مغز استعمارزده برهانی و سفیدشویی عجیب از کودتای آمریکایی
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، محسن برهانی استاد حقوق دانشگاه تهران که در دوران بعد از اغتشاشات با حمایتهایش از آشوبگران در فضای مجازی مطرح شده بود و در ماجرای شهادت حمیدرضا الداغی در توئیتی توهینآمیز اقدام شهید در دفاع از چند دختر جوان را زیر سوال برده بود، در سالگرد کودتای 28 مرداد در یادداشتی که در کانال تلگرامی خود منتشر کرد مدعی شد « در 28 مرداد هیچ کودتایی تحقق پیدا نکرده است و اطلاق عبارت «کودتا» به وقایع 28 مرداد سال 1332، اشتباه میباشد.»
البته تلاش برای تطهیر اقدام شاه و ایادی آمریکا و انگلستان در کودتای 28 مرداد امری مسبوق به سابقه است، اما گویا برهانی بدون توجه به جوانب تاریخی و حتی بدون اشاره به حضور عوامل سفارتین آمریکا و انگلستان در این ماجرا و حتی خاطرات شاه در کتاب «پاسخ به تاریخ»، اقدام شاه برای بازگشت به سلطنت را حقوقی و قانونی برمیشمارد!
اسناد و مدارک دخالت عوامل خارجی در بر سر کار آوردن شاه و اظهارات مقامات آمریکا آنقدر زیاد است که بازگو کردن آن نیازمند یادداشتی مستقل است اما اینجا سطح استدلال آقای برهانی جالب توجه است که اولاً در دو توئیت حرف خود را نقض میکند، ثانیاً با تقطیع جملات امام، تلاش میکند ایشان را با خود همنظر نشان دهد، ثالثاً با نادیده گرفتن سایر جملات امام درباره کودتای 28 مرداد، به تحریفدست میزند یعنی این استاد حقوق در چند توئیت عملاً تناقض، تقطعیع و تحریف را به نمایش گذاشته است.
یکی از واکنشها، توئیت عطاءالله مهاجرانی وزیر فرهنگ دولت اصلاحات به این ادعای برهانی بود که نوشت: «دیوید اوئن دوران انقلاب از ١٩٧٧ تا ١٩٧٩ وزیرخارجه انگلیس بوده است. در کتابش: In sickness and in power در بحث بیمارى مرموز شاه به صراحت به کودتاى ١٣٣٢ اشاره کرده است. دیدم یکى از اساتید حقوق فرموده اند کودتا نبوده! صاحب عله و طراح کودتا اعتراف مى کند، استاد محترم انکار.»
برهانی در واکنش به توئیت مهاجرانی مدعی شد: «در مباحث حقوقی و فقهی، عالم ثبوت و انطباق مفاهیم بر وقایع خارجی و مصادیق، قواعد خاص خود را دارد و اعتراف و تصریح در این امر اثرگذار نیست. برای در هم ریختن استدلال بنده باید اثبات بفرمایید اقدام شاه، غیرقانونی بوده است نه اینکه زید و عمرو چه میگویند.»
این استاد حقوق اگرچه مدعی بود در اثبات وقایع نباید به سخن زید و عمر استناد کرد اما در واکنش به نقدهای انجام شده به یادداشتش، صحبتی از امام خمینی را توئیت کرد که ایشان، نسبت به انحلال مجلس هفدهم از سوی مصدق انتقاد کرده است. در حقیقت خودش برای اثبات حرف خود به سخنی از امام خمینی استناد میکند که اوج تناقض بود!
البته همین استناد به صحبت امام نیز تحریف و تقطعی بود که در ادامه به آن اشاره میشود! متعاقب این توئیت، محمدرضا کائینی پژوهشگر تاریخ معاصر در یاداشتی چنین نوشت:
«استناد باطلی است. چه اینکه:
اولا: بسا شاهدان وقایع آن دوره با گرایشات گوناگون، حتی برخی اطرافیان محمد مصدق و کثیری از تاریخپژوهان، بر این باورند که انحلال مجلس هفدهم، اقدام غلطی بوده است. امام خمینی نیز در زمره این عده است.
