Get News Fast

 

میز خدمت

کم‌سن و سال‌ترین دولت ایران در بیست و هشتمین روز حیاتش با انفجاری مهیب عمرش به سر آمد و نتوانست با نظام اداری و دیوان‌سالار کشور از دستاوردهای انقلاب پاسداری کند اما با ریخته شدن خون رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر بی‌آلایش، خنده‌رو و مکتبی‌اش به همه نشان داد چطور می‌توان با بذل خونِ دل از دستاوردهای انقلاب پاسداری کرد.

به گزارش وبانگاه به نقل از ایسنا، امروز هشتم شهریور چهل و دومین سالروز انفجار دفتر نخست‌وزیری و به شهادت رسیدن محمدعلی رجایی و حجت‌الاسلام و المسلمین محمدجواد باهنر در سال ۱۳۶۰ است.

دومین انتخابات ریاست جمهوریِ نظام جدید سیاسی در تاریخ دوم مرداد ۱۳۶۰ برگزار شد و ساعتی بعد حجت‌الاسلام والمسلمین محمدرضا مهدوی‌کنی وزیر کشور، پیروز انتخابات را اعلام کرد.

محمدعلی رجایی با ۱۲ میلیون و ۷۷۰ هزار و ۵۰ رأی معادل ۸۸ ق  .۳ درصد کل آرا را به دست آورد.

او بعد از نشستن بر صندلی ریاست جمهوری همواره در پی دور زدن تشریفات اداری و حداکثرسازی خدمت‌رسانی به مردم بود. به جوانگرایی اهمیت داد و با پر کاری سعی در جبران عقب‌ماندگی‌ها داشت.

مدل رفتاری و مدیریتی رجایی و باهنر موجب شد بعد از او بخشی از مدیران کشور از الگوی رفتاری او تبعیت کنند.

میز خدمت
تنها عکس محمدعلی رجایی در رقابت‌های انتخاباتی ریاست جمهوری

رهبر معظم انقلاب با اشاره به خصوصیت‌های شخصیتی رجایی و باهنر، گفتند: «در همان مدت کوتاه مسؤولیت‌شان طوری عمل کردند که از خودشان برای ما الگو باقی گذاشتند.

… حقیقتا با تلاش سختی که کردند، با تحملی که به خرج دادند و با تمسکی که به عقیده و ایمان خودشان در عمل ورزیدند، موجب شدند که ما امروز بتوانیم برای تعریف مدل مورد نظر خودمان، اسم و یاد این‌ها را مطرح کنیم.»

در مسیر ارتقاء

محمدعلی رجایی ۱۰ روز بعد از پیروزی در دومین انتخابات ریاست جمهوری ایران به حسینیه جماران رفت و نزد امام امت و برخی مقامات لشکری و کشوری، قرآن کریم و قانون اساسی را شاهد گرفت و به آنها قسم خورد تا پاسدار دستاوردهای انقلاب و خدمتگزار مردم باشد.

او ۱۳ مرداد به ساختمان قدیم مجلس شورای اسلامی در خیابان امام خمینی رفت و در مراسم رسمی تنفیذ حکم ریاست جمهوریش که با حضور آیت‌الله اکبر هاشمی رفسنجانی رییس مجلس، آیت‌الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی رییس دیوان عالی کشور، اعضای شورای نگهبان، سید علی‌اکبر پرورش، سید محمد موسوی خوئینی‌ها، حبیب‌الله عسگراولادی، محمد یزدی، سید محمد خامنه‌ای نایب رییسان مجلس برگزار شد، شرکت کرد و متن سوگندنامه ریاست جمهوری را بعد از قرائت، امضا کرد.

میز خدمت

یک روز بعد هم حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمدجواد باهنر دوست صمیمی و قدیمیش را از وزارت آموزش و پرورش به دفتر نخست‌وزیری برد و به عنوان دومین نخست‌وزیر نظام جمهوری اسلامی به اولین دوره مجلس شورای اسلامی که روزهای بدون دکتر سید محمد حسینی بهشتی و دهها نماینده ترور شده در هفتم تیر ۱۳۶۰ را پشت سر می‌گذاشت، معرفی کرد.

