یا لثاراتِ زخمهای معطر
خبرگزاری فارس؛ حنان سالمی: دوباره محرم. دوباره کتیبههای مشکیِ یا لثاراتِ زخمهای معطر. دوباره گوشه مجلس، چای روضه، دخیل به چوب منبر! دوباره ریشه دواندن دردی به امتداد رد خون گلوی اصغر. دوباره شعر گفتن. دوباره شکفتن. دوباره توی صحن حرم ایستادن و قسم دادن به داغ قلب مادر اکبر. و آه از صبر چشمهایی که دنبال دست شمر میگشت، و آه از بریدن گلوی نور زیر تیزی خنجر.
قلم و کاغذم را کنار میگذارم. قافیه در عزای خونآلود این خاندان، خودش را باخته. کلمات را سر دست گرفتهام و نمیدانم باید کجای کاغذ پیادهشان کنم که حق مطلب خون ادا شود.
محل قرائت اذن دخول به روضه منوره
صحن به صحن و رواق به رواق، سیاهپوش است و کتیبهها، بیصدا، فریادند. دست از پا درازتر روبهروی درِ خانهی دختری از آستان استقامت ایستادهام و نمیدانم اذن دخول را چطور بخوانم که مرا شریک غم عزای هزار سالهشان بداند؛ عزایی که دیگها و پرچمهایش جمع نخواهد شد مگر تا زمانی که حضرت «منتقم» بیاید و فریادش عالمگیر شود: «أنا الطالبُ بدمِ المقتول بکربلاء»
و آه از شیرینی فرا رسیدن روزِ لبیک گفتن به اینچنین فریادی که ما را هنوز لیاقت شنیدنش نیست.
زینب کربلای ایران
خواندن اذن دخول را تمام میکنم و دست بر سینه میگذارم برای عرض ادب اما خودم که خوب میدانم چقدر از خود بی خودم. ایستادن بر کرانهی آستانی که عطر کرب و بلا میدهد دل شیر میخواهد و من، کوچکتر از آنم که در قُمام. در خانه زینبِ کربلای ایران! خانه خواهری که مأمون گفت: «نگذارید معصومه به رضا برسد که اگر رسید، ما را طاقت خطبههای دوباره زینب و کربلایی دیگر نیست!» و معصومه، آن دختر پاکدامن حضرت موسی (ع)، که هزار فرسخ در هزار فرسخ را، بر ناقهها و به شوق دیدار برادری چون رضا (ع) آمده بود، در قم، از قافله هزار ساله کرب و بلا جا ماند.
ورودی حرم حضرت معصومه (س)
میگویند به انارِ ساوهای مسموم شد و میگویند به هجوم نامردانی، تن رنجورش بیمار گشت. اما من، میگویم که سهم ما از خاندان یا لثاراتِ زخمهای معطر، قدمهای مبارک این بانوی مبارکه بود که تا ابد باید روی چشم ما ایرانیها مینهاد و نمیگذاشت دستهای خالی شیعیان ایران برای دخیل بستن به دامان این خاندان، از استغاثه خالی بماند.
روضه حضرتی
حالا قدم تند میکنم و مینشینم روبهروی همان ضریح دخترانهاش. لبها میجنبد و چشمها خیس باران است. هر کسی شرح حالی میگوید و طلب استعانتی دارد. هر کسی غصهی زندگیاش را بار زده و آمده تا دردِ دلش را کنار درِ خانه این دختر نورانی زمین بزند. هر کسی حرفی دارد و دنبال گوشی شنواست اما من، با روضه آمدهام به این خانه.
روضهی عمه سادات. روضهی دویدن تا مقتل. گلوی بریده. و سرهای محبوبی که نیزه به نیزه روبهرویش نیزار بود. از کربلا تا شام و از شام تا ابد. این چه رنجی بود که خداوند کاسه صبر دختر علی (ع) را سزاوار حمل آن دید؟ و این چه صبری بود که توانست این زجر را به دوش بکشد؟ میگویند «هر که در این بزم مقربتر است، جام بلا بیشترش میدهند!» و میگویم «سلام بر زینبی که از همه پیامبران، به خدا، مقربتر بود، چون این جام بلا را جز او، هیچ کسی سر نکشید»
بوییدن گلوی برادر
صحن به صحن و رواق به رواق طواف میکنم اما دارم دور خودم میچرخم! دلم ولوله است و دهنم زهر. چشمهایم دو دو میزنند. سرم پر از روضه عاشوراست. انگار که دنیا را با تمام متعلقاتش پایین کشیدهاند بعد از قتل حسین (ع). انگار که دیگر هیچ شئیی ارزش واقعی خودش را ندارد. انگار که کربلا همین جاست. همین جایی که معصومه (س) به رضا (ع) نرسید تا برادر به آغوش بکشد و زیر گلویش را به نشان آخرین وداع عمهشان در کرب و بلا، ببوید.
