Get News Fast

 

پیاده، از حرم امام(ره) تا کربلای معلی

و چه زیباست حال و روزشان، کاروان پیاده حرم تا حرم را می‌گویم با مدیریت حسین(ع)؛ کاروانی که از عاشورا تا اربعین چله می‌گیرند؛ دستار می‌بندند، دل به بیرق گره می‌زنند و حاضر به یراق بادیه به بادیه ۹۰۰ کیلومتر طی طریق می‌کنند از حرم امام خمینی(ره) تا کربلای معلی.

خبرگزاری فارس-همدان، سولماز عنایتی: خودم را میان جمعشان می‌گنجانم؛ مشامم پر می‌شود از بویی آشنا، خیلی آشنا، گوشم حتی گوشم پر می‌شود از همهمه همین حوالی و دلم هُری می‌ریزد. حرفشان و کارشان و انگار راهشان غریب نزدیک است و مانوس به دلم.

پاپی راهشان می‌شوم و دمساز با قدم‌هایشان، انگار نه انگار که این دیداری است برای اولین بار؛ انگار نه انگار راه دراز دارند هوای همراهی به سر می‌زند و تالاپ و تولوپ دلم بالا می‌گیرد.

خود را به پرچم قرمز می‌رسانم و زیر موج بیرقشان می‌ایستم به تماشا، دوباره باز قدم تند می‌کنم و اتمسفرشان را یک جا در یادم جا می‌دهم؛ کاروان پیاده را می‌گویم، همان‌ها که جاده به بغل نیت چله می‌کنند و منزل به منزل دل می‌خرند و مقصودشان باز دل است.

کاروان پیاده حرم تا حرم را می‌گویم با مدیریت حسین(ع)؛ کاروانی که از عاشورا تا اربعین چله می‌گیرند؛ دستار می‌بندند، دل به بیرق گره می‌زنند و حاضر به یراق بادیه به بادیه ۹۰۰ کیلومتر سیر و سلوک می‌کنند.

آخر سر ولی لهیب دلشان آرام نمی‌گیرد که هیچ؛ برافروخته‌تر می‌سوزاند میان بهشتی‌ترین خیابان دنیا، پا بر آتش سوزان هزار و چهارصد سال پیش می‌گذارند و چشم به حرمین می‌دوزند و از تب و تاب این دیدار گُر می‌گیرند.

آری کاروان پیاده از حرم تا حرم تبریز را می‌گویم؛ همان جمعی از زنان و مردان گُله به گُله ایران که با مدیریت حسین(ع) جاده به اتوبان و گردنه به شهر و منزل به منزل را طی طریق می‌کنند و در مسیر، عاشقی را تمرین.

هم سالخورده دارند هم جوان و کودک؛ هم زن دارند و هم مرد، هم آقای دکتر و هم بازنشسته، محصل و پشت کنکوری که حتمی است، مکانیک و مهندس و عکاس هم پای ثابت هستند اصلا جمعشان حسابی جمع است برای جهد زهد.

پیاده، از حرم امام(ره) تا کربلای معلی

دل به دل حسین(ع)

هنوز شانه به شانه‌شان قدم برمی‌دارم و خیره خیره الهتاب موج چشمشان را نظاره‌گر می‌شوم؛ زیارتشان به گمانم ثواب دارد، تک به تک، چهره به چهره را سیر و ردی از چهار حرف عاشقی پیدا می‌کنم.

دستپاچه و مضطرب دلم آهنگ رفتن می‌زند و روزمرگی‌های جور و واجور ساز ماندن کوک می‌کنند، اما کاروان پیاده امام علی(ع) انگار روزمرگی‌های دنیوی را جواب کردند و عنان دل سپردن به همان لهیب سرکش.

الحق که مدیریت حسین(ع) هم نمی‌گذارد آب توی دل زوار پیاده که شانه جاده را گرفتند و رهسپار بیابان شدند تکان بخورد، ۱۴ سال بیشتر است که آبی تکان نخورده و این ثمرات تدبیر اوست، ثمرات مشی دل دادن به دلش، اشک دادن به غمش و قرار دادن به زینبش.