حجت‌الاسلام باهنر بعد از رایزنی و مشورت با رییس‌جمهور، نمایندگان مجلس و اعضای حزب جمهوری اسلامی، انجمن‌های اسلامی و سایر نهادهای انقلابی در تاریخ ۲۲ مرداد ۱۳۶۰ دومین کابینه نظام جمهوری اسلامی را برای اخذ رای اعتماد به مجلس شورای اسلامی معرفی کرد و چهار روز بعد همه وزرای پیشنهادیش از مجلس رای اعتماد گرفتند و کابینه جدید کارش را به سرعت شروع کرد.

ترور جوانمردی

خباثت‌های گروهک تروریستی منافقین که بعد از رای عدم کفایت سیاسی نمایندگان مجلس اول به سید ابوالحسن بنی‌صدر در ۳۱ خردد ۱۳۶۰ علنی شد، دامن رجایی و نخست‌وزیرش را گرفت. محمدعلی رجایی و حجت‌الاسلام محمدجواد باهنر ۷۰ روز بعد از ترور اعضای حزب جمهوری اسلامی و در حالی که تنها ۲۸ روز از عهده‌دار شدن مسوولیت دولت شده بودند در هشتم شهریور ۱۳۶۰ به دست دبیر شورای امنیت ملی کشور ترور شدند.

میز خدمت
بخش بیرونی ساختمان دفتر نخست‌وزیری

روز واقعه

ساعت ۱۴ و ۴۵ دقیقه هشتم شهریور ۱۳۶۰ جلسه شورای عالی امنیت ملی کشور در طبقه اول ساختمان نخست‌وزیری در خیابان پاستور تهران تشکیل شد. محمدجواد باهنر، رییس جلسه بود. جلسه شورای امنیت ملی کشور به صورت هفتگی روزهای یکشنبه تشکیل می‌شد.

در این جلسه علاوه بر رجایی و باهنر، سرهنگ موسی نامجو وزیر دفاع، هوشنگ وحید دستجردی رییس وقت شهربانی کشور، خسرو تهرانی مسؤول اطلاعات نخست‌وزیری، مسعود کشمیری دبیر شورای عالی امنیت ملی، وزیر کشور، فرمانده ژاندارمری، عبدالحسین دفتریان مدیرکل مالی اداری نخست‌وزیری، یوسف کلاهدوز فرمانده سپاه پاسداران، سرتیپ شرف‌خواه معاون نیروی زمینی، سرهنگ اخیانی معاون ژاندارمری و سرهنگ کتیبه رییس وقت اداره دوم ارتش نیز حضور داشتند.

شهدای انفجار

به محض انفجار بمب باهنر و رجایی و دفتریان و یک فرد ناشناس که در بخش بیرونی ساختمان نخست‌وزیری عبور می‌کرد بر اثر شدت انفجار به شهادت رسیدند. شش روز بعد از انفجار هوشنگ وحید دستجردی رییس وقت شهربانی کشور نیز در اثر شدت جراحات ناشی از انفجار به شهادت رسید.

شدت انفجار نخست‌وزیری به حدی بود که در دقایق اولیه هیچ‌کس نمی‌توانست شهدا را از مجروحان تشخیص دهد.

تنها عضو خانواده رییس‌جمهور که از چند روز قبل بنا بر توصیه امام و مقامات امنیتی در یکی از واحدهای مسکونی نهاد ریاست‌ جمهوری سکونت کرده بودند صدای انفجار را شنید و خودش را به نزدیکی محل انفجار رساند. صدای انفجار به حدی مهیب بود که «کمال» پسر ۱۳ ساله رجایی را به نهاد ریاست جمهوری کشاند. او از دور شاهد تخریب ساخمان نهاد و زبانه کشیدن شعله‌های آتش بود. کمال سراسیمه به عاتقه صدیقی مادرش تلفن زد و ماجرا را برایش شرح کرد.

پیکرهای خونین، متلاشی و سوخته رییس‌جمهور و نخست‌وزیر به بیمارستان انقلاب منتقل شد و با اطمینان از به شهادت رسیدن رجایی و باهنر به سردخانه بیمارستان منتقل شدند و مردم ایران به فاصله یک ماه بعد از جنایت خونین انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در تاریخ هفتم تیر ۱۳۶۰ در چهارراه سرچشمه تهران، بار دیگر عزادار شدند، این بار میدان پاستور ساختمان نخست‌وزیری.

