Get News Fast

 

شکوفایی «اندیشه‌ورزی و عقلانیت‌آفرینی دین‌بنیاد» در «تمدّن‌سازی صفوی»

ایران در عصر صفوی فرصت جدیدی برای اندیشه‌ورزی یافت. چنان‌که، شکل‌گیری وحدت و استقلال سرزمینی ـ سیاسی و شکل‌گیری مرزی اعتباری با سرزمین‌های هم‌جوار اسلامی حیات جدیدی به ایران داد.

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، حجت الاسلام ذبیح الله نعیمیان از اساتید حوزه و دانشگاه در یادداشتی نوشت:

ایران اسلامی فرایندی طولانی را در تمدّن‌سازی طی کرده است. ایران جدید در عصر صفویه شکل گرفت و به تعبیر دیگر، ایران جدید محصول تمدّن‌سازی صفوی است. این مسأله مطرح است که شکل‌گیری عصر صفوی و تأسیس ایران نوین به دست صفویان چه دستاوردی در اندیشه‌ورزی، عقلانیت‌زایی و حیات علمی ـ دینی ایران داشته است؟

1- برای پاسخ به این مسأله تاریخی ـ تمدّنی باید دید که ایران جدید بر چه اموری تکیه زده است؟

فراموش نکنیم که ایران جدید متکی بر شکل‌گیری وحدت ملّی در جغرافیای سیاسی منطقه‌ای است که آن را سرزمین ایران می‌خوانیم. بی‌تردید، این امر در ذهنیت آن روز ایرانیان و نخبگان ایرانی زمینه‌ساز پرسش‌های تمدّنی درباره‌ی ایران جدید بوده است. گو آنکه، لازم نیست این پرسش‌ها و پاسخ‌ها را در قالب‌های خشک و در تاروپود اصطلاحات متراکم سراغ بگیریم.

2-  بخشی از اندیشه‌ورزی محصول و برآیند پرسش‌های زمان در زمینه‌های مختلف و پاسخ‌های ساده یا پیچیده‌ به آنهاست. برآیند این پرسش و پاسخ‌ها را می‌توان در تکوین ایران جدید بر پایه‌ی وحدت فراگیر دینی ـ سیاسی در سرزمین موسوم به ایران سراغ گرفت.

3-  برای فهم و پذیرش این نکته نیازی نیست حتماً ملّی‌گرا باشیم و برای فهم آن از مفاهیم مدرن وام بگیریم. چه‌آن‌که، ملّی‌گرایی مفهوم مدرن است که برآمده از مبانی مدرن در دوره‌ی از هم گسیختگی اروپا و تلاش برای بازآفرینی حیات انسان در باغ وحش آن روزگار اروپاست.

4-  اروپای مدرن برای بازآفرینی هویت‌های به‌هم ریخته پس از جنگ‌های خونین مذهبی در عرض سی‌سال، مرزهای اعتباری میان متخاصمان کشید. در این میان، نیاز به تأسیس هویّت‌های اعتباری بود و این اراده‌ی مدرن بود که اعتبارهای متکی بر فرسایش درون‌تمدّنی را پایه‌ی ملیّت و تأسیس هویّت در غرب نوین گذاشت. اما وحدت ملّی در ایران بریده از هویّت پیشین با تکیه بر عقلانیت دینی و مذهبی نبود. بلکه، بازاندیشی و ارتقای هویّت پیشین اسلامی بود. به تعبیر دیگر، هویّت اسلامی در عصر صفوی با اتصال به جوهر ثابت اسلام یعنی بخش اهل بیتی آن ظهور جدیدی را یافت.

