دانشجوی گیلانی غرق در مجنون
به گزارش خبرگزاری فارس از رشت، شهید والامقام سید سعید خرسندی در تاریخ اول شهریور ماه ۱۳۴۷ در شهرستان در یک خانواده مومن و مذهبی در شهرستان رشت دیده به جهان گشود.
او دوران کودکی را در دامن پر از لطف و محبت، پدر و مادر سپری کرد و با فرارسیدن دوران نوجوانی روزها در کارهای منزل به والدین کمک میکرد و شبها نیز به درس خواندن میپرداخت.
آقا سید سعید با توجه به علاقه فراوانی که به کسب علم و دانش داشت مقاطع تحصیلی را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت و در رشته مهندسی راه و ساختمان دانشکده فنی و حرفهای شهید چمران رشت ادامه تحصیل داد.
وی علاقۀ فراوانی به افزایش معلومات، ورزش و هنرهای دستی داشت وجودش سرشار از عاطفه ایثار بود و همه اهالی محله همواره از همّت، تلاش و غیرتاش به نیکی یاد میکردند.
آقا سید قصه ما با وجود داشتن خانوادهای متدیّن، زیربنای عقیدتی و مذهبی محکم و خلق و خویی محمّدیپسند داشت و حقطلبی و حقیقتجویی از صفات بارزش بود و چنین صفات و ویژگیهایی را در خود میپروراند.
وی تعصب قابل توجهی نسبت به بانوان و خواهران و نحوۀ پوشش آنها داشت و همواره بسیار سفارش میکرد تا زنان و بانوان ایرانی شئونات اسلامی را در اجتماع رعایت کنند.
زمانی که در دورۀ راهنمایی درس میخواند، به دلیل پشتکاری که داشت سه ماه تعطیلی تابستان را در مغازۀ مکانیکی یکی از بستگان مشغول به کار شد و پس از اتمام این مدت، دستمزد خود را از صاحبکارش دریافت کرد و در نهایت خوشحالی به منزل آمد و به مادرش گفت: این پول دستمزد سه ماه کار کردنم در مغازه است، حال این را به شما هدیه میکنم تا با خواهرم به بازار رفته و هر چه که دلتان میخواهد بخرید.
آن گاه مادرش آن قدر از محبت و عاطفه سعید خشنود شد که دیگر نتوانست خود را کنترل کند، سپس سعید را در آغوش کشید و به داشتن چنین فرزندی افتخار کرد.
مادر نیز به اتفاق خواهر سعید به بازار رفته و سه تکه النگو خرید و پس از آن که به سعید نشان داد گفت: پسرم این طلاها را نگه میدارم تا زمانی که ایام ازدواجت فرا برسد، آنها را برای عروسیت خرج کنم.
او دانشجوی سال دوم دانشگاه شهید چمران بود که در حین درس خواندن خواست که به جبهه برود و از آن جایی که تک فرزند بود، خانواده مخالفت کردند اما فایدهای نداشت و او راهش را انتخاب کرده بود و وی را در ابتدای امر به اهواز و سپس به جزیره مجنون فرستادند.
آقا سید سعید بسیار درسخوان و پُرتلاش بود و همان سالی که دیپلم گرفت در دانشگاه قبول شد اما در مقطع کاردانی از وی درخواست کردند که به دانشگاه نرود و امتحان مجدد دهد تا در مقطع کارشناسی قبول شود اما به خاطر عشق فراوان و علاقه زیادی که به تحصیل داشت شروع به خواندن در همان مقطع قبول شده را کرد.
در میانه مقطع کاردانی کتابهای مقطع کارشناسی را تهیه کرد تا بتواند در این مقطع نیز شرکت کند و اتفاقا در این آزمون هم شرکت کرد و حتی قبول هم شد.
در این زمان بود که او به جبهه رفت و آخرین بار نگذاشت که مادرش او را بدرقه کند و ساک را بر دوش خود نهاد از کنار مادر عبور کرد و این صحنه را برای همیشه در جلوی دیدگان مادر ثبتوضبط کرد.
با بالارفتنِ سطحِ آگاهیاش نسبت به انقلاب، رغبت و عشق رفتن به جبهه و ادای وظیفه، شور و هیجاناش را چندین برابر کرد تا آن حد که با توجه به این که تنها پسر خانواده بود، داوطلبانه از طریق دانشگاه عازم جبهههای نبرد حق علیه باطل شد.
سید سعید یک امانت و چند صباحی را در این دنیا مهمان بود، زیرا وجودش، مرامش و هدفش چیزی بود که در قالب عالم خاکی نمیگنجید، او رفت تا رایحۀ باغ ارم را چندین برابر کند.
آری او قبل از آن که لباس عروسی را بر تن کند، جامۀ شهادت و رسیدن به قرب الهی را تجربه کرد و برای همیشه زندگی جاودان و سربلند را در پیشگاه خداوند رحمان، پی گرفت.
شهید والامقام سید سعید خرسندی سرانجام پس از رشادتهای فراوان در جبهههای نبرد حق علیه باطل در تاریخ ۱۲ خرداد ماه ۱۳۶۷ در جزیره مجنون غرق شد و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
فرازی از وصیت نامه شهید سید سعید خرسندی:
حامی و پشتیبانِ انقلاب و نظام باشید و بدانید این راهی را که انتخاب کردهام با عشق و آگاهی تمام بود و افتخار میکنم که در چنین دورانی زندگی میکنم و مسیر درست را شناختم و البته برای رسیدن به درجه والای شهادت در راه خدا از هیچ امری کوتاهی نخواهم کرد.
انتهای پیام/۸۴۰۰۸
این خبر در هاب خبری وبانگاه بازنشر شده است