میز خدمت
اقتدای محمدمهدی کتیبه به محمدعلی رجایی

خاطره یک مجروح

مرحوم سرهنگ محمدمهدی‌ کتیبه‌ که‌ در آن‌ زمان‌ به‌ عنوان‌ رییس‌ اداره‌ دوم‌ ارتش‌ در جلسات شورای‌ شرکت‌ داشت با تشریح روال‌ کاری‌ جلسات شورای امنیت گفت: «در زمان‌ نخست‌وزیری‌ آقای‌ رجایی‌ جلسات‌ شورای‌ امنیت‌ زیر نظر ایشان تشکیل‌ می‌شد و فرماندهان‌ قسمت‌های‌ امنیتی‌ و حفاظتی، گزارش‌کار خود را در جلسه‌ ارائه‌ می‌دادند.

اول‌ رییس‌ شهربانی‌ کل‌ کشور گزارشی‌ از وقایع‌ هفته‌گذشته‌ ارائه‌ می‌داد و بعد فرماندهان‌ ژاندارمری‌ و رییس‌ کمیته‌ انقلاب‌ اسلامی و فرمانده‌ی‌ سپاه، گزارش‌ می‌دادند. پس‌ از آن‌ مسؤولان‌ کشوری مثل‌ نخست‌وزیر یا وزیر کشور که‌ در جلسه‌ حضور داشتند، صحبت می‌کردند که‌ نظرات‌شان مورد بررسی‌ قرار می‌گرفت.

جلسه با سخنان وحید دستجردی رییس شهربانی کل کشور آغاز شد و مسعود کشمیری دبیر و منشی شورا مذاکرات را ثبت کرد. بخش آخر گزارش رییس شهربانی درباره نحوه به شهادت رسیدن سرگرد همتی فرمانده یگان مالک‌اشتر بود. رییس‌جمهور از دستجردی درباره جزییات این جنایت سوال کرد که در ساعت ۱۵ و ۱۴ دقیقه ناگهان با صدای انفجار مهیبی ساختمان نخست‌وزیری منهدم شد.»

میز خدمت

فرار عامل جنایت

گُم و گور شدن مسعود کشمیری‌ دبیر شورای امنیت ملی کشور در اولین ساعات جنایت توجه مقامات قضایی و امنیتی کشور را متوجه خود کرد.

مجروحان انفجار دفتر نخست‌وزیری چند روز بعد از انفجار ماجرا را اینگونه برای مقامات امنیتی کشور تعریف کردند: «کشمیری بعد از اینکه ضبط‌ صوت‌ بزرگی‌ را برای‌ ضبط مشروح مذاکرات‌ شورای امنیت کشور روی میز روبروی‌ رییس‌جمهور و نخست‌وزیر گذاشت، جلسه و ساختمان‌ نخست‌وزیری‌ را ترک کرد.»

میز خدمت

مسعود کشمیری نیز مانند محمدرضا کلاهی قاتل شهید دکتر سید محمد حسینی بهشتی و ۷۲ نفر دیگر از مقامات کشورمان در حادثه هفتم تیر ۱۳۶۰ بدون بر جا گذاشتن هیچ رد و اثری برای همیشه تاریخ از چنگال عدالت فرار کرد.

زندگی قاتل منافق

زندگی مسعود کشمیری و مینو دلنواز همسرش نقطه تاریک و پر رمز و راز زیادی داشت. قضیه از این قرار بود که با وجود پی بردن برخی مقامات وقت اطلاعات و امنیت رکن دوم ارتش از پشت پرده‌ها و لینک‌های کشمیری با سازمان منافقین و اطلاع موضوع به مقامات وقت امنیتی و اطلاعاتی دفتر نخست‌وزیری اما با بی‌توجهی این مقامات به گزارش‌ها، مسیر کشمیری برای ترور رییس‌جمهور و نخست‌وزیر باز ماند و او و سازمان تحت فرمانش موفق به حذف فیزیکی سه نفر دیگر از مقامات ارشد سیاسی و نظامی وقت کشور شدند.

خاطره اطلاعاتی ارتش

سرهنگ بازنشسته مرحوم محمدمهدی کتیبه رییس وقت رکن دوم ستاد مشترک ارتش همان بازمانده انفجار دفتر نخست‌وزیری بود که به رفتار و عملکرد کشمیری و همسرش مشکوک شد و گزارشش را هم برای مقامات ارشد فرستاد.

وی سی و هشت سال بعد از جنایت انفجار دفتر نخست‌وزیری در هشتم شهریور ۱۳۹۸ در گفت‌وگویی مفصل با یکی از رسانه‌های داخلی ماجرای حضور یک نفوذی منافق در یکی از حساس‌ترین و مهمترین رده‌های امنیتی و اطلاعاتی کشور را توضیح داد.

