ملاقات با رهبر انقلاب، التیامبخش زخم دلمان بود
به گزارش خبرگزاری فارس از شیراز، قصهها را آغاز میکنیم بدون آنکه از سرانجامش چیزی بدانیم. زندگی هر انسانی، از نقطهای آغاز میشود و در جایی خاتمه مییابد. خوشا آنها که عاقبت به خیر از دنیا میروند و به سکوی رستگاری نزدیکتر هستند.
حادثه تروریستی و تلخ حرم شاهچراغ، جان تعدادی از هموطنان ما گرفت و سعادت شهادت را نصیب آنها کرد. برای این شهیدان، رستگاری در بزنگاهی رقم خورد که به راحتی در باور کسی نمیگنجد.
حادثهای که پس از طی شدن هفتهها از آن، هنوز زیارت ما از سومین حرم اهل بیت را با بغض و بهت همراه کرده… هنوز ضریح سوگوار است و چشم زائران، در نخستین تلاقی خود، آیینه کاریهای گلگون را تصور میکند.
یکی از شهدای حرم شاهچراغ، شهید بهادر آزادی شیری از شهرستان فسا است که همسر او نیز در حادثه تروریستی شاهچراغ، دچار مصدومیت شد.
ملاقات با رهبرمان، به ما توان مضاعفی بخشید
طاهره آزادی شیری، دختر شهید که در ملاقات اخیر خانواده شهدای حرم شاهچراغ با رهبر معظم انقلاب حضور داشته، در گفتگو با خبرنگار فارس، لحظه دیدار خود با رهبرمان را اینگونه توصیف میکند: دیدار با رهبر انقلاب برایمان قوت قلب بود و از ملاقات ایشان خوشحال شدیم.
وی ادامه میدهد: پس از این حادثه تلخ که اعضای خانواده ما با درد و غصه همراه شده بودند، ملاقات با رهبری باعث شد روحیه ما بهتر شود و تفقد ایشان تسکین و التیام دردهای دل ما بود.
فرزند شهید شیری تاکید میکند: رهبر انقلاب از ما دلجویی کردند و دعوت و دلجویی ایشان، برای مقابله با اندوهی که در سوگ پدر داشتیم، به ما توان مضاعفی بخشید.
وی با اشاره به وضعیت مادر خود که در حادثه حرم مجروح شده بود، میگوید: مادرم، ۱۵ روز پیش، از بیمارستان مرخص شد و دوره نقاهت خود را مهمانسرای نزدیک حرم شاهچراغ میگذراند.
پدرم در مردمداری بینظیر بود
معروف است که می گویند دخترها بابایی هستند و ارتباط بین دختر و پدر، صمیمانهتر است.
طاهره آزادی شیری، به نقل مهربانی و خوشخلقی پدرش در خانواده و همچنین در ارتباط با دیگران میپردازد.
وی می گوید: پدرم در مردمداری بی نظیر و خلق و خوی نیکوی او زبانزد اهل محل بود، هر کس به خانه او می آمد مثل فرزندان خودش را ارج می نهاد.
شهید آزادی شیری، شکستهبند (بیتال) بود و در کارش مهارت خاصی داشت. به طوری که از استانهای دیگر برای مداوا نزد او میآمدند.
دختر شهید با اشاره به شغل پدرش بیان میکند: برخی از بیماران از استان های تهران، اصفهان و سیستان و بلوچستان و… نزد پدرم می آمدند و او برای مداوا با روی گشاده و شکیبایی، به بهبودی آنها کمک میکرد.
یا علی بگو و بلند شو
وی با اشاره به خاطرهای از مداوای یکی از بیماران میگوید: ما در شیراز ساکن بودیم و یک روز که برای ملاقات با خانوادهام به سمت فسا حرکت میکردیم، مطلع شدیم که یک جوان ۲۷ ساله اصفهانی برای مداوا نزد پدرم آمده است.
دختر شهید شیری اضافه میکند: وقتی به منزل پدرم رسیدیم، دیدیم که این جوان را با برانکارد به آنجا آوردند و همراهان او گفتند که پنج سال است در بستر افتاده و توان حرکت ندارد.
طاهره که از یادآوری این خاطره به وجد آمده، بیان میکند: از پدرم پرسیدم میتوانی کاری برای این جوان انجام بدهی؟ پدر، وضعیت او را بررسی کرد و گفت اول خدا و بعداً مداوا.
وی ادامه میدهد: پدرم، مراحل درمان را انجام داد و پس از سپری شدن ساعتی به جوان اصفهانی گفت: از جایت بلند شو!
او گفت نمیتوانم اما پدرم مصرانه از او خواست بلند شود و گفت: یا علی بگو و بلند شو و بعد آنقدر با حوصله، به آن جوان قوت قلب داد که او از جا برخاست.
دختر شهید شیری میگوید: پس از اینکه جوان اصفهانی از جا برخاست، همراهانش هیجان زده شدند و با خانوادهاش تماس تصویری گرفتند و همه با هیجان و گریه، مداوای این جوان را مشاهده کردند.
طاهره ادامه میدهد: وقتی به منزل پدرم میرفتیم، از او می خواستیم که برای وعده های غذا نزد ما بیاید و برای خوردن ناهار یا شام، در کنار ما باشد، اما او میگفت: افرادی که برای درمان مراجعه میکنند، از راه دور آمدند و نباید آنها را معطل کرد. خدا به من توان و قوت می دهد و وقتی میبینم که کمک من باعث خوشحالی و سلامتی آنها می شود، قوت قلب میگیرم.
گزارش از : سمیه انصاریفرد
پایان پیام/
این خبر در هاب خبری وبانگاه بازنشر شده است