یزلههای به یادماندنی دهه نودیهای اهوازی برای غدیر
خبرگزاری فارس؛ حسین یزدی: همه درگیریهای ذهنی و کاری خود را کنار میگذارم و از خانه بیرون میروم مقصدم را مشخص نمیکنم، نمیدانم به کجا بروم و در کدام جشن عید غدیرخم حضور پیدا کنم، قدمهایم را آهسته برمیدانم ولی هنوز هم تصمیم قطعی را نگرفتهام مردد هستم کجا بروم.
جشنهای بزرگی برای عید غدیرخم در نقاط مختلف شهر اهواز دیار سردار سرلشکر شهید علی هاشمی از سوی مردم تدارک دیده میشود، هنوز هم نمیدانم به کجا بروم و در کدام جشن و شادی مردم حضور پیدا کنم، در حرم علی بن مهزیار اهوازی، در حسینیه ثارالله اهواز، در پارک شهید صباغان خیابان آزادگان در جوار تربت پاک شهید گمنام و یا در کوی شهید مدرس.
بالاخره راهی کوی شهید مدرس میشوم، بدون آنکه بدانم آنجا چه خبر است، راه را اشتباه میروم ولی به کمک یکی از اهالی به خیابان شهدا میرسم قدمهایم را آهسته برمیدارم، یاد دوست عزیزم جوان ناکام زندهیاد محمدامین هماوند میافتم و به راهم ادامه میدهم کم کم صدای شعرها و سرودهای عربی به گوش میرسد.
به راهم ادامه میدهم و به ایستگاه صلواتی که از سوی یکی از اهالی کوی شهید مدرس اهواز نبش خیابان پنجم به مناسبت فرا رسیدن عید غدیرخم و آغاز امامت حضرت امیرالمومنین(ع) برپا شده میرسم، شربتی را میل میکنم و میروم، نبش یکی از خیابانهای فرعی بانویی با لباس عربی نشسته است و با شکلات از کودکان پذیرایی میکند، به سمتش میروم، سلام میکنم، به او میگویم حجیه به من هم شکلات بدهید که با لبخندی، مشتش را پر میکند و به سمتم میآورد، هر کسی خوش شانستر سهمش بیشتر.
اینجا خبری از خستگی نیست
هنوز هم نمیدانم در کوی شهید مدرس چه خبر است، فقط صدای ضعیفی را از دور میشنوم که در حال قرائت اشعار حماسی عربی در وصف امیرالمومنین(ع) است، راهم را ادامه میدهم، چند متری که جلومتر میروم به دریایی از اجتماع پرشور و شعور مردم ولایتمدار، نجیب، صبور، پر انرژی و پر جنب و جوش اهواز میرسم که برای گرامیداشت امامت و ولایت مولاعلی(ع) گرد هم جمع شدهاند.
شاعران اشعاری حماسی در وصف اهل بیت(ع) بهویژه امام علی(ع) میخوانند و جوانان دهه شصتی، دهه هفتادی و دهه هشتادی گرد هم جمع میشوند و به افتخار ساقی کوثر یزله میروند، البته حضور دهه نود نودیها نیز که دشداشه به تن در جشن عید ولایت کوی شهید مدرس حضور یافتهاند نیز خیلی چشمگیر است.
عربی بلد نیستم که خیلی افسوس میخورم، به جوانی که کنار ایستاده میگویم بخشی از اشعاری که توسط شاعران قرائت میشود برایم ترجمه کند: «اینجا شهر اهواز است، شهر امیرالمومنین(ع)، هر که حضرت علی(ع) را قبول ندارد اهوازی نیست.» جوانان اهل کوی شهید مدرس شعر را با صدای بلند و واژههای عربی تایید میکنند.
آنقدر جمعیت زیاد است که جای سوزن انداختن نیست، همه یکرنگ و یک دل در خیابان شهدا کوی شهید مدرس جمع میشوند تا آغاز امامت مولا را جشن بگیرند، شاعران شعر میخوانند و اجتماع بزرگ جوانان اهوازی چون دریای متلاطمی یزله میروند و شعرهای حماسی را در وصف امیر غدیر زمزمه و تکرار میکنند.