او گفت: «از ابتدای انقلاب و تقریبا از دوره نخست‌وزیری آقای مهندس بازرگان در دولت موقت، آقای بازرگان چهار نفر را از دفتر خود برای دریافت اسناد سری و خیلی سری ارتش معرفی کرد تا این اسناد را در اختیار بگیرد.

مسوول دفتر آقای بازرگان کتبا این افراد را معرفی کرد که یکی از این افراد «کشمیری» بود که به نیروی هوایی رفت و کلیه اسناد سری و خیلی سری را در اختیار گرفت. کار کشمیری بسیار حساس بود و بعید نیست اسناد مهم و محرمانه‌ای را به خارج از کشور درز داده باشد.

وی با ظاهری آراسته و با حرکات شایسته‌ای که انجام می‌داد، خودش را یک شخص مذهبیِ معتقد به انقلاب و اسلام و اهل نماز اول وقت و نماز جماعت نشان می‌داد. این رفتار او باعث شد مورد توجه دولت آقای رجایی قرار بگیرد و او را برای پست دبیری شورای عالی امنیت ملی کشور دعوت به همکاری کند.

… از اول خودش، خانواده‌اش و همسرش عضو منافقین بودند یعنی آنان به طور خانوادگی در رده منافقین قرار داشتند ولی فعالیت‌شان مخفی بود و کسی اطلاع نداشت البته این را هم باید بگویم که اطلاعاتی درباره او و فعالیت‌هایش در دفتر نخست وزیری بود که جدی گرفته نشد.»

میز خدمت

بازداشت‌های کور

پس از انفجار دفتر نخست وزیری و در جریان تحقیقات اولیه تعدادی از مقامات امنیتی کشور از جمله خسرو تهرانی مسؤول اطلاعات نخست‌وزیری، محسن سازگارا از اعضای اولیه سپاه پاسداران و حسن کامران از مقامات وقت نهاد ریاست جمهوری و نماینده چند دوره مجلس به ظن سهل‌انگاری یا خیانت، چندین ماه بازداشت شدند اما با پادرمیانی تعداد زیادی از مقامات طراز اول اجرایی کشور هر سه مقام امنیتی وقت که جزو مقامات مافوق مسعود کشمیری بودند به فرمان رهبر فقید انقلاب اسلامی از بند رها شدند.

رفتار مسعود کشمیری به قدری فریبنده و موذیانه بود که جریانهای سیاسی منتقد حتی بهزاد نبوی وزیر صنایع سنگین دولت میرحسین موسوی را هم در حادثه بمبگذاری دفتر نخست‌وزیری مقصر می‌دانستند هر چند که این جریان‌ها هیچگاه موفق به اثبات ادعای‌شان نشدند.

نبوی در اواخر دهه ۱۳۷۰ در گفت‌وگو با یک روزنامه داخلی گفت: «امام (ره) در سال ۱۳۶۴ یا ۱۳۶۵ بر اساس گزارش رییس قوه قضاییه وقت آقای موسوی اردبیلی، دادستان کل کشور آقای موسوی خوئینی‌ها و دادستان انقلاب اسلامی آقای رییسی که در یک جلسه هر سه به حضور امام (ره) رسیدند دستور رسیدگی سریع دادند.

در آنجا گزارش پرونده پس از بازجویی‌های مفصلی که از تمام افرادی که در این زمینه متهم بودند، مطرح شد و امام بعد از شنیدن همه گزارشها دستور مختومه شدن پرونده را به دلیل عدم وقوع بزه صادر کردند. ایشان حتی دستور دادند تمام کسانی که در این پرونده‌سازی‌ها شرکت داشتند، تحت پیگرد قانونی قرار بگیرند تا اینکه معلوم شود این افراد از کجا آمده‌اند و چرا علیه خدمتگزاران انقلاب و نظام پرونده‌سازی می‌کنند که البته این کار هرگز انجام نشد.»

خاطره وزیر اطلاعات

آیت‌الله محمد محمدی ری‌شهری اولین وزیر اطلاعات کشورمان با اشاره به فاجعه هشتم شهریور ۱۳۶۰ و جنایت کشمیری در کتاب خاطراتش چنین نوشت: «این انفجار توسط کشمیری یکی از نفوذی‌های منافقین (ابتدا) در کمیته اطلاعات اداره دوم ارتش انجام گرفت.

