اینجا حماسهها بیوقفه بیشمارند
خبرگزاری فارس ـ ریحانه جلالی؛ اینجا صدای پاها که نه، صدای قلبها را به وضوح میتوان شنید، صدای قلبهای بزرگی که از قفسه تنگ سینه به پرواز درآمده و راهی قطعهای از بهشت شده است.
اینجا قلبها لبیک یا حسین را به رگهای عاشقان تزریق میکند و طپش قلبها نوای یا حسین را مینوازد، اینجا واژهها با غربت، خستگی، دلتنگی، آوارگی، گرما و عطش بیگانهاند.
اینجا دلها پیاده راهی شدهاند، اینجا، در این حوالی نگاهها پر میزند و صدای پرزدنهایش، دل را به کنجترین شش گوشه عالم میرساند.
من هم دعوتشدهام، به آمدن، به پیاده رفتن، به ساعتها انتظار در مرز مهران تا رسیدن به مرز عاشقی، به رسیدن به سرزمین عشق، به دل بستن به ضریح شش گوشه، به پیوند زدن جانم به آنچه سالها در تمنایش بود، به دیدن ضریح عباس، به نفس کشیدن در بینالحرمین، به اشک ریختن در تل زینبیه، به دلخیل بستن به حرم مولی علی(ع)، به خون گریستن در قتلگاه، به نوشیدن چای عراقی و به گدا شدن به درب خانه حضرت عشق.
اینجا چای عراقی رنگ ارادت دارد و قدم به قدم میبینیم عاشقانی را که میگویند 20 روز است پای آتش محبت به اولاد علی(ع)، چای عشق دم میکنند تا آبی باشد بر آتش جان خسته زائران سلطان عالم(ع).
آمدهام و سوغاتم کولهباری است پر از التماس دعاگوهایی که خود نیامدهاند، اما ردپای دلشان را به خوبی میتوان در سینه جاده عاشقی دید و یادشان کرد و سلامشان را به عباس رساند.
اینجا حماسهها بیوقفه بیشمارند! حماسههایی از جنس سخاوت، حماسههایی از جنس برادری، از جنس بخشیدن نان تا جان، حماسههایی از جنس نذر قدمها به یاد شهدا، حماسههایی از جنس گشودن درب خانهها به روی زائران اربعین حسینی و حماسههایی از جنس اشک ریختن برای همدردی با زینبِ جان.
امروز اینجا کربلا رزقم شده است، بعد از سالها اشک ریختن و تمنا کردن برای پای پیاده همپا شدن با زائران اربعین.
اینجا شاه و گدا همه آمدهاند تا گدایی کنند از رقیه سه ساله عاقبت به خیری را، از دستان عباس حسینی بودن را، از خون حسین حسینی ماندن را، از مسلم غریب وفاداری را و از چادر زینب عفاف زینبی را
اینجا شاه و گدا همه آمدهاند تا گدایی کنند از رقیه سه ساله عاقبت به خیری را، از دستان عباس حسینی بودن را، از خون حسین حسینی ماندن را، از مسلم غریب وفاداری را و از چادر زینب عفاف زینبی را.
اینجا در میان صوت اهلا و سهلا عراقیها، زمزمه اشکها از دل روضه به گوش میرسد، و من ماندهام چه طور خود را عبور دهم از میان خیل عظیم عاشقانی که هم با پای جسم آمدهاند، هم با پای جان.
بارانِ اشک از روضهها میبارد با زمزمه یا حسین یا حسین گفتنها، در میان موکبهایی که جانانه دعوت به روضهات میکنند و من لحظهای برای خیس شدن در زیر باران اشک روضه، به قدمهایم فرمان ایست میدهم، جای سردارمان خالی.
اینجا دل کاروان اربعین طوفانی، چشمها بارانی و پاها تاول زده است، یکی میبخشید، یکی طلب حسینی بودن میکند.
یکی مرهم بر پای میگذارد و دیگری خنکی را مهمان جانهای خسته میکند.
اینجا بهترین نقطه عالم است، اینجا سرزمین عشق است، اینجا باید پیامش به جهان و جهانیان برسد.
پایان پیام/
این خبر در هاب خبری وبانگاه بازنشر شده است