اهالی کاروان پیاده، قرص و محکم دلشان را دخیل بستند به دشت و صحرا، بی‌واهمه از کسب و کار و بی‌هول و ولا از رتق و فتق امور سر سپردن به بیابان. گویی پی آب آمدن برای خاموش کردن داغ، دریغ که این صراط فرات دارد و شرمندگی آب، دریغ که مشک دارد و شرم عمو.

داد و دریغ که این صراط به نینوا می‌رسد و داغ را داغ‌تر می‌کند آن هم پیاده با پاهای تاول زده و چهره‌های سوخته و شانه‌های سبک شده.

پیاده، از حرم امام(ره) تا کربلای معلی

کربلا کربلا، ما داریم میاییم

دل دل و قدم سست می‌کنم میان رفتن و ماندن و سوختن؛ هرچند این صراط ماندنش سوختن است و رفتنش سوختن اما ماندن کجا و رفتن کجا؟ این سوختن کجا و آن سوختن کجا؟

اهالی کاروان پیاده ولی بی‌معطلی پشت هم قدم برمی‌دارند و به مه و خورشید و فلک تلنگر می‌زنند، سودای سوختن در زمینی از جنس کرب و بلا از دلشان سَر می‌رود و هوایشان هوای کوی حسین(ع) است.

دل یک دله کردم و از میان رفتن و ماندن و جاده بغل کردن کلامی شدن را انتخاب کردم، مابین گز کردن راه عشق و بیرق برافراشته و چفیه گره شده دور سرشان، از عشق حسین و تدبیرش می‌پرسم، از راه چهل روزه، از کسب و کار وامانده؟ جواب می‌شود: «عشق به حسین روز و شب و کار و درس نمی‌شناسد که، طریقت‌الحسین دیر و زود و کوچک و بزرگ نمی‌شناسد فقط دل می‌خواهد و بس.»

غم سُر خورده بر چهره آفتاب سوخته‌ و همت متعالی‌شان تمام حواسم می‌شود و باز سوال پشت سوال حباب ذهنم، از تکرار هر ساله این عشق می‌پرسم؟ دیگری قامت می‌بندد به جواب و می‌گوید: «از سیستان و بلوچستان به کاروان امام علی(ع) پیوستم، چهار سالی است آمده‌ام و همدم قدم‌هایم به اربعین رسیدم، به سوگ چهل روزه آقام رسیدم با تاول پاهایم، ای کاش تاول بزنند پاهایم تا جان دارند تاول بزنند.

کاش همه ملت آرزومند به کربلا برسند، با پاهای چاک چاک شده همراه با کاروان زینب، اربعین آقام حسین را عزاداری کنند، کربلا کربلا، ما داریم می‌آییم انشاءالله روزی همه شیعیان کربلا باشد.»

شوری دارد نگفتنی، همگی شور دارند با ذوق از تاول‌های به خون افتاده حرف می‌زنند و از هُرم گرمای غربال شده بر سرشان می‌گویند. حرف از حسین(ع) که گُل می‌کند چهره‌های مصمم به مرواری مرواری‌های لغزان آغشته می‌شود.

با چفیه اشک می‌گیرند و پرسش و پاسخ را می‌سپارند به فرمانده؛ «احمد تیزچنگ» فرمانده کاروان عشق، بلندگوی قرآن‌خوانی را کنار می‌گذارد و حی و حاضر سوالات پی در پی‌ام را جواب می‌گوید: «کاروان پیاده امام علی(ع) از حرم امام راحل تا حرم اباعبدالله(ع) پیاده طی طریق می‌کند و این مسیر را با ۲۹ منزل در روز اربعین حسینی به مقصد می‌رساند.

البته همزمان با گام‌های ریز و درشت در جاده، قرآن می‌خوانیم و آیه به آیه اعجاز گوش می‌دهیم و از بَر می‌شویم، بناست چندوجهی باشد طریقت‌الحسین، فعالیت‌های فرهنگی و قرآنی و توسل به شهدا علی‌الخصوص شهدای دشت نینوا همراه پیاده‌روی از برنامه‌های ماست.»

پیاده، از حرم امام(ره) تا کربلای معلی

منزل به منزل تا کربلا

هر چه حساب می‌کنم شورشان زایدالوصف است، حالشان خریدنی، شوق‌شان نوشتنی و ماندنی گوشه تاریخ این روزها؛ هر چه چرتکه می‌اندازم عهده‌دار نیستم این همه عاشقی را، مو به مو بنویسم و جوش بزنم احوالاتشان را به مناسبات روزگار.

