روزهایی که منافقین اتوبوسها و کودکان را به نام خلق آتش میزدند+فیلم
به گزارش خبرگزاری فارس از شیراز، سی ام خردادماه سالروز اعلام قیام مسلحانه منافقین در سال ۱۳۶۰ است.
در این مقطع زمانی بیش از ۴۰۰ نفر از شهروندان بی گناه در استان فارس که تعدادی زن و کودک هم در میان آنها بود، توسط تشکیلات مجاهدین خلق ترور و به شهادت رسیدند.
حمله به اتوبوسهای شرکت واحد و به آتش کشیدن این اتوبوسها در شیراز تنها یکی از جنایتهای منافقین به مردم بیگناه بود.
منافقین اتوبوسهایی که اکثراً مردم مستضعف جامعه را جابهجا میکرد را به آتش میکشیدند و ادعا میکردند که حامی مستضعفین هستند، حمله به اتوبوسهای شرکت واحد، تنها زیان مادی نداشت بلکه در اکثر موارد منافقین با پرتاب نارنجک و کوکتل مولوتف یا بمبگذاری در اتوبوسها، دهها نفر را مجروح کرده و به شهادت رساندند.
بمبگذاری در اتوبوس شرکت واحد در شیراز و در پی آن، سوختن دختربچهای 2 ساله در ۲۰ مهمرماه از جمله این جنایتهاست.
مروری بر یکی از جنایات منافقین که به نام خلق انجام میشد
شهیده لیلا نوربخش در سال 1358 در شیراز به دنیا آمد، پدرش کارگر ساختمان و مادرش خانهدار بود، در تاریخ 20 مهر 1360 خانواده نوربخش به مناسبت عید غدیر خم، برای زیارت راهی حرم حضرت شاهچراغ(ع) شدند.
آنها در مسیر سوار اتوبوسی شدند که عناصر گروهک منافقین برای بر هم زدن امنیت و ایجاد وحشت میان مردم، قصد بمبگذاری در آن را داشتند.
دو خانم در ابتدای مسیر همراه با مواد اشتعالزا سوار اتوبوس شده و پس از گذاشتن این مواد در اتوبوس پیاده شدند. اتوبوس با صدای بلند خانمی که از عقب اعلام کرد: «بمبگذاری شده است!» متوقف شد، چند ثانیه از توقف اتوبوس نگذشته بود که صدای مهیبی شنیده شد و اتوبوس در آتش سوخت.
سافران که اغلب زنان و کودکان بودند، به دنبال یافتن راه خروجی از اتوبوس بودند؛ اما درهای آن به دلیل آتشسوزی غیر فعال شده بود. عدهای با شکستن شیشههای اتوبوس توانستند جان خود را نجات دهند؛ اما لیلا که 2سال بیشتر نداشت، در آتش کینه منافقین سوخت تا پیکر سوختهاش سندی دیگر بر پرونده جنایات گروهک تروریستی منافقین باشد.
خانم ماهبس نوربخش، مادر شهید لیلا نوربخش درباره آن روزها گفته است:
«به یاد دارم 20 مهر 1360، روز عید غدیر بود و میخواستیم برای زیارت به حرم حضرت شاهچراغ(ع) برویم. لیلا خیلی ذوق داشت و خوشحال بود. او برای لذت بردن هرچه بیشتر از این شادیاش، با همان لهجه بچهگانه شیرینش مدام میپرسید: «مامان کجا میرویم؟» من هر بار میگفتم: «به حرم حضرت شاهچراغ میرویم.
برای سوار شدن به پایانه نمازی رفتیم. زهرا 3 ساله بود و لیلا هم 2 سال داشت. آنها را سوار اتوبوس کردم و ابراهیم 1 ساله را نیز در بغل گرفته بودم، همسرم در قسمت جلوی اتوبوس سوار شد و خواهر همسرم نیز همراه ما بود.
اتوبوس تقریبا 40 نفر مسافر داشت، مسافت کمی را طی کرده بودیم، اتوبوس با صدای بلند خانمی که از عقب اعلام کرد: «بمبگذاری شده است.» متوقف شد. چند ثانیه از توقف اتوبوس نگذشته بود که صدای مهیبی شنیده شد و اتوبوس در آتش سوخت.
آتش در اتوبوس زبانه میکشید و همه به سمت درب عقب اتوبوس هجوم آوردند؛ اما در از کار افتاده بود و باز نمیشد. مردم وحشت کرده بودند. هر کس سعی میکرد جان خود و خانوادهاش را نجات دهد. عدهای از طریق پنجرهها خودشان را از اتوبوس خارج کردند. فرصتی نداشتیم و هر لحظه شعلههای آتش بیشتر و بیشتر میشد.
فضای اتوبوس را دود گرفته بود و نتوانستم لیلا و زهرا را ببینم. با دستم به سختی شیشه اتوبوس را شکستم. دستم پر از شیشه بود و خون از آن جاری شد. فقط توانستم خودم و ابراهیم را که در بغلم بود نجات دهم. از اتوبوس که بیرون آمدم، همسرم را دیدم. صورت و موهایش سوخته بود. سراغ لیلا و زهرا را گرفتم. گفت: «آنها را ندیدم، حتما داخل اتوبوس ماندهاند. خواهرم که سوخته بود را دیدم و بیرون کشیدم.» با شنیدن این جمله جیغ کشیدم و بر سر خود زدم. دقایقی بعد ماموران آتشنشانی رسیدند. افرادی را که در اتوبوس گیر افتاده بودند را بیرون آوردند؛ اما آنها هم نتوانستند برای لیلا کاری کنند.
لیلای ۲ ساله در آتش کینه کور منافقین سوخت
هنگامی که ماموران آتشنشانی موفق به مهار آتش شدند، لیلا جانش را از دست داده و جسمش کاملا سوخته بود؛ اما پیکر نیمهجان زهرا به بیمارستان منتقل شد.
زهرا به علت سوختگی شدید 9ماه در بیمارستان بستری بود و مورد چندین عمل جراحی قرار گرفت. با این حال زهرا هیچوقت به بهبودی کامل دست نیافت و با گذشت سالها از آن زمان، هنوز آثار جنایت منافقین را به همراه دارد. در آن حادثه لیلای 2 ساله شهید شد و تعداد زیادی از مسافران دچار سوختگی شدند.
همسرم کارگر ساده ساختمان بود و وضع مالی خوبی نداشتیم. مسئولیت دولتی هم نداشت که منافقین به دلیل آن بخواهند به ما آسیبی برسانند. آنها با دولت و نظام مشکل داشتند؛ اما در عمل علاوه بر نظام و دولت با مردم بیدفاع هم وارد مبارزه مسلحانه شدند. لیلا فقط 2سال داشت، گناه لیلا چه بود؟ بدن کاملا سوخته شده لیلا صحنهایست که برای همیشه در ذهنم میماند و از یاد رفتنی نیست.
همیشه از این درد میسوزم و منافقین را نفرین میکنم. با جنایات اینچنینی، دید مردم به گروهک منافقین تیرهتر شد.
از مسئولین کشور میخواهم که راه بازگشتی برای منافقین نگذارند. مجامع بینالمللی نباید آنها را دور خود جمع کنند، از آنها حمایت کنند و به آنان امکانات دهند. آنها که داعیهدار حقوق بشر هستند، چرا منافقین را به سزای عملشان نمیرسانند؟
پایان پیام/ ن