5- ایران در عصر صفوی فرصت جدیدی برای اندیشه‌ورزی یافت. چنان‌که، شکل‌گیری وحدت و استقلال سرزمینی ـ سیاسی و شکل‌گیری مرزی اعتباری با سرزمین‌های هم‌جوار اسلامی حیات جدیدی به ایران داد. سرزمین ایران از امپراتوری سیاست‌زده‌ی عباسی با هجوم مغول جدا شده بود. اما نتوانسته بود هویّت اسلامی خود را رقم بزند. این امر مانع اندیشه‌ورزی تمدّنی شده بود. اما شکل‌گیری این استقلال سیاسی و وحدت ملّی پس از دو سده اغتشاش‌آفرینی و تأثیر منفی مغول زمینه‌ساز افق جدیدی در عینیت و اندیشه‌ی ایرانی بود.

6-  ایران نوین نیازمند بازاندیشی در آفاق اندیشه و تمدّن اسلامی بود. این منطقه از سرزمین اسلامی ظرفیت‌های فراوانی داشت. چه‌آن‌که، عقلانیت اسلامی در آن نیازمند شکوفایی بود. این عقلانیت اسلامی نیازمند بازگشت به تراث روایی و قرآنی بود. صفویان زمینه‌ساز غنابخشی به اندیشه‌ورزی اسلامی شدند و با احیای مآثر روایی پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) توانستند عقلانیت دینی را به خاستگاه منصوص آن اتصال دهند. چنان‌که، عقلانیت دینی نیازمند تقویت عقل‌ورزی فلسفی بود.

عصر صفوی احیاگر این تأملات بود. در این میان، رقابت‌های دانشی در میان اندیشه‌ورزان اسلامی شکوفایی گرفت. بر این اساس، هم متکلمان به تأملات نظری دامن زدند. هم فیلسوفانی چون ملاصدرا اندیشه‌ورزی فلسفی را افق‌گشایی کردند. چنان‌که، محدّثان برجسته با گردآوری مجامع روایی توانستند دائرة المعارف منصوص دینی را به عنوان سفره‌ای متصل به وحی در برابر این اندیشه‌ورزان بگستردند و مواد خامّ برای اندیشه‌ورزی برای آنان فراهم کنند. فقهای اصولی و فقهای اخباری نیز در این عصر تمدّنی با رقابت روش‌شناسانه به رشد و خلاقیت دانش فهم دین مدد رساندند.

7-  اندیشه‌ورزی امری سهل و ممتنع است. چه‌آن‌که، همواره تولید گزاره‌های نوین بر نقد و ارزیابی یا رقابت دانشی تکیه دارد. اگر اندیشه‌ورزی برای فهم نصوص دینی با رقابت دو رویکرد اخباری و اصولی نبود، شکوفایی در فهم آموزه‌های دینی و وحیانی نمی‌توانست شکل بگیرد. اما این امر در عصر صفویه رقم خورد. چنان‌که، نیاز برای اداره جامعه به قانون و شریعت باعث شد تا تصوّف و عرفان عملی در عرصه‌ی سیاست‌ورزی، نیاز خود و جامعه به دانش فقه و قانون را دریابد و به دعوت فقها برای تدبیر شرعی سیاست مبادرت ورزد. چنان‌که، تجربه‌ی مشارکت علما در عرصه‌ی سیاست و تلاش برای تدبیر دینی و پرهیز از معایب قدرت و سیاست بود که توانست به تدریج الگوهای مختلف سیاست‌ورزی و نیز نظام اندیشه‌ورزی فقهی ـ سیاسی را برای علما و فقها رقم زند.

8-  نظم تمدّنی در عینیت رفتارها و مناسبات انسانی صرفاً از طریق بهره‌مندی از قانون و قانون‌مداری عینی صورت می‌گیرد. قانون صرفاً برای زیردستان و شهروندان عادی نیست. بلکه، قانون، اساس شکل‌گیری هر جامعه و حیات طیبه در آن است. اقبال صفویان عرفان‌گرا به قانون‌ شریعت بود که اساس تمدّن‌سازی صفوی را رقم زد. اگر یکی از معیارهای ارزیابی تمدّنی را قانون‌گذاری بدانیم، اقبال دولت صفوی به قانون شریعت و دعوت فقها از خارج ایران برای کاربست قانون شریعت امری است که می‌تواند در ارزیابی کارنامه‌ی صفوی برجسته باشد.

