رمز و راز داشتن خانوادهای موفق
به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، این نوشتار را با چند جمله آغازین یک نامه شروع میکنیم، نامهای از مردی دور از وطن و خانواده به همسرش:«تصدقت شوم، الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوت قلبم گردیدم متذکر شما هستم، صورت زیبایت در آیینه قلبم منقوش است»، اینها جملاتی از نامه یکی از تاثیرگزارترین چهرههای سیاسی اجتماعی قرن حاضر و حتی دو سه قرن اخیر است، شخصیتی که در رشته و حوزه تخصص علمی خود کمنظیر است.
در عرصه علمی دانشمند و حکیمی فوق العاده است و در عرصه اجتماعی، فرهنگی، سیاسی مرزها و چارچوبها را جابجا کرده است و نظریهاش نظامهای سیاسی شرق و غرب را به لرزه انداخت اما نامه او به همسرش، به دلنوشته جوانی عاشق پیشه و گوشهگیر و فارغ از هر دو جهان میماند.
نامهای عاشقانه از حکیمی سیاسی
امام خمینی(ره) صاحب جملات بالا در نامه عاشقانه به همسرشان هستند، ایشان به خوبی و به اندازه وسعت وجودی خود کلام اجداد طاهر و معصوم خویش را درک کرده بودند که بخشی از زمان انسان برای خانواده است و این کلام نور و حکیمانه نشان از اهمیت و جایگاه خانواده دارد، جایگاهی حقیقی و نه اعتباری و از سر ناچاری چراکه خانواده کوچکترین هسته اجتماع و سکو و پایه و نردبان رشد و تعالی شخص و اجتماع است.
امام خمینی(ره)، انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی که همه داعیهدار اسلام ناب محمدی(ص) هستند، مکتب انسانساز و جامعهساز برای نسلهای مختلف خواهند بود، مکتبی که کهنه نمیشود و نو به نو به کلاس درسش وارد میشوند، از همه سلیقه و ظاهر و تفکر و رشته و پیشهای و این نگاه ما را به سمت زوج جوان نخبه دانشگاهی کشاند.
پرچم فاطمیه(س) در پرواز سوئیس
امیر و فاطمه برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفته بودند، تاکید و تلاش داشت که پایان نامهاش به درد کشور و مردم بخورد، در خانه کوچک خود در سوئیس روضه برقرار میکردند، سعی نکردند تفکرات مذهبی خود را مخفی کنند و در عین حال ارتباط خوبی با دیگر مردمان دیار غربت داشتند.
امیر اشرفی برای تشییع و نماز سردار حاج قاسم سلیمانی خود را به تهران میرساند و با شنیدن خبر حمله موشکی ایران به پایگاه متجاوزان آمریکایی در عین الاسد، به پدرش میگوید اگر آمریکا خواست تلافی کند به ایران برمیگردم.
با همسرش کوله بار میبندد، در کوله بارشان پرچمهای فاطمیه هم داشتند تا خاک غربت را با مجلس عزای فاطمی نورافشانی کنند اما خداوند پرواز شهادت را برایشان برمیگزیند، اگر چشمها را بشوییم و جور دیگر ببینیم، خانواده شهید، خانواده موفق است.
اهمیت خانواده
حیا، عفاف، محبت، تعهد، فرزندآوری و خانواده مباحث و مفاهیمی است که بسیار به هم مرتبط و بر یکدیگر تاثیرگذار است از سوی دیگر زیربنا و پایههای جامعه را بنیان میگذارد چراکه هسته اولیه جامعه خانواده بوده و حیا و عفاف و محبت و تعهد و فرزندآوری ارکان یک خانواده موفق و پیشرو و موثر هستند.
همیشه برای بیان و فهم و تفاهم این مفاهیم نیاز به نگارش و مطالعه کتاب و مقاله و یا سخنرانی و همایش نیست، گاهی نگاه کمی دقیقتر به یک خانواده معمولی که در این سرزمین بسیار هم هستند، موثرتر واقع میشود، خانوادههای موفق که این پسوند نه به خاطر نادر بودنشان است، بلکه به جهت زاویه نگاه ما است که توفیق را چه بدانیم و موفق را چه کسی بخوانیم.
چادر گل گلی دختر ۷-۸ خانه که با خودش رنگ آورده بود
چندی پیش بود برای گفتوگویی با همین عنوان خانواده موفق در خانهای را زدیم، دختر بزرگ خانواده آمد و در را باز کرد، یک چادر گلدار ریز روی سرش انداخته بود و روسری آبیاش را روی سرش محکم کرده بود، از قد و قوارهاش برمیآمد که کلاس اولی یا دومی باشد، راهنماییمان کرد طبقه بالا و با استقبال گرم خانم پرورش روبهرو شدیم. حسین برومند، همسر مریم پرورش و سومین نفری بود که از این خانواده دیدیم، داشت کمک همسرش برایمان چای میریخت و بعد از آن مصاحبه را شروع کردیم.
