Get News Fast

آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست

من نور قرآن را می‌دیدم و جوانه‌هایی که در حال رشد بودند تا سفیرانی شوند برای رساندن پیام قرآن به قلب اروپا و آمریکا. دفتر را روی سرشان گذاشته بودند و از در و دیوار بالا می‌رفتند. از صدایشان نگویم صدای بچه‌های کوچولو همیشه دلنشین است. قرآن خواندشان دلنشین‌تر. چند تا سوره قرآن را از بر کرده بودند و یک‌صدا با هم می‌خواندند «قل هو الله احد».

خبرگزاری فارس چهارمحال و بختیاری؛ نرجس سادات موسوی| قرآن را می‌سوزانند اما نمی‌دانند نور از قرآن سوخته بلند می‌شود این را می‌توان از تنور خانه خولی پرسید. این را می‌توان از فرق شکافته امیرالمومنین(ع) پرسید. همین قرآن سوخته، همین قرآن اربا اربا شده همین‌هاست که سازنده می‌شود همین‌هاست که مکر و حیله شیطان را آشکار می‌کند و خدا خودش گفته و مکرو و مکرالله و الله خیر الماکرین…

از میان این آتش‌ها و آشوب‌ها صدای انا المهدی را می‌شنوی؟ تعجب نکن، روزی خواهد آمد که ما مهدی‌مان را ببینیم، در حالی که به دیوار کعبه تکیه‌ می‌زند و با صدای باصلابت و حیدری‌اش می‌فرماید: الا یا اهل العالم انا الامام القائم

وعده خدا حق است

این پیروزی وعده الهی است. وَعْدَ اللّهِ لا یُخْلِفُ اللّهُ وَعْدَهُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ، خداوند از وعده‌اش تخلّف نمی‌کند؛ ولی بیشتر مردم نمی‌دانند. نمی‌دانند که باطل بر حق پیروز نخواهد شد، وعده خدا حق است و بازگشت همه به سوی اوست.

قرآن ناطق است و دشمن خوب این را فهمیده است، خوب قرآن را خوانده‌ است، خوب تفسیرش کرده و اسرار پیدا و نهانش را کشف کرده‌ است. خوب فهمیده‌ جایی که قرآن خوانده می‌شود شیطان در امان نیست. خوب فهمیده‌ آن‌کس که قرآن را بخواند برای اندیشیدن آماده می‌شود. اصلا خوب فهمیده‌ آن‌کس که قرآن را دارد بدون فکر چیزی را نمی‌پذیرد و چه بیهوده تلاش می‌کنند تا جهان را از قرآن جدا کنند. این ملت ملت قیام است این ملت ملت امام حسین است. این ملت پرچم قیام امام حسین(ع) را برافراشته است تا به دست صاحب اصلی‌اش مهدی فاطمه برساند.
 

آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست

در مقابل این هتک حرمت‌ها باید ایستاد و مبارزه کرد وقتی که دیدید دارید شکست می‌خورید باز هم مبارزه کنید، تا برسید به آن لحظه‌ای که دیگر یقین می‌کنید که هان! حتماً شکست می‌خورید؛ باز هم مبارزه کنید. وقتی در آن لحظه‌ای که یقین دارید حتماً شکست می‌خورید باز به تلاش و کوشش و مبارزه خود ادامه دهید، آن وقت پیروزی و فتح نصیبتان می‌شود؛ آیه قرآن می‌گوید: حَتَّی إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جَاءَهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّیَ مَن نَّشَاءُ وَلَا یُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ

در این راه تنها باید ایمان داشت. ایمان نه فقط یک امر قلبی که با تکلیف و تعهد همراه است. اول مومنِ به خدا شیطان است! ابلیس پیش از آنکه بندگان پُرمدعای پروردگار و فرزندانِ پر ناز و افاده آدم به این زمین خاکی بیایند، سالیانی خدا را عبادت می‌کرد و دلش کانون معرفت خدا بود، اما در آن بزنگاه، در آنجایی که ایمان‌ها آنجا به کار می‌آیند، یعنی در هنگام انتخاب، در هنگام تعیین راه نهایی، این ایمان به کار ابلیس نیامد! این ایمان در همان دل ماند، ایمانی که در دل بماند، می‌پوسد، می‌خشکد! ایمانی که در دل می‌ماند و به دست و پا و چشم و گوش و مغز و اعضا و جوارح و زندگی و نیروها و انرژی‌های ما نمی‌رسد، آن ایمان ارزشمند نیست!
ایمان بی‌تعهد، ایمانی که همراه آن احساس مسئولیتی نباشد، نه به درد دنیا می‌خورد نه به درد آخرت می‌خورد! این منطق قرآن است. اگر تعهدی احساس نکردی در مومن بودنِ خودت شک کن! آن ایمانی از نظر اسلام ارزش دارد که با عمل، با مسئولیت همراه باشد.