این کمیته که مسؤولیتش با آقای مهندس محمد رضوی ملقب به محمدکاظم پیر رضوی بود، شماری از نیروهای معروف سیاسی و اطلاعات کنونی با این کمیته همکاری نزدیک داشتند. در این مجموعه که از نیروهای انقلاب تشکیل می‌شد، دست‌ کم منافقین دو نفوذی داشتند. یکی همین شخص یعنی کشمیری و دیگر جواد قدیری که بعد از انفجار نخست‌وزیری به خارج گریختند.

… آقای رضوی خیلی مورد اعتماد مرحوم شهید رجایی بود. اینجانب نیز تا آنجا که در رابطه با پرونده‌هایی که از آن کمیته به دادگاه (انقلاب ارتش) ارجاع می‌شد، با ایشان ارتباط داشتم، او را فرد صالح و متدینی می‌شناختم. اما اعتماد ایشان به عنصری مانند کشمیری خطرساز شد.

… آقای رضوی آن‌ قدر به کشمیری اعتقاد داشت که حتی پس از انفجار نخست‌وزیری در پاسخ به سؤال تلفنی اینجانب در این‌ باره می‌گفت: «من هنوز باور نکرده‌ام که کشمیری در این جریان نقش داشته باشد.»

کشمیری ماموریت خود را برای خیانتکاران منافق چنان ماهرانه انجام داد که در شورای امنیت شرکت می‌کرد و معروف بود که گاه آقای رجایی پشت سر او که مقید به نماز اول وقت بود نماز می‌خواند.

یکی از کسانی‌ که مدتی با کشمیری همکار بوده است نقل کرده که وی به‌ شدت متظاهر به آداب و اخلاق اسلامی بود و بسیاری اوقات هم وانمود می‌کرد که روزه است.

به یکی از دوستان اداری خود گفته بود چرا می‌گویی جمعه‌ها می‌روم کوه؟ بگو می‌روم نماز جمعه. من خودم جمعه‌ها در منزل سیم تلفن را می‌کشم تا اگر کسی از همکاران یا مسؤولان اداری زنگ زد، تصور کند که من در نماز جمعه هستم. یا این‌ که مثلا در جیب خود دو عدد خودکار می‌گذاشت و تظاهر می‌کرد یکی از آنها شخصی و دیگری اداری است و نمی‌خواست برای امور شخصی از خودکار بیت‌المال استفاده کند.

میز خدمت
محموجواد باهنر

همکاران او در کمیته اداره دوم و نخست‌ وزیری تأکید می‌کردند که وی به‌ اصطلاح خیلی ‌ جا نماز آب می‌کشید و در ظاهر خود را بسیار مذهبی و معتقد نشان می‌داد.

تاکنون هیچ خبری از مرگ کشمیری گزارش نشده است. کشمیری هنوز زنده است. آخرین باری که در انظار عمومی ‌ ظاهر شد، در مراسم ختم پدرش در لندن در سال ۱۳۷۷ بود. بعد از آن هم گزارش‌هایی در دست است که او را همراه مریم قجر در اردن دیده‌اند. او مرتکب جرم بسیار بزرگی شده است که احتمالا تا آخر عمرش هم همچنان محتاج گروهک منافقین خواهد ماند.»

خاطره دادستان کشور

۱۰ روز بعد از فاجعه انفجار دفتر نخست‌وزیری مرحوم آیت‌الله محمدمهدی ربانی املشی دادستان وقت کل کشور در تاریخ ۱۸ شهریور ۱۳۶۰ در گزارشی تلویزیونی به تشریح این فاجعه و چگونگی انجام آن پرداخت و گفت: «عامل انفجار نخست‌وزیری شخصی به نام مسعود کشمیری دبیر شورای امنیت بود.

این شخص بمبی در کیف خود جاسازی کرده بود که به‌ طور عادی و معمولی بدون این‌ که هیچ‌ کس به او ظنین شود و هیچ‌ کس هم کیف او را بازرسی و رسیدگی نمی‌کرد و خیلی عادی بود که کیفش را دست بگیرد و برود در جلسه شرکت کند و از آنجایی که منشی جلسه هم بود کنار مرحوم رجایی و شهید باهنر بنشیند و این کار را کرد و کیف را کنار آنان قرار داد و طوری تنظیم کرد که انفجار، اولین‌ بار، این دو شخصیت بزرگ و ارزنده و عزیز را بگیرد.

… خود او هم رفتاری معمولی داشت. گاهی بیرون می‌رفت، داخل می‌شد، با این و آن صحبت می‌کرد، چیزی از بیرون می‌آورد و گاهی چای می‌داد.

