Get News Fast

 

عهدی با زبان کودکانه

محشر کبرایی بود مقابل مصلی‌، جمعیت همچون موج دریا دسته دسته می آمدند تا خود را به وعده گاه قرار برسانند، وعده گاهی برای تجدید عهد شیرخوارگان حسینی با علی اصغر شهید دشت کربلا (ع) و چه علی‌اصغر‌هایی با پای دل می‌آمدند که با زبان کودکانه خود بگویند ما فدایی جگرگوشه حسینیم.

خبرگزاری فارس ـ اراک؛ چشمانم التماس جرعه‌ای خواب می‌کرد و پایم برای رفتن می‌دوید، در گرمای خرماپزان این روزهای داغ تابستان دلم روضه عطش می‌طلبید.

باید می‌رفتم، بی توجه به التماس‌های چشمانم، همچون آنهایی که  بی‌توجه به جلوه‌گری‌های دنیا رفتند و کربلایی شدند.

محشر کبرایی بود مقابل مصلی‌، جمعیت همچون موج دریا دسته دسته می آمدند تا خود را به وعده گاه قرار برسانند، وعده گاهی برای تجدید عهد شیرخوارگان حسینی با علی اصغر شهید دشت کربلا (ع) و چه علی‌اصغر‌هایی با پای دل می‌آمدند که با زبان کودکانه خود بگویند ما فدایی جگرگوشه حسینیم.

چایخانه ارباب هم بساطش به راه بود، با تصویری از سردار دلها که ابهتش دل را می‌لرزاند.

عهدی با زبان کودکانه

 

اینجا پرچم‌های محرم هم هست، طبلهای بچه‌گانه، سربندهای مشکی و سبز یا علی اصغر(ع) و یا حسین(ع).

عهدی با زبان کودکانه

 

تا چشم می‌چرخید دلسوختگان دسته دسته می‌آمدند تا دردانه‌هایشان را نذر آقا حسین(ع) کنند، آنجا در دشت کربلا گلوی شش ماهه از تیر سه شعبه آب نوشید و اینجا در میان جمعیت انبوهی که جایی برای نشستن نداشتند، شش ماهه‌ها بر دستان مادر نذر علی اصغر (ع)می‌شدند.

عهدی با زبان کودکانه

 

اینجا گهواره علی اصغر تاب می‌خورد و آنجا در دشت کربلا آغوش رباب بی‌تاب علی اصغرش(ع) بود.

عهدی با زبان کودکانه

 

آنجا شش ماهه حسین(ع) را تشنه بر دست بابا زدند، اینجا مادران فرشتگانشان را سبز پوش کرده‌اند و نذر سیدالشهدا(ع).

عهدی با زبان کودکانه

 

اینجا محمدجواد 18 روزه بیدار و سیرابه، آنجا علی اصغر حسین(ع) بی‌تابه آبه.

 

عهدی با زبان کودکانه

 

آنجا طفل را از  آغوش رباب پرواز دادند و اینجا در حسرت فرزند نوکری و خادمی می‌کنند.

عهدی با زبان کودکانه

 

هوا گرم است و آسمان همچون حرمله بی‌رحمانه آتش می‌برد،  چشمانم را پر می‌دهم تا از ابتدای و انتهای جمعیت خبری برایم بیاورد، اما آنقدر عاشقان آقا صف کشیده‌اند که راه پرواز هم بسته‌ است.

فاطمه را می‌بینم دختری که مادرش می‌گوید محرم که می‌آید شب‌ها با سربندش می‌خوابد.

عهدی با زبان کودکانه

 

ملیکا هم اینجاست، دختری که مادرش می‌گوید او را از همین روضه علی اصغر(ع) گرفته است!

اینجا بزم حسین است، یکی آب می‌دهد، یکی سربند، یکی تاب می‌خورد، یکی آرام آرام اشک می‌ریزد.

عهدی با زبان کودکانه

 

نوای لایی لایی برخواست،  لای لای علی اصغر……….لای لای گل پرپر……..لای لای بخواب آروم …. 

لای لای علی اصغر……….لای لای گل پرپر……..لای لای بخواب آروم.

 

 

عهدی با زبان کودکانه

 

اینجا شیرخوارگان آمده‌اند تا با زبان کودکانه عهدی ببندند، طفلان آمده‌اند تا نذر یاری قیام مهدی (ع)شوند، آمده‌اند تا بگویند حسینی بودن یعنی بی‌تفاوت نباشیم. 

 

پایان پیام/ 


این خبر در هاب خبری وبانگاه بازنشر شده است

 

منبع : خبرگزاری فارس
ارسال از وردپرس به شبکه های اجتماعی ایرانی
ارسال از وردپرس به شبکه های اجتماعی ایرانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2 × 5 =

دکمه بازگشت به بالا