شاعران شعرخوانی خود را ادامه میدهند: «این اجتماع به افتخار حضرت علی(ع) بر پا شده است، ای وهابیون اینجا ببینید و دق کنید»، اینجا خبری از خستگی نیست، با اینکه چند ساعت از جشن جوانان اهوازی میگذرد ولی همچنان یزله آنها برای جشن ولایت و امامت ساقی کوثر ادامه دارد و شور و شعور وصف ناپذیری در خیابان شهدا حاکم است.
انگار غدیرخم همین دیروز بود
تعدادی از دهه نودیهایی که دشداشه به تن دارند از دریای متلاطم جوانان پرشور اهوازی جدا میشوند و در گوشهای از محفل در کنار هم خیلی زیبا با اشعار حماسی شاعران یزله میروند که توجه همه را به خود جلب میکنند و مورد تشویق حاضران قرار میگیرند، یزله کودکان دهه نودی ادامه دارد، محو تماشای آنها هستم که چقدر زیبا حرکات را انجام میدهند و برای آغاز ولایت حضرت علی(ع) یزله میروند.
شاعران شعر میخوانند و جوانان یزله میروند: «خدا به حضرت محمد(ص) گفت که دنبال چه میگردی، علی را برای جانشینی خود به مردم معرفی کن و دستش را بالا ببر.»
جوانانی که در وسط میدان یزله هستند دوستان خود را که در گوشه و کنار در حال تماشای مراسم هستند را برای یزله دعوت میکنند که آنها هم این دعوت را میپذیرند و به جمع یزله کنندگان میپیوندند، آن چنان جوانان و نوجوانان اهوازی جشن و پایکوبی میکنند که گویی روز عید غدیرخم همین دیروز بوده و حضرت محمدامین(ص) با نوای دلنشینش حیدر کرار را به جانشینی خود معرفی کرده است و آنها هم برای تبریک و بیعت با اسدالله الغالب حضرت علی بن ابیطالب(ع) در خیابان شهدا جمع شدهاند.
به یزله جوانان اهوازی خیره میشوم در دلم میگویم اگر این اجتماع بزرگ در روز عید غدیرخم در حجاز حضور داشتند و در روز هجدهم تا بیستم ذیحجه با حضرت مرتضی علی(ع) بیعت میکردند آیا اجازه میدادند که سقیفهای بهوجود آید و حضرت مولا 25 سال خار در چشم و استخوان در گلو خانه نشین شود، حاشا و کلا.
هر کسی هر کاری از دستش برمیآید برای بزرگداشت بزرگترین عید عالم هستی انجام میدهد شاعران با صوتی زیبا شعر میخوانند و جوانان و نوجوانان اهوازی با یزله خود برای ولایت امیر غدیر سنگ تمام میگذارند و بزرگترهای محفل نورانی نیز که در کناری ایستادهاند، به یاد روزهای پر شور و حرارت جوانی خود میافتند و یزله بزرگ جوانان را تماشا میکنند به تشویق آنان میپردازند تا سهمی از این جشن بزرگ داشته باشند.
باید سنگ تمام میگذاشتیم
با اینکه اهواز یکی از روزهای گرم خود را سپری میکند و به گفته هواشناسی دمای 50 درجه دارد ولی گرمی هوا نیز مانعی برای حضور جوانان و نوجوانان در جشن و پایکوبی عید غدیر نشده و اجتماعی بزرگ را برای پاسداشت عید غدیرخم تشکیل میدهند، من هم در کناری ایستادهام و یزله را تماشا میکنم که از بین این جمع بزرگ یکی از جوانان توجهم را جلب میکند، آن قدر زیبا و باشور و خوشحالی یزله میرود که انگار در حضور رسول الله و اسدالله است و یزله میرود.
