«لاشخورهای پولدار “فد”» از زبان نمایندۀ کنگره آمریکا
خبرگزاری تسنیم؛ پرونده “باجِ باجه”؛ بخش 177
اشاره | در بخش پیشین پرونده “باجِ باجه” {اینجا} دربارۀ شخصیت منحصر به فرد لوئیس توماس مکفادن نوشتیم. او، بهعنوان نماینده و مسئول کارکشتۀ کمیسیون پول و بانکداری کنگرۀ آمریکا، نکات قابل تأملی دربارۀ مکانیزم سیطرۀ فدرال رزرو بر کل اقتصاد آمریکا را رمزگشایی کرده است. با توجه به طولانی بودن سخنرانی وی، ترجمۀ کامل این سخنرانی طی روزهای پیش رو، در چند بخش تقدیم خوانندگان گرامی میشود. بخش اول در ادامه میآید.
شمارههای پیشین پرونده “باجِ باجه” {اینجا} در دسترس است.
* * * * * * * * * *
آقای رئیس! در جلسۀ کنونی کنگره با موقعیتی حساس روبهرو هستیم. ما بهجای علتها، بیشتر با معلولها برخورد میکنیم. در این بحث خاص، من به برخی از دلایلی که منجر به این مسئله میشود، خواهم پرداخت. اینجا مسائل اساسی وجود دارد که شرایط فعلی ما را رقم زده است. من بهطور خاص به یکی از آنها خواهم پرداخت که در کیفیت بررسی لایحۀ حاضر توسط شما بسیارمهم است.
آقای رئیس! ما در این کشور با یکی از تبهکارترین مؤسساتی که جهان تاکنون به خود دیده، مواجه هستیم. منظور من هیئت فدرالرزرو و بانکهای فدرالرزرو است. هیئت مدیرۀ فدرالرزرو، هم دولت و هم مردم ایالات متحده را فریب داده تا پول کافی برای پرداخت بدهی ملی دریافت کنند. غارتها و بیعدالتیهای هیئت فدرالرزرو و بانکهای فدرالرزرو – که دست در دست هم عمل میکنند – برای این کشور چنان هزینهای به همراه داشته که برای پرداخت چندین برابر بدهی ملی کافی است. این نهاد شیطانی مردم ایالات متحده را فقیر و تباه کرده است. هم خود را ورشکست کرده، و هم عملاً دولت ما را ورشکست کرده است. این اتفاق هم از مسیرِ کاستی و نقص موجود در قانونی که فدرالرزرو براساس آن عمل میکند، و هم از طریق سوءاجرای آن قانون توسط هیئت فدرالرزرو، و از طریق رفتارهای فاسد لاشخورهای پولدار کنترلکنندۀ این نهاد رخ داده است.
از همین پرونده بیشتر ببینید
+آیا نظام بانکی ایران ربوی است؟+پاسخی دیگر به اینکه «چرا نظام بانکی ایران ربوی است»؟
برخی از مردم خیال میکنند بانکهای فدرالرزرو مؤسساتی متعلق به دولت ایالات متحده هستند، درحالیکه آنها نهاد دولتی نیستند. آنها انحصارگران خصوصی در حوزۀ اعتبارات هستند که مردم ایالات متحده را به نفع خود و مشتریان خارجی خود شکار میکنند. به بیان دیگر اینها دلالان و کلاهبرداران خارجی و داخلی، و وامدهندگان پولدار و غارتگر هستند. مانند جاشوهای یک کشتی متعلق به دزدان دریایی غارتگر سرمایه، که گلوی یک فرد را برای بهدست آوردن یک دلاری داخل جیب او میبُرند. اینها کسانی هستند که برای کنترل قوانین کشور ما، در ایالتهای مختلف پول خرج میکنند تا رأی بخرند. اینها برای فریب دادن ما و سوق دادن ما به اعطای امتیازات جدید تبلیغات بینالمللی انجام میدهند؛ تبلیغاتی که به آنها اجازه میدهد بدیهای گذشتۀ خود را بپوشانند و مجدداً قطار غولپیکر جنایات خود را به حرکت درآورند.