خانم ۳۴ ساله است، فوق لیسانس کلام و عقاید اسلامی دارد و آقا ۳۶ ساله، طلبه و دانشجوی دکترا است و ثمره ازدواجشان ۴ فرزند است، خانم پرورش برایم از نحوه آشنایی با همسرش میگوید که ازدواجشان سنتی بوده و از آن جایی که هر دو طلبه حوزه علمیه بودند، شمارهها از طریق اساتید حوزه رد و بدل شده و به صورت سنتی خواستگاری کردند.
مهریه و مخارج کم شد و برکت زیاد!
خانم پرورش میگوید: بعد از جلسات آشنایی، منزل یکی از علمای شهر در ایام میلاد امام رضا(ع) خطبه عقد خوانده شد و بعد از هفت ماه، ولیمه سادهای دادیم و رفتیم سر خانه و زندگیمان، در بحث مهریه، طبق فرمایش پیامبر(ص) که از خوشقدمترین زنان امت من، زنانی هستند که مهریه کمی داشته باشند، با حاج آقا صحبت کردم و به توافق رسیدیم که مهریه را کم حساب کنیم.
وی ادامه داد: کل مهریه ۱۴ سکه بهار آزادی و به خاطر ارادتی که به امام حسین(ع) داشتیم، ۱۴ سفر کربلا و یک دوره کامل بحارالانوار بود، او همچنین برایم تعریف کرد که در خریدهای ازدواج چیزهایی مثل آینه و شمعدان که فکر میکردیم دست و پاگیر است را نداشتیم. سعی کردم تا جایی که میشود از تجملاتی که ایجاد تکلف میکند برای زندگی ساده جلوگیری کنم و خدا برکتش را در زندگی نشان داد.
خدا قول داده!
خانم پرورش تصریح کرد: در عین ناباوری آن سالی که ازدواج کردیم، با اینکه خانواده ثروتمندی نبودیم، خریدهای عقد را ساده انجام دادیم و همان سال رفتیم مکه و دو بار رفتیم کربلا و حتی یک بار مشهد، من حیث لا یحتسب که میگویند در قضیه ازدواج و فرزندآوری واقعا وجود دارد، چون الان یک مانع جدی بر سر ازدواج جوانها و فرزندآوری برای خانوادهها، ترس از فقر وهزینهها است درحالی که خدا قول رزق ازدواج و فرزند را داده است، خیلیها ۱۵ سال ۲۰ سال ازدواج را برای این قضیه که توهمی بیش نیست، به تاخیر میاندازند.
در این هنگام زینب خانم فرزند کوچک خانواده، آمد و نشست توی دل مادرش، همانطور که مادرش داشت صحبت میکرد، خوابش برد، انگار که خیلی خسته باشد خانم پرورش همانطور که زینب در آغوشش خوابیده بود، گفت: از ابتدای ازدواج به همسرم گفتم دوست دارم در کنار زندگی و رسیدگی به امورات خانه به درس و فعالیتهای اجتماعی هم بپردازم چون آنها هم در اولویت بود و از همان ابتدا بنا شد کنار زندگی تحصیلاتم را نیز ادامه دهم، کنار ایشان آرامش داشتم.
اولویت فعالیت اجتماعی نیست
برایم سوال شد که چرا آقای برومند، با فعالیت اجتماعی همسرش موافق بوده و او برایم گفت: از همان ابتدای ازدواج اولویتمان حضور خانمم در خانه بود و به این علاقه داشت و گفتیم زمانی که ضرورت ایجاب کند در جامعه حاضر شود، خودش هم در منزل آرامش دارد چون بهتر میتواند به وظایف خود برسد ولی بعضی اوقات ضرورت پیدا میکند و نیاز میشود خانمها در جامعه حضور پیدا کنند و اگر وظایف داخل خانه را توانستند به نحو احسنت انجام دهند، زمان باقی مانده را به فعالیتهای اجتماعی بپردازند.
اولویت اصلی آقای برومند، فعالیت اجتماعی همسرش نیست ولی نزدیک به یک سال است که مشغول مدیریت مدرسه و کارهای تربیتی است و کمِ خانواده و بچهها نگذاشته و عمده وقتش را مشغول خانهداری و همسرداری و فرزندپروری است.
در حالی که از اتاق بچهها، صدای بازی میآمد و گاهی دلم میخواست بدانم چه کار میکنند از خانم پرورش پرسیدم، چه لزومی دارد خانمها در کنار خانوادهداری به مسائل اجتماعی بپردازند و او پاسخ داد: اولویت اول همسر و فرزندانم هستند ولی با برنامهریزی، زمانهای خالی پیدا کردم و ترجیح دادم کنارش فعالیت اجتماعی داشته باشم به خصوص در این جنگ نرم که دشمن، زن را در خانواده هدف قرار داده که فکرش را مورد دستبرد قرار دهد و بتواند در امور تربیتی خانواده وارد شود و ثمرهاش همین اغتشاشات و شعارهای زن زندگی آزادی دختران است.
