرتعرفهای، 13. کاهش لیست واردات غیرمجاز، 14. حذف تدریجی یارانه ها، 15. حذف پیمان سپاری صادرات، 16. حذف سپرده پیش پرداخت برای واردات، 17. اجبار به افزایش قیمت های محصولات شرکتها به خاطر افزایش نرخ ارز
در متن تفاهم نامه صندوق بین المللی پول همچنین آمده بود که:
– دولت به ضرورت حذف یارانه ها و حذف کنترل¬های قیمتی واقف است که باید فقط 17 قلم کنترل شود و آن هم تدریجاً حذف شود.
– دولت به انجام این فعالیتها متعهد میگردد.
– دولت در جای جای تفاهم نامه از مشاوران IMF تقاضای کمک میکند.
– در مرحله بعد این دخالتها را به سمت بنیادها میبرند که زیر نظر مقام معظم رهبری است.
– دولت متعهد میشود که اگر تراز تجاری منفی شد، هیچوقت واردات را محدود نکند؛ مثلاً برود و از IMF وام بگیرد.
– دولت متعهد میشود مرتباً مراحل پیشرفت کار را به IMF گزارش کند.
درست است که این تفاهمنامه امضا نشد، اما گستردگی آن در یکی از برنامه های توسعه آمد و اجرا شد. چه چیزی میتواند و چگونه میشود با آن مقابله شود؟ راهش این است که مسئولین باید معتقد باشند تا سیاستهای اقتصاد مقاومتی اجرا شود وگرنه نمیشود. و لازمه این کار هم همان اصلاح نظام آموزشی است؛ نظام آموزشی برای مقابله با جنگ نرم دشمن، باید مبتنی بر آموزه¬های اسلامی راهبرد متفکرپروری را به جای تکنوکراتپروری در پیش بگیرد.
انتهای پیام/