آن 12 انحصارگر خصوصی اعتبارات[1] توسط بانکدارانی که از اروپا به اینجا آمده بودند، و با سوءاستفاده از مهماننوازی ما، با نیرنگ و فریبکاری و عدموفاداری، و با تضعیف مؤسسات آمریکایی، به این کشور تحمیل شدند. آن بانکداران برای تأمین مالی ژاپن در جنگ علیه روسیه، پول را از این کشور خارج کردند. آنها با پول ما یک حکومت وحشت در روسیه ایجاد کردند تا به این جنگ کمک کنند. آنها همچنین بین آلمان و روسیه صلحی جداگانه ترتیب دادند و در نتیجه بین متحدان در جنگ جهانی شکاف ایجاد کردند. آنها بودجۀ جلسات تودهای ناراضیان و شورش تروتسکی[2] را در نیویورک تأمین کردند. آنها همچنین هزینۀ سفر تروتسکی از نیویورک به روسیه را پرداخت کردند تا بتواند در نابودی امپراتوری روسیه کمک کند. آنها انقلاب روسیه را تحریک کردند و برانگیختند و صندوق بزرگی از دلارهای آمریکایی را در یکی از شعب بانکهای خود در سوئد در اختیار تروتسکی گذاشتند تا از طریق او خانههای روسها بهطور کامل تخریب شود و کودکان روس از حامیان طبیعی[3] خود دور و دورتر شوند. آنها از آن زمان تخریب خانههای آمریکایی و پراکندن کودکان آمریکایی را آغاز کردهاند.
گفته میشود رئیسجمهور ویلسون فریب توجه این بانکداران و رفتارهای بشردوستانۀ آنها را خورد. گفته شده وقتی متوجه شد که چگونه توسط کلنل هاوس گمراه شده بود، به آن شخص نابکار، آن «راهب مقدسِ» امپراتوری مالی، رو کرد و در را به او نشان داد.[4] او این توفیق را داشت که این کار را انجام دهد و به نظر من او شایسته این کار بود.
تصویری از لوئیس توماس مکفادن
رئیسجمهور ویلسون درگذشت، درحالیکه قربانی فریب آنها شده بود. هنگامی که او به ریاست جمهوری رسید، ویژگیهای ذهنی و قلبی خاصی داشت که به او اجازه میداد در شوراها و مجامع این ملت جایگاه والایی داشته باشد. اما او یک چیز نبود و هرگز آرزوی آن را نداشت: او یک بانکدار نبود؛ او گفت که در مورد بانکداری اطلاعات بسیار کمی دارد. بنابراین، به توصیۀ دیگران بود که اقدامات ناشایست فدرالرزرو، در دولت او قانون شد؛ اقدامی که آزادی آمریکا را به دار کشید.
آقای رئیس! در امور بانکی و ارزی این کشور نباید نگاه جناحی وجود داشته باشد، و روی سخن من باهیچ جناح خاصی نیست.
در سال 1912 انجمن ملی پول، به ریاست سناتور فقید نلسون دبلیو آلدریچ، گزارشی تهیه و لایحۀ تباه و شرورانهای به نام «لایحۀ انجمن ذخیرۀ ملی» ارائه کرد. این لایحه معمولاً با عنوان «لایحۀ آلدریچ» نامیده میشود. سناتور آلدریچ لایحۀ آلدریچ را ننوشت. او ابزار – اما نه همدست – بانکداران زادۀ اروپا بود که برای نزدیک به 20 سال پیش از آن، نقشۀ شومی برای ایجاد یک بانک مرکزی در این کشور داشتند و در سال 1912 مبالغ هنگفتی برای رسیدن به هدف خود خرج کرده بودند و میکردند.
لایحۀ آلدریچ در پلتفرمی[5] که بر اساس آن تئودور روزولت در سال 1912 نامزد شد، محکوم شد؛ و در همان سال، زمانی که وودرو ویلسون نامزد شد، پلتفرم دموکراتها، که در کنوانسیون بالتیمور به تصویب رسید، صریحاً اعلام کرد: «ما با طرح آلدریچ یا بانک مرکزی مخالفیم». این جمله به زبانی ساده بیان شد. سپس مردانی که بر حزب دموکرات حکومت میکردند به مردم قول دادند که اگر به قدرت بازگردند، تا زمانی که عنان حکومت را در دست داشته باشند، اجازه نخواهند داد اینجا بانک مرکزی تأسیس شود. اما سیزده ماه بعد این وعده شکسته شد، و دولت ویلسون، تحت سرپرستی آن شخصیتهای شوم والاستریت که پشت کلنل هاوس ایستاده بودند، اینجا در کشور آزاد ما، نهاد سلطنتی «بانک شاهی» را تأسیس کرد تا ما را از بالا به پایین کنترل کرده، و ما را ز گهواره تا گور در غل و زنجیر کند. قانون فدرالرزرو روش سنتی و منحصربهفرد ما برای انجام تجارت را از بین برد. این قانون علیه قانون تجارت ما، که بهترین در جهان بود، با تبعیض برخورد میکرد. این قانون، رویهای منسوخ و مندرس را راهاندازی کرد که نفرین کنونی این کشور است، و هر کشوری که تا به حال به آن اجازۀ توسعه داده را ویران کرده است. این قانون همان ظلمی که تدوینکنندگان قانون اساسی میخواستند ما را از آن نجات بخشند، را بر این کشور تحمیل کرد.