ثانیا: اینکه شاه تصور بُرد که اکنون فرصتی تاریخی برای عزل مصدق به دست آورده، از بدیهیات است.
ثالثا: اینکه از منظر امام این اقدام شاه درست بوده و کودتایی انجام نشده است، مطلقا از جمله مورد استناد برنمیآید. بلکه بالعکس در موارد فراوان -که با یک سرچ ابتدایی در صحیفه امام به دست میآید- ایشان ماوقع 28 مرداد را، «کودتا» و «کودتای نظامی» خواندهاند.
رابعا: این گونه استنادها بدون رجوع به کلیت اندیشهها و اظهارات یک شخصیت در باب رویدادی تاریخی، غیرعلمی، غیراخلاقی و در یک کلمه «تحریف« است.»
اشاره آقای کائینی به این بخش از سخنان امام است که در مصاحبه با خبرنگاران مطبوعات و رادیو تلویزیونهای جهان، در تاریخ 9 بهمنماه 1357 به صراحت از واقعه 28 مرداد به «کودتای محمدرضا» تعبیر میکنند: ما از کودتای نظامی ترسی نداریم. ملت ایران به کودتاهای نظامی عادت کرده است. ما پنجاه سال است زیر بار کودتا هستیم: کودتای رضاخان،کودتای محمدرضا!
البته جملاتی که برهانی از امام نقل میکند نیز تحریف شده و از آوردن پیش و پس بیانات امام خودداری میکند؛ امام خمینی در این سخنرانی به تاریخ 1357/08/16 در نوفل لوشاتو، ضمن تأکید بر خدمات مصدق به وی این انتقاد را میکند چرا در زمانی که قدرت را در اختیار داشت و محمدرضا انسان ضعیفی بود تلاش نکرد تا بساط سلطنت را در ایران برچیند.
امام خمینی ضمن انتقاد از انحلال مجلس هفدهم از سوی مصدق، به روی کارآوردن مجدد شاه از سوی بیگانگان شاه اشاره میکند و اینکه وی بعد از بازگشت به کشور، روحیه قلدری مانند پدرش پیدا کرد و به تعبیر امام راحل، محمدرضا رفت و رضاشاه برگشت!
برای اطلاع خوانندگان عین متن سخنان امام خمینی را از صحیفه نور نقل میکنیم:
«قدرت دست دکتر مصدق آمد لکن اشتباهات هم داشت. او برای مملکت میخواست خدمت بکند لکن اشتباه هم داشت. یکی از اشتباهات این بود که آن وقتی که قدرت دستش آمد، این را خفهاش نکرد که تمام کند قضیه را. این کاری برای او نداشت آن وقت، هیچ کاری برای او نداشت، برای اینکه ارتش دست او بود، همۀ قدرتها دست او بود، و این[4]هم این ارزش نداشت آن وقت. آن وقت اینطور نبود که این یک آدم قدرتمندی باشد… مثل بعد که شد. آن وقت ضعیف بود و زیر چنگال او بود لکن غفلتی شد. غفلتی دیگر اینکه مجلس را ایشان منحل کرد و یکییکی وکلا را وادار کرد که بروید استعفا بدهید. وقتی استعفا دادند، یک طریق قانونی برای شاه پیدا شد و آنکه بعد از اینکه مجلس نیست، تعیین نخستوزیر با شاه است؛ شاه تعیین کرد نخستوزیر را! این اشتباهی بود که از دکتر واقع شد. و دنبال آن این مرد را دوباره برگرداندند به ایران. به قول بعضی که «محمدرضا شاه رفت و رضاشاه آمد»! بعضی گفته بودند این را به دکتر که کار شما این شد که محمدرضاشاه رفت ـ خوب، محمدرضا آن وقت یک آدم بیعرضهای بود و تحت چنگال او بود ـ او رفت و رضاشاه آمد یعنی یک نفر قلدر آمد.»
انتهای پیام/
این خبر در هاب خبری وبانگاه بازنشر شده است