خواندن نگاه‌های قفل شده به بیرق حسین(ع) و عباس(ع) که دیگر هیچ، تمنای دلم می‌شود و حاج آقا فریادرس چشم‌های پرسش‌گرم: «کاروان ما ۲۹ سال است برای سالگرد ارتحال امام(ره) از تبریز تا مرقد امام(ره) با پای پیاده رهسپار مراسم می‌شود؛ از استان زنجان، قزوین، البرز و استان تهران حومه می‌گذریم و به حرم می‌رسیم.

۵۹ شهر و روستا و دهستان در مسیر کاروان است که یکی یکی از همه گذر و روزانه ۴۰ کیلومتر پیاده‌روی می‌کنیم تا به حرم امام می‌رسیم؛ کاروانی که از محصل و نوجوان مشتری دارد تا پیر و سالخوردهِ ۷۱ ساله.

از سال ۸۹ به بعد برنامه طی طریق به حرم اباعبدالله(ع) رسید، برنامه‌ای که با عنایات شهدا و ائمه اطهار(ع) قسمت کاروان شد؛ از روز عاشورا از حرم امام راحل آماده می‌شویم و با نیت چله با پای پیاده خود را به اجتماع بزرگ حسینی اربعین می‌رسانیم.

امسال هم مثل قرارهای سال‌های پیش روز عاشورا راه افتادیم و بعد از ۱۴ روز پیاده‌روی در همدان متوقف شدیم برای استراحت و آمادگی ادامه مسیر، مسیری که از آبرومند و اسدآباد و کرمانشاه به نقطه صفر مرز خسروی می‌رسد و با عبور از مرز، کربلا روزی ما می‌شود.

اما محل پیدایش این کاروان، از دوران اسارت هفت ساله‌ام به دست بعثی‌ها در زمان دفاع مقدس کلید خورد؛ توصیه‌ای که ختم شد به راه‌اندازی کاروان پیاده امام علی(ع)، باشد که مقبول افتد. انشاءالله روزی برسد این کاروان از کربلا به مکه و مدینه و مضجع شریف مادرجان و خانه خدا طی طریق کند.»

پیاده، از حرم امام(ره) تا کربلای معلی

قدم به قدم با اعجاز حسین(ع)

فرمانده حرف‌ها دارد برای گفتن و دل من تاب و قرار نه! هر چه بیشتر با کاروان پیاده امام علی(ع) آشنا می‌شوم مشامم بیشتر پر می‌شود از شایِ عراقی و گوشم پر از صدای مای بارِد و قدم‌هایم حیران طواف حرمین.

پاسخ این بی‌قراری و حساب و کتاب نسخه تجویزی است از سوی فرمانده کاروان: «در مسیر حرکت علاوه بر پیاده‌روی هفت، هشت ساعته روزانه، حفظ قرآن و ادعیه حتمی است؛ البته که عزاداری اربعین هم در خانه شهدا و تکایا بین مسیر داریم.

در طول مسیر حرکت به نیابت تمام شیعیانی که دلشان با ما و مسیر پیاده‌روی است نیت و روز اربعین همراه با خیل جماعت حسینی زیارت نیابتی می‌کنیم.

قدم‌هایی هم به نیت شهدا و چهارده معصوم برمی‌داریم، روزانه از شهدا و والدین شهدا یاد می‌کنیم و ۵۰ تا ۱۰۰ نفر اعضای این کاروان با اتحاد دلی و نیابت از جاماندگان طریقت‌الحسین را می‌پیماییم.»

فکر همه جا را کردند که مبادا سر سوزنی از قلم بیفتد و یادشان برود، تمام سال برنامه می‌چینند و بهترین‌ها را اجرا و برکات نصیب راه و روششان می‌کنند، ولی حرف که به برکات حسینی می‌رسد چشم‌هایم گرد می‌شود و سوال جرقه می‌زند و باز دست به دامن حاج آقا پی جواب می‌گردم: «برکات این کاروان پیاده تا جایی است که در تمام این سال‌ها کنار جاده راه رفتیم و تا به حال خونی از دماغ یکی از اعضای کاروان نیامده، این جز اعجاز نیست.

