روایتی کوتاه از کوچهای که محفلگه حسینیست
خبرگزاری فارس _ کرمان؛ زهرا بمی: ساعت ۶ عصر است، برای انجام کاری راهی یکی از محلههای شهر میشوم، وارد یک کوچه شدم، داخل کوچه فرش پهن کردهاند و تعدادی زن و کودک نشستهاند و نوای روضه جانسوزی پخش میشود، خودم را به این جمع رساندم، بساط روضه و اشک و ناله برای مولایمان اباعبداللهالحسین(ع) به طرز بیریایی پهن است.
یک ضبط صوت هم گوشه دیوار گذاشتهاند، سقاخانهای کوچک هم در این کوچه که نذر یکی از اهالیست هم وجود دارد.
نوای مداح میآید؛ اللهماجعلنی عندک وجیها باالحسین علیهالسلام فیالدنیا والاخره، یا اباعبدالله…
اشکها روی گونهها جاریست، هریک از بانوان برای مجلس عزیز زهرا(س) کاری بر عهده گرفته، بانویی حلوا میآورد و دیگری چای روضه و چه محفلیست در غروب پنجم ماه صفر.
یکی از بانوان میگوید: ما آرزویمان کربلاست و در این کوچه هر روز این محفل برپاست و هریک از همسایهها نذری مختصری به اندازه وُسعش توزیع میکند و از خدا و امام حسین(ع) برات کربلا و ظهور امام زمان(عج) را میخواهیم.
و اتقرب الی الله ثم الیکم بموالاتکم و موالات ولیکم… آفتاب غروب کرد و حال و هوای قریبیست. صدای نالهها بالاتر میرود و محفل گرمتر میشود.
و اسئله ان یبلغنیالمقامالمحمود لکم عندالله و ان یرزقنی طلب ثاری مع امام هدی ظاهر…
یا صاحبالزمان(عج)! اگر به کربلا میروی ما را دعا کن… ای زائر کربلای حسین(ع) السلام علیالحسین و علی علیبن الحسین…
به بخش پایانی زیارت عاشورا میرسیم، کودکی مُهر نماز میآورد که پیشانی بر سجده بگذاریم، اللهم لک الحمد حمدالشاکرین لک علی مصابهم…
چند صباحی بیشتر به اربعین باقی نمانده. هرکه دارد هوس کرب و بلا بسمالله…
پایان پیام/۸۰۰۱۶/ب
این خبر در هاب خبری وبانگاه بازنشر شده است