یکی از بزرگترین نبردها برای حفظ این جمهوری در زمان جکسون انجام شد، زمانی که بانک دوم ایالات متحده، که به دلیل همان اصول نادرستی که در قانون فدرالرزرو آمده، از دایرۀ وجود خارج شد. پس از سقوط بانک دوم ایالات متحده در سال 1837، در مورد خطراتی که ممکن است در پی آن ایجاد شود، مبنی بر اینکه منفعتطلبان غارتگر، پس از بیرون راندن، با لباس مبدل بازمیگردند و خود را با قوۀ مجریه متحد میکنند و از این طریق کنترل دولت را بهدست میگیرند، هشدار داده شد: این همانی است که منفعتطلبان غارتگر نهایتاً انجام دادند و با شور و شعف و نفاق بازگشتند و به بهانههای واهی به تصویب قانون فدرالرزرو نائل شدند.
خطری که نسبت به آن در کشور هشدار داده شده بود، متوجه ما شد، و مانند قطار بزرگ و ترسناکی، هیئت خائن و ناصادق فدرالرزرو و بانکهای فدرالرزرو در آن حضور دارد، به ما رسید. هنگامیکه از این سالن بیرون میروید به اطراف خود نگاه کنید تا شواهد این مسئله را از هر طرف ببینید. این دوران فلاکت اقتصادی است و هیئت مدیرۀ فدرالرزرو و بانکهای فدرالرزرو در شرایطی که باعث این بدبختی شده، کاملاً مسئول هستند. در این دوره از جنایات مالی و در تأمین مالی جنایات، هیئت فدرالرزرو نقش یک تماشاگر بیطرف را بازی نمیکند.
گفته شده که طراح و نقشهنویسی که برای نوشتن متن لایحۀ فدرالرزرو استخدام شده بود، از نوشتن متن لایحۀ آلدریچ برای اهداف خود استفاده کرده است. گفته شده است که زبان خاصی که در لایحۀ آلدریچ استفاده شده به این دلیل است که لایحۀ آلدریچ توسط وکلای متخصص تنظیم شده تا مناسب به نظر برسد. لایحۀ آلدریچ با پذیرش بانکدارانی که اصالت اروپایی دارند در شهر نیویورک نوشته شد. این نسخه، یک رونوشت یا یک ترجمه از اساسنامۀ رایش بانک و سایر بانکهای مرکزی اروپا بود.
نیم میلیون دلار توسط همان بانکداران اروپایی صرف بخشی از تبلیغات شد تا افکار عمومی را در مورد این پدیده گمراه کنند و به کنگره این تصور را بدهند که تقاضای مردمی برای آن نوع قانون بانکی و آن نوع ارز همراه با آن – یعنی ارز دارایی مبتنی بر بدهی و تعهدات انسانی، بهجای ارز صادقانه مبتنی بر ارزش طلا و نقره – بسیار زیاد است. دکتر اچ. پارکر ویلیس توسط بانکداران و مبلغان والاستریت بهکار گرفته شده بود؛ زمانی که اقدام آلدریچ به نتیجه نرسید، او از طرف کارتر گلس استخدام شد تا در تهیۀ صورتحسابهای بانکی دولت ویلسون کمک کند، در همین زمان متن لایحۀ آلدریچ را برای نیل به اهدافش مال خود کرد. هیچ مسئلۀ پنهانی در این زمینه وجود ندارد. متن قانون فدرالرزرو از ابتدا آلوده بود.
همۀ اعضای دموکرات کنگرۀ شصت و سوم به این فریب بزرگ رأی ندادند. برخی از آنها آموزههای جفرسون را به یاد آوردند. در طول سالها، هیچ انتقادی از هیئت مدیرۀ فدرالرزرو و بانکهای فدرالرزرو به این اندازه صادقانه، صریح، و باکمیّت انتقاداتی که اینجا توسط دموکراتها مطرح شده، وجود نداشته است. از سوی دیگر، اگرچه تعدادی از جمهوریخواهان به قانون فدرالرزرو رأی دادند، عاقلترین و محافظهکارترین اعضای حزب جمهوریخواه نیز هیچ ارتباطی با آن نداشتند و به آن رأی منفی دادند. چند روز قبل از اینکه این لایحه رأیگیری شود، سناتور هنری کابوت لاج از ماساچوست، به سناتور جان دبلیو ویکز نوشت:
“سناتور ویکس عزیزم
من در طول زندگی عمومی خود از اقداماتی حمایت کردهام که دولت را از کسبوکار بانک(داری) خارج میکند. این لایحه دولت را بهگونهای وارد کسبوکار بانک(داری) میکند که هرگز پیش از آن سابقه نداشته و آنطور که من میفهمم، تمام اسکناسها را به «اسکناس دولتی» تبدیل میکند، درحالیکه باید «اسکناس بانکی» باشد.[6]
اختیاراتی که به هیئت مدیره فدرالرزرو واگذار شده، به نظر من بسیار خطرناک است، بهویژه در جایی که کنترل سیاسی هیئت مدیره وجود دارد. من باید ابراز تأسف کنم که در بانکی با چنین سطحی از سلطهگری، سهامدارم. به نظر من، این موضوع راه را برای اتّساع گستردۀ نقدینگی باز میکند. پس از استدلال برجسته و قوی سناتور ارشد نیویورک، دربارۀ این نکته تردیدی نمیماند. من میتوانم اینجا به الگوبرداری از کاندیدای انگلیسی برای پارلمان اکتفا کنم که فکر میکرد کافی است «به آقای برک همینطور بگویم». من فقط اضافه میکنم که دوست ندارم فکر کنم که میتوان قانونی تصویب کرد که امکان غوطهوری و سیلان استاندارد طلا را در سیل ارزهای کاغذی بدون پشتوانه فراهم کند.