جاده مسیری برای تردد خودروهاست، ما رعایت و از کنار حرکت می‌کنیم اما کرامت است که کوچکترین اتفاق ناگوار پیش نیامده.

هر ماشینی هم که از کنار ما رد می‌شود سرعت کم می‌کند و با دیدن پرچم‌های حسینی و زینبی آرام آرام چند دقیقه‌ای ما را همراهی می‌کند، خیلی وقت‌ها ماشین‌ها کنار زدند و چند قدمی با کاروان همراه شدند حتی خانواده‌ها به ما ملحق شدند.

خیلی در مسیر حرکت شرمنده ابراز محبت‌ها هستیم با اشک چشمشان از ما استقبال و با محبت دلشان این کاروان را بدرقه می‌کنند، این‌ها جز اعجاز حسین(ع) نیست.

تا قدم در این راه نگذاری، سِر اعجازش نمی‌دانی؛ معجزه تا جایی است که سال اول کاروان پیاده‌ با آدم‌هایی در مسیر برخورد کردیم حدود ۶۰۰ نفر که ۵۸۰ نفر از آنها سید اولاد پیغمبر بودند. یعنی ما در راه حسین و آل حسین سفارش شده‌ایم.»

پیاده، از حرم امام(ره) تا کربلای معلی

کاروانی به وسعت ایران

هر که دارد هوس کرب و بلا بسم‌الله؛ شعاری که تبریز و تهران و همدان نمی‌شناسد کاروان پیاده امام علی(ع) از تبریز است، اما از زابل و تهران و کرمانشاه مشتری پر و پا قرص دارد از گُله به گُله ایران.

همین می‌شود راز ماندگاری ۱۴ ساله‌شان، حاج آقا راز باز می‌کند و می‌گوید: «نه گرمای گرما و نه سرمای سرما هیچ کدام ما را از این مسیر بازنداشت، هیچ چیز راه بندگی ما را نبست و کاروان پیاده، کاروان پرورشی و تربیتی حسینی شد، هر سال از سال پیش بهتر و باشکوه‌تر.

کاروانی که از همه صنوف هستند و از ۱۲ استان کشور، گاهی همه مسیر را نه بلکه قسمتی از راه را همراهی می‌کنند و گاهی طوری برنامه می‌ریزند که این چهل روز را فقط برای حسین(ع) باشند، از دکتر و مهندس گرفته تا محصل، از ۱۲ ساله تا ۷۱ ساله، حتی خانوادگی با سیره فاطمی طی طریق می‌کنند.»

شوق خدمت به کاروان پیاده این بار دغدغه ذهنم می‌شود و فرمانده  با سعه صدر منزل به منزل پرده برمی‌دارد از شوق خدمت خلق‌الله: «همه خدمات خاص است ولی منازل همدان و خانواده‌های همدانی برای پذیرایی از کاروان از هم پیشی می‌گیرند، گاهی سه شام برای ما می‌رسد، محبت به کاروان پیاده حسینی بی حد و حصر است.

در این باب خاطرات حک شده داریم نه نوشته شده حک شده، البته که کاروان پیاده حسینی هیچ هزینه پیش‌بینی نشده‌ای ندارد و گاهی با مبلغ جیب‌مان راه افتادیم و باقی کار با مدیریت آقام حسین به نحو احسن فراهم شده.»

سرعت گرفتند و تندتر قدم برداشتند ولی من هنوز هم شانه به شانه‌شان قدم برمی‌دارم و خیره خیره الهتاب موج چشمشان را نظاره‌گر می‌شوم؛ زیارتشان به گمانم ثواب دارد چهره به چهره را سیر و ردی از چهار حرف عاشقی پیدا می‌کنم، ردی از حسین پیدا می‌کنم.

 

 

پایان پیام/۸۹۰۳۳/


این خبر در هاب خبری وبانگاه بازنشر شده است

 

منبع : خبرگزاری فارس
ارسال از وردپرس به شبکه های اجتماعی ایرانی
ارسال از وردپرس به شبکه های اجتماعی ایرانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهارده + سه =

دکمه بازگشت به بالا