خجالت مهتاب از شهادت نورِ عالمتاب
خبرگزاری فارس – فاطمه احمدی، شب فرا رسیده و ماه گاهی خودش را از خجالت زیر ابرهای آسمان رشت پنهان میکند. گاهی سر برمیآورد و یواشکی زمینِ خدا را مینگرد. کنجکاو است ببیند چه میشود در این شامِ شهادت.
غم حسین(ع) تمام شدنی نیست. قرار بر گریستن آسمان است. ۲ روز پیش بود که در وسط گرمای شرجی رشت، یکدفعه بغض آسمان ترکید و ابرها گریستند. گویی از شب هشتم میترسیدند. طاقت دیدن غم پدری را نداشتند که جدایی از فرزند یادآور جدایی جدش رسول خدا میشد. علی اکبر همزاد پیامبر بود انگار، شبیه ترین فرد از این خاندان اطهر به مونس خدای کریم.
فکر میکردم آسمان از این غم ببارد تا روز آخر. اما گویی خدا میخواست با نماز ظهر عاشورا. کربلا را یادمان بیندازد: کَربُ و بَلا را …
مهتاب هم انتظار باران را میکشید. شرمش میآمد از تابیدن. میخواست چارهای باشد و نورش را از زمین دریغ کند در این وانفسای بیحسینی … الله اکبر از این تسبیح خلقت خدا. گاهی گمان میکنم دینداری ما به اندازه این اجرام آسمانی هم نیست.
نگاه کن به زمین! ما رایت الا تَن/به آسمان بنگر! ما رایت الا سَر
حالا ظهر عاشورا تمام شده بود. بدنهای ارباََ ارباََ به زمین بوسه میزدند و حرامیان روی زمین پایکوبی! استغفرالله اگر در این جنگ عیانِ حق و باطل راه را گم کنیم. شب تاریک و غمزده بود. سیاهترین و تلخ ترین شب تاریخ اما برای تتمه اهل بیت حسین (ع) شب بندگی بود. شب سرور. شبی که سرفراز و پرافتخار نزد خدایشان ایستاده بودند به غرور. مغرور از این بندگی و غرق شدن در عشق الهی، و زینب(ع) بانوی پرافتخار این عزتمندیِ محض بود.
گمان میکردم در این شهر نیز همه چیز تمام شده، چایخانهها تعطیل شده و ایستگاههای صلواتی را جمع کردهاند. گمان میکردم حسینیه و تکایا خالی شده و هرکس خرسند از ادای تکلیف به منزل بازگشته است. به راه افتادم، با شمعهایی که برای شام غریبان حسینی آماده کرده بودم. انتظارم این بود گلزار شهدای رشت را خلوت ببینم اما مردم آمده بودند. همه، از هر طیفی، با هر رنگی.
بچهها که شوق و شیطنت بیشتری داشتند با باقیماندههای شمع بازی میکردند. جوانترها که حاجت بیشتری داشتند شمعهای بیشتری روشن میکردند و بزرگترها … مادرها … پدرها … برای عاقبت بخیری جوانشان دعا میکردند و اشک میریختند. گلزار شهدای رشت یکدست سیاهپوش حسین(ع) است هنوز. ساعت نیمههای شب را هم گذر کرده اما مردم هنوز در جای جای گلزار نشستهاند، یکی در کنار قبور شهدای دفاع مقدس. دیگری در کنار قبور شهدای مدافع حرم شمعی روشن کرده بود و برخی هم دل بسته بودند به شهدای گمنام …
خادمین چایخانه گلزار شهدا را طوری چیده بودند که حال و هوای چایخانه حضرت رضا(ع) را داشت. حتی استکانها همان استکانها بود و خدام به همان شکل و شمایل با همان مهربانی و مهماننوازی. کاش هرکسی که این فکر را از سر گذرانده برات مشهد و کربلا را از صاحب این شب بگیرد.
دستههای عزاداری یکی پس از دیگری میآمدند و در صحن گلزار سینهزنی و مداحی برپا بود. ما در رشت رسم داریم که در شام غریبان حسین(ع) نور هیئت را به حداقل میرسانیم و مراسم سینهزنی را جایگزین زنجیرزنی میکنیم و با سوز و گداز نوحه میخوانیم و در فراغ ابی عبدالله اشک میریزیم. امسال حضور هیئات در شب شام غریبان از سایر مواقع بیشتر بود. حسینیتر بود حتی! مردم حوائجشان را به نور شمعها داده بودند و امید بسته بودند به شب قدری که حسین(ع) برایشان رقم زده بود.
حسینی که زیستش برای خدا بود و شهادتش خداییتر. حسینی که همه چیز را حتی جان و مال و آبرو و خاندانش را تقدیم خدا کرد تا دین خدا امروز برای ما باشد. تا ما امروز سختی اسلام یافتن را نکشیم و مسلمان به دنیا بیاییم. کاش مسلمان هم از دنیا برویم بالحسینِ، بالحسینِ، بالحسین (علیه السلام) …
کاش حسین(ع) این دین را به گردن ما بگذارد و خجالتمان بدهد با این همه روسیاهی و خلف وعده. با این همه خادمی که میتوانستیم بکنیم و نکردیم. اصلا چند محرم دیگر را میبینیم که عزادار حسین و یارانش باشیم؟ از این فرصتها استفاده کردهایم؟ به قدر کافی اشک ریختهایم؟
آقای امام حسین(ع)، بعد از تو زمین و زمان گریستند، اگر کفر نباشد میگویم، خدا هم از دیدن این مصیبت و این درد بزرگ هستی گریست، خدا هم تاب نیاورد از اینهمه پلشتی و دیوانگی، مگر میشود دیوانه نبود، وقتی روضه خوان اباعبدالله به این قسمت میرسد که الشمر جالسٌ … قلب مستمع به هزار و یک تکه تقسیم میشود، آن حرامی از کدام چشمه نوشیده بود که این گونه عقل از کف داد و …
حسین جان، وقتی شهید شدی زمین بهسختی لرزید، شرق و غرب عالم تاریک شد، آسمان خون بارید از درد و آه، آقای من غباری شدید در دشت نینوا پیچید، طوفان سرخی آمد که تاب دیدن را از این نااهلان بد دل گرفت، عذابی بر این قبیله کوردل نازل شد که ساعتها ادامه داشت.
امام صادق (ع) میفرمایند: پس از شهادت جدم حسین (ع)، آسمان ۴۰ روز بر این مصیبت خون گریست و زمین ۴۰ روز به سیاهی گریست، خورشید تا ۴۰ روز به گرفتگی سرخ گریست و کوهها از هم پاشید و دریاها متلاطم شد. پس ما چگونه بر این ماتنم اشک نریزیم که اشک بر حسین(ع) نجات بخش است و بدون توسل به این کشتی نجات راهی برای سعادت نداریم.
پایان پیام/۸۴۰۰۷
این خبر در هاب خبری وبانگاه بازنشر شده است