من امیدوار بودم که از این لایحه حمایت کنم، اما اکنون نمیتوانم به آن رأی بدهم، زیرا به نظر من دارای ویژگیهایی است و بر اصولی در بالاترین درجه تکیه میکند که رفاه مردم ایالات متحده، و ثبات در تجارت را تهدید میکند.
بسیار ارادتمند شما
هنری کابوت لاج”
طی 18 سالی که سناتور لاج آن نامۀ هشداردهنده را نوشت، تمام پیشبینیهای او به حقیقت پیوست. دولت در معرض تجارت بانکی بیسابقهای قرار گرفته، و بهصورت ناخواسته، اسپانسر و پشتیبان اسبدزدان، چکمهفروشان، قاچاقچیان، دلالان و کلاهبرداران در تمام نقاط جهان شده است. از طریق هیئتمدیرۀ فدرالرزرو و بانکهای فدرالرزرو، اجناس بنجل و آشغالِ هر کشور بهوسیلۀ اعتبار عمومی دولت ایالات متحده معامله میشود. در همین حال، و به همین دلیل، ما خودمان در بزرگترین رکود تاریخمان قرار داریم. بنابراین تهدید سعادت ما، که سناتور لاج از آن میترسید، واقعاً بهوقوع پیوسته است. از اقیانوس اطلس تا اقیانوس آرام، کشور ما توسط اعمال شیطانی هیئت مدیرۀ فدرالرزرو و بانکهای فدرالرزرو، و منافعدارانی که این نهادها را کنترل میکنند، ویران شده است: در هیچ مقطعی از تاریخ ما، رفاه عمومی مردم ایالات متحده در سطحی اینچنین نازل قرار نگرفته، و ذهن مردم اینقدر مملو از ناامیدی نبوده است. اخیراً در یکی از ایالتهای ما 60هزار خانه مسکونی و مزرعه در یک روز زیر چکش[7] گذاشته شد. به گفتۀ کشیش پدر چارلز ای. کوفلین، که اخیراً در برابر کمیتۀ این مجلس شهادت داد، 71هزار خانه و مزرعه در شهرستان اوکلند میشیگان، فروخته شده و صاحبان قبلی آنها خلعید شدهاند. وقایع مشابهی احتمالاً در تمام شهرستانها در ایالات متحده رخ داده است. مشکلدار شدن اینچنین مردم، از تبعات قانون فدرالرزرو است. آنها قربانیان اعضای بیوجدان و بیهمهچیز هیئتمدیرۀ فدرالرزرو و بانکهای فدرالرزرو هستند. فرزندان این افراد نیز بردگان جدید حراج شده در نهادهای بردهداری جدید انسان هستند…
ادامۀ سخنان تکاندهندۀ مکفادن را در بخش بعدی همین پرونده، در روزهای آتی پی بگیرد.
پانویس:
[1] – منظور دوازده شعبۀ اصلی و بزرگ فدرالرزرو است(م).
[2] – لئون تروتسکی، یهودیالاصل اوکراینی، و یکی از بزرگان انقلاب روسیه، که در اثر اختلاف با استالین از شوروی گریخت(م).
[3] – ظاهراً منظور والدین است(م).
[4] – بیرونش انداخت.
[5] – مانیفیست یا برنامۀ حزب که بر اساس آن از نامزدی برای شرکت در انتخابات حمایت میشود، در برخی کشورهای غربی ازجمله انگلستان و آمریکا، «پلتفرم» نام دارد (م).
[6] – به این معنا که فدرالرزرو به اختیار خود و حتی بدون پشتوانه، نشر اسکناس میکند و بدهی این اسکناس، بهعهدۀ دولت است، نه بانک؛ او درست درک کرده بود! (م)
[7] – به حراج (م)
انتهای پیام/
این خبر در هاب خبری وبانگاه بازنشر شده است