قرآن ظرف دلتان را بزرگ می‌کند

می‌گویند قرآن برای همه نیست اما قرآن العطیات بقدر القابلیات است. یعنی خدا به اندازه قابلیت شما به شما عطا می‌کند. هرچقدر ظرفیت داشته باشید همان اندازه پر می‌شوید از معارف قرآن و بیشتر اگر باشد سرریز می‌شود و به درد نمی‌خورد. اما قرآن هم ظرف ساز است هم عطیه‌بخش … یعنی اگر گنجایش ندارید یا کاسه گنجایشتان کم است،  قرآن اول به شما گنجایش می‌دهد ظرف دلتان را بزرگ می‌کند و بعد معارف را در وجودتان و در ظرف دلتان قرار می‌دهد.
 

آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست

انقدر این قرآن نور دارد که همه عالم را فراگرفته است و در سراسر جهان عاشقان خود را گرد هم می‌آورد. دشمن اگر قرآنی را آتش می‌زند اما آمار نشان می‌دهد روز به روز مردم بیشتری مسلمان می‌شوند و به قرآن پناه می‌آورند. حالا از همه جهان یک گوشه‌اش را که بگیریم می‌شود بچه‌های شهرمان، خردسالان قرآنی که خوب فهمیده‌اند قرآن چه دوست خوبی برایشان است.
 

دفتر خبرگزاری ما کنار یک مهد کودک است اما هیچ وقت فرصت نشده بود با بچه‌ها هم‌کلام شوم و فقط هرازگاهی از پشت پنجره برای هم دست تکان می‌دادیم و لبخند می‌زدیم. پشت سیستم نشسته بودم و خبرهای مربوط به هتک حرمت به قرآن کریم را می‌خواندم که مهمان‌ها وارد دفتر شدند اما این بار جنس مهمان‌هایمان با همیشه فرق داشت. دو سه نفری با هم دستگیره در را گرفته بودند تا زورشان قد یکی از آدم بزرگ‌ها شود.

مهمان‌های قد و نیم‌قد

مهمان که همیشه حبیب خداست اما این بچه‌ها خاص بودند، بچه‌هایی قد و نیم‌قد که کلاس قرآن داشتند و شیطنت از سر و رویشان می‌بارید.

یکی یکی خیلی باادب وارد اتاق جلسات شدند، چند نفرشان اتاق را وارسی می‌کردند و ذوق میکروفون و دوربین داشتند و چندتایشان تلاش می‌کردند از صندلی‌ها بالا روند و جثه‌های کوچشان را بین صندلی‌های زمخت جا دهند. چند باری جای خود را عوض کردند تا آن‌هایی که بیشتر با هم دوست هستند کنار هم بنشینند و یواشکی در گوش هم پچ پچ کنند. پاهای کوچکشان به زمین نمی‌رسید و در هوا تاب می‌خورد. مربی که آمد همه بلند شدند و ریختند دورش، مربی اما آرام بود و با حوصله جواب بچه‌ها را می‌داد و خنده مهمان لبشان می‌کرد.
 

آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست

دوست داشتم شبهه‌های ذهن خودم را جواب دهم. هزاران پیام و کامنت دیده بودم که قرآن خواندن بچه‌ها بالاجبار است. اما من اجباری در این بچه‌ها نمی‌دیدم. یک ساعت مهمان کلاسشان بودم و عشق کردم؛ من نور قرآن را می‌دیدم و جوانه‌هایی که در حال رشد بودند تا سفیرانی شوند برای رساندن پیام قرآن به قلب اروپا و آمریکا. دفتر را روی سرشان گذاشته بودند و از در و دیوار بالا می‌رفتند. از صدایشان نگویم صدای بچه‌ای کوچولو همیشه دلنشین است. قرآن خواندشان دلنشین‌تر. چند تا سوره قرآن را از بر کرده بودند و یک‌صدا با هم می‌خواندند «قل هو الله احد»

دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد                آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست

پایان پیام/ ۶۸۰۳۵


این خبر در هاب خبری وبانگاه بازنشر شده است

 

منبع : خبرگزاری فارس
ارسال از وردپرس به شبکه های اجتماعی ایرانی
ارسال از وردپرس به شبکه های اجتماعی ایرانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

9 − چهار =

دکمه بازگشت به بالا