نمای روبهرویی حرم مطهر
زنی عراقی برای حضرت معصومه (س) روضه رضا (ع) میخوانَد، برای خواهری جا مانده و برادری مسموم. و مگر نمیداند که این خاندان، سالهاست که عزادار حسیناند و رنجشان را در برابر محنت او هیچ میانگارند؟ عزادار شیخی که پیکر چاک چاکش سه روز بر زمین و زیر هُرم آفتاب ماند اما عشیرهای تشییعاش نکرد. عزادار حسینی که تکهای از تنش نماند جز اینکه با تیزی خنجر و شمشیر، کوفتگی سنگ، یا باران تیرهای زهرآلود به خونش کشیدند. عزادار بزرگمردی که حرفش حرف بود و عملش عمل؛ اویی که سینه ستبر کرد و چشم در چشم حرامیانِ سال شصت و یکم هجری گفت: «نه چونان ذلیلان تسلیم شیاطین میشوم و نه به سان بردگان جانپرست، از تیررس تیرها فرار میکنم» پس ای شمشیرها، حسین (ع) را دریابید که به مرگی در راه حق، از شیرخواری به پستان مادر، مشتاقتر است.
تسبیحهای نذری
دست میکشم روی خنکای مرمرها و دلم تکه تکه میشود از درد داغیِ گودال قتلگاه. از خنجر کینهای که از قفا، سر نور را برید و محاسن خورشید را خونین کرد. اما بأی ذنب؟ و چرا؟ آیا حسین (ع) خونی از شما ریخته بود؟ حقی ضایع کرده بود؟ یا سخن باطلی گفته بود؟ گناه حسین (ع) چیست که دشمنانش کماکان روی شانههای تاریخ نشستهاند و تحمل تکرار نام او را حتی در قتلگاه هم ندارند؟ گناه حسین (ع) چیست که مظلومیت خون مبارکش، دلهای مرده را بیدار میکند؟ و گناه حسین (ع) چیست که یک هزار و چند صد سال پس از عاشورا، همچنان باید به تماشای بریده شدن گلوی «حججی»ها و «علیوردی»هایش بنشیند؟
زنها تا زمان قضای حاجت، تسبیحهایشان را روی لوستر میگذارند
سرم را به ستونی که رو به ضریح است تکیه میدهم و زیر لب با حضرت معصومه (س) زمزمه میکنم: «میبینی بانو؟ گناه جدتان را در دفاع از ناموس انسانیت میبینید؟ آنها سکوت میخواهند، و تسلیم، و بیچارگی غیرتها! آنها میخواهند آنقدر بیتفاوت باشیم که شمر شهوتهایشان هر روز حسینی دیگر را سر ببُرد! اما هیهات منا الذلة»
عرض ارادت و تسلیت بانوان به عمه سادات
کور خواندهاند جماعت کوران. جمهوری اسلامی ایران، حرم امن عمه سادات است. حرم آقا علی بن موسی الرضاست. حرم خواهر و برادر مقدسی که ما شیعیان جز از دستان مبارک آنها، برات کرب و بلایمان را نمیگیریم. و سلام بر شفای دلهای زنگار گرفتهایی که جز در این برات و از این بقاع متبرکه نیست.
بر حسین (ع) گریه کن
نفسی حزین میکشم و زیارت عاشورا را باز میکنم: «السلام علیک یا اباعبدالله، یا ثارالله و ابن ثاره…» و «سلام» تکرار میشود.
سلام بر تو، ای پدر طفل گلو بریده، سلام بر تو، ای خون خدا و پسر خون خدا که خدا انتقام خون پاکتان را خواهد گرفت. سلام بر تو، و بر تمام ارواح مطهری که در راه تو از حصار تنها رها شد. سلام بر تو، که تنها ماندی، بییاور، غریب و در میان بلندمرتبگان به خون پیچیده که آنها را رمق بلند شدن و دفاع از آلالله نبود. سلام بر تو، که الشمر جالسٌ علی صدره اما چشمهایت تا آخرین لحظه به حرم بود و فریاد میزدی: «ای شیعه آل ابی سفیان، ای پیروان هواهای نفس، اگر دین ندارید و از روز عدل خداوند نمیهراسید اما آزاده باشید»
زنها حاجاتشان را روی تسبیحهایشان میخوانند و از شاخههای لوستر رواق، آویزان میکنند. جایی بلند، دور از دسترس و در چشم آسمان! صدای روضه، حرم را برداشته. و زنها هنوز زجه میزنند و گریه میکنند. اینجا، حضرت معصومه (س) صاحب مجلسست. صاحبِ عزا. و انگار صدای امامِ رضا (ع) دوباره در گوش ریان بن شبیب افتاده: «یَا اِبْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ…» زنها گریه میکنند. درها گریه میکنند. دیوارها گریه میکنند و تو نیز برای حسین (ع) گریه کن، برای حسین (ع) گریه کن، تنها، برای زخمهای معطر حسین (ع).
پایان پیام/
این خبر در هاب خبری وبانگاه بازنشر شده است