زن باید قدر خودش را بداند
خانم پرورش همچنین وظیفه زن ایرانی را خودشناسی عنوان کرد و گفت: اگر زن جایگاه خودش را بشناسد میتواند ارتباطش با خدا، شوهر، بچهها و مردم را تشخیص دهد و به خوبی در جایگاهش عمل کند و قدر خودش را بداند.
برایم جای سوال بود که حضور خانم پرورش آن هم با حجاب سر کار سخت نیست و او اینطور جوابم را داد: در فضای کاریام خانمها حضور دارند و ترجیحا دوست داشتم وقتی وارد فضای اجتماعی میشوم از جایی که آقایان هستند، فاصله بگیرم ولی در بحث اغتشاشات واقعا خیلی مواقع من چادری با استرس توی خیابان میرفتم ولی هیچ وقت از چادر دست برنداشتم.
نقطه مشترک خانوادههای موفق که به سراغشان رفتیم، سادگی در ازدواج و مخارج و دوری از تجمل و فخرفروشی و … بوده است، شاید بتوان گفت نکته اساسی و بنیادی، توجه به حقیقت خانواده، ازدواج و انسان است. فهم جایگاه و اهمیت خانواده بسیار اهمیت دارد و راهگشای آدمی از خاک به افلاک است و به نظر میرسد احساس رضایت از زندگی بنیان این تفکرات است که البته احساسی واقعی و حقیقی است.
موتورسیکلت، تنها دارایی خواستگار بود
گفت و گو با خانواده حسینی هم بسیار خواندنی است، در این خانواده عنصر سادگی در ازدواج بسیار پررنگ است، آقای حسینی میگوید: زمانی که به خواستگاری رفتم از خودم فقط یک موتورسیکلت داشتم و در واقع خانواده همسرم فقط به ظاهر مذهبی و اینکه اهل کار بودم اعتماد کردند؛ در آن زمان سربازیام را رفته بودم و حدود دو سال مشغول فعالیت در یک انتشارات بودم.
حسینی تاکید کرد: هرکدام از ما یک مُبَلغ هستیم، وقتی پدرم رفتار درستی با عروس و دامادهای خود داشته، ناخودآگاه ما نیز با الگوگیرى از ایشان، این مسیر را پیش مى گیریم اما مشکل اینجاست که برخی اوقات نمیتوانیم از نفس خود عبور کنیم، کارهایمان ۲ وجه دارد، یا افعال انسان طبق رضایت خداست یا شیطان، اگر طبق رضاى خدا عمل کنیم خدا در وعده هایش صادق است و غنیمان میکند ولى اگر طبق رضاى شیطان عمل کنیم اینجاست که زندگى ها دچار مشکل مى شود ، مشکلمان این است که به براى حرف مردم بیشتر از حرف خدا ارزش قائلیم.
سه کلمه برای رسیدن به آرامش
خانم بدری اضافه کرد: درک متقابل، محبت و گذشت کلماتی است که یک زندگی استوار را میسازد، گذشت بهترین راهحل برای یک زندگی است، محبت به این معنا نیست که فقط هر روز دوستت دارم را به زبان بیاوریم، باید بیشتر نمود در رفتارمان پیدا کند به عنوان مثال غذایی که دوست دارد بپزی، او را در رفتن به سر کار تا درب خروجى خانه بدرقه کنى ، ظاهر و پوششت آنطورى که او دوست دارد باشد و… و هر نوع کارهایى از این قبیل که به ظاهر ساده است اما دل طرفین را به کنار همدیگر بودن ، شاد و خوش میکند، تمام این موارد را میتوان به سادگی رعایت کرد و به آرامش و خوشبختى برسیم و با این سه کلمه، یک زندگی واقعى را بسازیم.
خانواده بر پایههایی استوار است محبت، درک متقابل، ایثار و از خود گذشتگی، ساده زیستی و حق مداری از مهمترین این ارکان هستند. وفاداری، تعهد و اخلاق مداری در زندگی اهمیتی فوق العاده دارد و از شروط لازم و اساسی آن، حیا، عفاف، پاکی دامن و چشم و همچنین کنترل روابط اجتماعی در چارچوب احکام و شرایط دین اسلام و مذهب حق شیعه است و با این نگاه، حجاب به عنوان رکنی برای حراست از انسانیت انسان، کیان خانواده به عنوان هسته اجتماع، عامل حرکت و پیشرفت فرد و جامعه و تمدن سازی مطرح شده و اهمیت میابد.
پایان پیام/۶۳۱۰۶
این خبر در هاب خبری وبانگاه بازنشر شده است