9- ساختارسازی سیاسی در تمدّن‌سازی امری مهم است. اما تأمین مشروعیت دینی است که تمدّن‌سازی را دینی می‌کند. دراین‌میان، «شریعت‌گرایی صفوی» در عهد شاه طهماسب او را به این عقلانیت و ظرفیت اساسی دینی سوق داد که اساس دولت صفوی می‌بایست از «گذرگاه تأمین مشروعیت دینی» عبور کند.

این تجربه‌ی بزرگ در تمدّن‌سازی است. او شاه بود و کسی از جهت قدرت و اقتدار برتر نبود. اما او این اندیشه شرعی را مهم دانست که باید اذن از نایب امام عصر(عج) پیدا کند. ازاین‌رو، این بنیاد را بدون الزام سیاسی از نهاد ناموجود روحانیت و مرجعیت نامطرح فقهای عظام گذاشت که مرحوم محقق کرکی به عنوان نایب امام زمان(عج) بر صدر دیده شود و هم او و هم کارگزارانش به اذن او حکمرانی کنند. حتی اگر او به خاطر تأمین رضایت علمای شیعه یا ذهنیت عمومی مردم شیعه این کار را هم انجام داده باشد، این امر نشان دهنده‌ی اقتدار نگاه شرعی در زمانه‌ی او و در تمدّ‌ن صفوی است و نمی‌توان آن را کوچک شمرد.

10- بدین صورت، نمی‌توان عصر صفوی را مانند برخی از اعصار معمولی در تاریخ تمدّن دانست. چه‌‌این‌که، این دوره آفاق تمدّنی مهمی برای ایران گشود و گشودگی در اندیشه‌ورزی و شکل‌گیری عقلانیت دین‌بنیاد برآیند و برآمد تمدّن‌سازی صفوی است. اما این همه در بستر تمدّنی ـ سیاسی خاصی رقم خورد. چه‌آن‌که، مقوّمات وحدت در ایران اسلامی از پیش موجود بود.

وحدت مذهبی ـ تمدّنی بخشی از این امر بود که به بهترین نحوی با تکیه بر محبّت تاریخی ایرانیان به اهل بیت(ع) فراهم بود و با تلاش صفویان هم بروز قوی‌تری پیدا کرد و هم پرورش یافت. چه‌آن‌که، سنّی‌گری در ایران پیشاصفوی صرفاً امری مذهبی نبود. بلکه، رویکردی سیاسی بود که در زیست‌بوم متمایل به اهل بیت(ع) چند سده حضور یافته بود. اما تلاش صفوی بر همان تمایلات اهل بیتی متمرکز شد و با کنار نهادن سنّی‌گری عمدتاً سیاسی بود که گوهر محبّت به خاندان پیامبر(ص) توانست محور وحدت در ایران جدید باشد.

به تعبیر دیگر، بخش محوری در اندیشه‌ورزی و عقلانیت‌آفرینی دین‌بنیاد با محوریت این گوهر اصیل اسلامی رقم خورد. بی‌جهت نبود که ایران اسلامی توانست از جهت تمدّنی، همنشینی و هم‌زیستی اصیل ایرانیان سنّی مذهب و شیعی مذهب را در خود تجربه کند. چه‌آن‌که، گوهر اهل بیت(ع) به عنوان محور اندیشه‌ورزی دینی، عقلانیت‌آفرینی اسلامی و سبک زندگی اسلامی از ظرفیت گرانسنگی برخوردار است که توانسته این تجربه‌ی تمدّنی را به عنوان «امّت شاهد» در سطح جهان به نمایش گذارد.

انتهای پیام/

این خبر در هاب خبری وبانگاه بازنشر شده است

 

منبع : خبرگزاری تسنیم
ارسال از وردپرس به شبکه های اجتماعی ایرانی
ارسال از وردپرس به شبکه های اجتماعی ایرانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

10 + 8 =

دکمه بازگشت به بالا