به سراغش میروم خودش را آقا مصطفی و یک دهه شصتی معرفی میکند، با لبخندی به لب نگاهم میکند، میگویم سنگ تمام گذاشتی، مکثی میکند و بعد لب به سخن میگشاید: «جشن عید غدیر است دیگر و پیامبر(ص) دست امیرالمومنین(ع) را بالا برد و او را معرفی کرد برای امامت شیعیان، که دین ما را کامل کرد، بهترین جشن روز عید غدیر است باید سنگ تمام میگذاشتیم، یک وظیفه است که بر گردن ما است، چون در محله ما بود باید تلاش میکردیم که جشنی خوبی باشد.»
از برگزار کنندگان جشن بزرگ عید غدیر در خیابان شهدای کوی شهید مدرس سراغ میگیرم که سید هاشم موسوی را معرفی میکنند، با چفیه سبزی که بر سر دارد از همه جمع متمایز میشود، دستی به سینه میگذارم و عرض ادب میکنم که به گرمی استقبال میکند، از او میخواهم درباره جشن توضیحی دهد: «با حضور جوانان میدان هوسه هر ساله در کوی شهید مدرس برگزار میشود، این کار تعظیم شعائر اسلامی است که در آن شاعران در وصف اهل بیت(ع) بهویژه امیرالمومنین(ع) رجز میخوانند، در جشن امسال نیز که به خوبی برپا شد، شعرا حادثه بزرگ غدیر را با زبان شعر قرائت کردند و رجز خواندند، این محافل نورانی نه تنها در اهواز بلکه در جای جای استان خوزستان بهویژه حمیدیه، ملاثانی، کوت عبدالله و شهرستان کارون نیز اجرا میشود.»
دریافت نخستین عیدی از سادات
رجزخوانی شاعران و یزله جوانان اهوازی همچنان ادامه دارد، چند ساعت گذشته ولی کسی خسته نمیشود، یک زلزله 10 ریشتری در اهواز به وقوع میپیوندد و قلب دشمنان اهل بیت(ع) را ویران میکند، این محفل نورانی و بزرگ تیری به قلب دشمان محمد و آل محمد است که از کوی شهید مدرس اهواز شلیک میشود.
چند نفر از سادات جلیلالقدر در جمع حضور دارند که هم کلام آنها میشوم سید باقر احمدیثنا شروع به صحبت میکند: « اکر از سوی دولت یک مقداری به مناطق محروم رسیدگی شود چند هزار جوان به میدان میآیند و جشنی به این بزرگی برپا میشود و دیگر گروههای معاند نمیتوانند کاری در این مناطق انجام دهند، در دفاع مقدس هم جوانان همین مناطق محروم به جبهه اعزام شدند، مطمعن باشید اگر اتفاقی مانند جنگ بیفتد همین جوانان مناطق محروم مانند کوی شهید مدرس و حصیرآباد بهتر از دوران جنگ به دفاع میپردازند زیرا همانطور که مشاهده کردید این عزیزان از کودکی حب علی(ع) و اولاد علی(ع) در دلشان گنجانده میشود، سردار سرلشکر شهید علی هاشمی فرمانده بزرگ دفاع مقدس از کدام محله بود در یکی از همین محلات محروم اهواز بزرگ شد و افتخار آفرید.»
به رسم عید غدیر از سید باقر میخواهم که به من عیدی بدهد که پسر برادرش را یک روحانی معمم است را صدا میزند تا به من عیدی دهد که او هم یک چک 50 هزار تومانی به من میدهد، نخستین عیدی عید غدیر را از سادات کوی شهید مدرس میگیرم و رهسپار میشوم باشد که چون شهید قربان مکوندی، شهید بیژن ماسوریان، شهید خالد ماموسیان و سرباز شهید سعید کریمی رهرو خوبی برای غدیر باشیم و عاقبت به خیر شویم.
پایان پیام/
این خبر در هاب خبری وبانگاه بازنشر شده است