در یکی از این مواقعی که رفت‌ و آمد می‌کرد، به بیرون رفته و دیگر برنگشته و در همان موقع این انفجار به‌ وجود آمده و این عزیزان را از ما گرفت و کشمیری فرار کرد و هم‌ اکنون نیز متواری است و زنده است.

مگر این‌ که سازمان منافقین از آنجایی که ببیند او شاید وجودش برایشان مضر باشد. وی را از بین برده باشند.»

میز خدمت

واکنش امام

خبر شهادت رجایی و باهنر که همان روز به امام خمینی رسید ایشان یک روز بعد در مجمع عموم مردم در حسینیه جماران با تسلیت شهادت رجایی و باهنر، گفتند: «… آنها گمان می‌کنند که با ترور شخصیت‌ها، ترور اشخاص، می‌توانند با این ملت مقابله کنند؛ و ندیدند و کور بودند که ببینند که در هر موقعی که ما شهید دادیم ملت ما منسجم‌تر شد. ‌

… ملت ما چون علی‌بن‌ابیطالب را فدا کرده است از برای اسلام، فدا کردن امثال این شهدا برای ملت ما یک مسئله مهم نیست، گرچه خود واقعه و خود این افرادی که شهید شده‌اند در نظر همۀ ما عزیز و ارجمندند و آقای رجایی و آقای باهنر هر دو شهیدی که با هم در جبهه‌های نبرد با قدرت‌های فاسد هم‌جنگ و هم‌رزم بودند.

… باید دید که اینهایی که این طور کارها را انجام می‌دهند، انگیزۀ آنها چیست. انگیزه آنها این است که برای این ملت، بعد یک دستۀ دیگری از صنف خودشان بیایند و حکومت کنند؟ اینها مگر نشناخته‌اند این ملت را که کسی که انحراف دارد از اسلام و کسی که سرکرده تروریست‌هاست، کسانی که سرکرده اینها هستند و اینها را وادار به خرابکاری می‌کنند، در بین ملت جای ندارند.

… و گمان نکنید که اینها از روی قدرت یک همچو کارهایی را انجام می‌دهند، یک بمب در یک جا منفجر کردن، یک بچه ۱۲ ساله هم می‌تواند او را بگیرد یک جایی بگذارد و خود او منفجر بشود. این قدرتی نیست، این کمال ضعف است. من ابن‌ملجم را از اینها مردتر می‌دانم؛ برای اینکه او آمد در حضور مردم، کار خودش را کرد و خداوند او را لعنت کند و اینها آن مردانگی آن نامرد را هم ندارند و به طور دزدی یک کاری انجام می‌دهند و خودشان را اصلا ظاهر نمی‌کنند.

من آن عباس آقا که صدر اعظم ایران را در نزدیک مجلس با هفت تیر زد در حضور همه و خودش را بعد هم دید گرفتار می‌شود، کشت او را مرد می‌دانم و اینها را نامرد. اینهایی که از اینجا فرار کردند و از خارج دستور می‌دهند که مردم را اغتیال کنند و به طور دزدکی بکشند، اینها تز نامردهاست.»

میز خدمت

هفته دولت

شورای عالی انقلاب فرهنگی در سیصد و هشتاد و دومین جلسه خود که در تاریخ دهم مهر ۱۳۷۵ تشکیل داد پیشنهاد شورای فرهنگ عمومی کشور مبنی بر نامگذاری هشتم شهریور به عنوان هفته دولت را تصویب کرد و به این ترتیب اولین هفته شهریور هر سال هفته دولت نام گرفت و نام محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر برای همیشه تاریخ در تقویم جمهوری اسلامی ایران ثبت شد.

منابع:

راعی گلوجه، زندگی‌نامه سیاسی شهید رجایی، ۱۳۸۲ش، ص ۲۱

مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کتاب دولت‌های شهید رجایی، شهید باهنر و آیت‌الله مهدوی‌کنی

فوزی، یحیی؛ تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، ۱۳۸۰- ۱۳۵۷، تهران، چاپ و نشر عروج، ۱۳۸۷

انتهای پیام

این خبر در هاب خبری وبانگاه بازنشر شده است

 

منبع : خبرگزاری ایسنا
ارسال از وردپرس به شبکه های اجتماعی ایرانی
ارسال از وردپرس به شبکه های اجتماعی ایرانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

9 + بیست =

دکمه بازگشت به بالا