Get News Fast

 

نماز با اعمال شاقه!

نوشته حاضر گزارش روایی است از 3 خاطره‌ی نماز بین‌راهی با وسایل نقلیه عمومی است که برای نویسنده اتفاق افتاده است.

به گزارش خبرگزاری فارس از کرمانشاه، رضا کریمی؛ موضوع عدم توقف بیشتر اتوبوس‌های بین شهری برای انجام فریضه نماز به یکی از مشکلات مسافران کرمانشاهی تبدیل شده است که قصد اقامه نماز را دارند. هرچند پلاک آن‌ها به پلیس پیامک می‌شود اما وقتی که بار دیگر با همان اتوبوس و راننده همسفر می‌شوی، تکرار این خطا حاکی از عدم برخورد درخوری در این خصوص با راننده خاطی هست.

 سه خاطره‌ی عینی نگارنده را در ذیل آمده است:

پرده اول؛ نماز مغرب و عشاء بین‌راهی

 در اتوبوس به کرمانشاه که اتفاقاً از تعاونی وابسته به یک نهاد انقلابی بود هنگام شام بین‌راهی، سه ساعت بعد اذان، فقط من و یک نفر دیگر در نمازخانه حاضر شدیم و در آرامش کامل نماز را اقامه کردیم. ولی تا پایان که سرعت هم نداشتیم، فقط یک کارگر بالباس فرم از همان محل، نماز خواند. حتی راننده هم نیامد.

برای دوستانم نوشتم به نظر شما چرا؟ و بعد چهار گزینه مطرح کردم:

۱- وضعیت فرهنگی کرمانشاه ضعیف است، کم‌کاری از ما و مسئولین است و باید کار فرهنگی تقویت شود.

۲- همه‌جا آسمان همین رنگ است. اقلیت مردم ایران نمازخوان هستند.

۳- اتفاقی بوده… اتوبوس‌های دیگر نماز جماعت دارند!

۴- نمازخوان‌ها زیادند نه اقلیت، ولی با اتوبوس سفر نمی‌کنند!

به دنبال این پرسش، پاسخ‌هایی را ارائه دادند. یکی گفت: «این قضیه معلول است، معلول مهم هزار علت فرهنگی، سیاسی، اقتصادی که جای بحث‌ها دارد، همین درک این معلول، می‌تواند امید به طراحی راهکار باشد».

دیگری گفت: «در مقایسه با شهرهای دیگه متأسفانه نرخ نمازخوانی کرمانشاه خیلی کمتر است».

دیگری گفت: «در حوزه علوم انسانی به دلیل مخاطب بودن انسان و غیرقابل‌پیش‌بینی بودن انسان و تأثیرگذاری متغیرهای گسترده و متنوع دقت لازم وجود ندارد، ولی درمجموع نمیشه منکر وضعیت فرهنگی اسف‌بار هم شد.»

پاسخ یکی از اساتید تأمل‌برانگیزتر بور که گفت: «هرچند که بسیار جای تأسف است اما رؤیت این صحنه‌ها هم تلنگر است هم جهـــاد. امام(ره) فرمودند: «می‌ترسم این انقلاب به دست نااهلان بیفتد!»»

جنگِ امروز، فرهنگ و تهاجم فرهنگی است و وظیفه‌ی ما تبیین آن فرهنگ.

درمجموع پاسخ‌ها مفید و قابل‌تأمل بود ولی باید بگویم مشقت سفرهای دیگر این نوع مسائل تحلیلی را از یادم برد که خاطره بعضی در ادامه می‌آید.

پرده دوم؛ نماز صبح اتوبوسی

نماز با اعمال شاقه!

راننده قبل از اذان صبح چند دقیقه توقف کرده بود و می‌دانستم دوباره توقف ندارد. وقتی‌که دیدم به عوارضی نزدیک شده، فرصت را غنیمت دانستم تا بهانه‌ای نداشته باشد! جلو رفتم و گفتم برای نماز صبح نگه نمی‌دارید؟ سکوت کرد. ایستاده در راهرو اتوبوس منتظر شدم، پول عوارض را در دستش مرتب کرد ولی سکوت ادامه داشت. دستم را روی شانه‌اش گذاشتم و دوباره پرسیدم.

نگاهی به من کرد و گفت: «مچد (مسجد) اون سمت بود الآن وایمیسم برو ببین بازه!» پیاده شدم و در عرض آزادراه از کنار نیوجرسی‌ها دور زدم و بین اتوبوس‌ها سمت مخالف گشتم ولی خبری نبود. دوباره به وسط آزادراه برگشتم و راننده گفت اون طرف چراغ‌های آبی برو ولی فکر کنم بسته! حرفش را قبول نکردم با سرعت رفتم و با پرسیدن پیدا کردم؛ نمازخانه‌ قبل از عوارضی بود ولی راننده بعد از عوارضی پیاده‌ام کرده بود و مسیر زیاد شده بود. کنار نمازخانه مردی دنبال آب برای وضو می‌گشت و آن‌طرف چند خانم سراغ دستشویی می‌گشتند ولی فقط دو اتاق کوچک با فرش‌های نه‌چندان تمیز دیده می‌شد. چرخی زدم ولی آب پیدا نشد. روی زمین یک آب‌معدنی نیم‌خورده دیدم. همان‌جا جلوی دیگرانی که دنبال آب و دستشویی بودند وضو گرفتم و نماز خواندم. بیرون که آمدم خبری از بقیه نبود، نفهمیدم چه‌کار کردند. با سرعت به سمت اتوبوس برگشتم راننده کنار ماشین قدم‌زنان منتظرم بود. نمی‌دانستم تشکر کنم یا گله! دستی به نشانه تشکر بلند کردم و سوار شدیم. اتوبوس کاملاً ساکت بود و بقیه مسافرها در خواب صبحدم بودند. روی صندلی پشت شیشه، دیدن بیابان اطراف جاده دل‌نشین بود و هوا روشن‌تر شده بود.

پرده سوم؛ نماز در قطار

نماز با اعمال شاقه!

 

این خاطره واقعیت دارد ولی ترکیبی از خاطره چند نفر از نماز در قطار کرمانشاه و دیگر شهرهاست.

معمولاً در اتوبوس نگران توقف برای نماز هستیم ولی در قطار برعکس است و برای حرکت بعد از نماز نگران هستیم. قطار طبق برنامه اول وقت برای نماز می‌ایستد ولی برای جاگذاشتن نمازگزاران بی‌رحم است!

از دوستان شنیده بودم که برای نماز توقف کردند ولی قطار آن‌ها را جاگذاشته و حرکت کرده درحالی‌که همه وسایل و حتی موبایل داخل کوپه مانده، حرکت کرده بودند! و آن‌ها ساعت‌ها در ایستگاه مانده‌اند تا با قطار بعدی سوار شوند!

شاید در ابتدا فکر کنید بیست دقیقه توقف برای نماز کافی است و من هم همین فکر را می‌کردم و از اینکه بعضی‌ها از لحظه پایین آمدن از قطار مدام می‌دویدند تعجب می‌کردم و از کسانی که روی همان سکو نماز می‌خواندند بیشتر تعجب می‌کردم؛ اما وقتی همه سرویس‌های بهداشتی قطار باز نیستند، وقتی تعداد زیادی باهم به سرویس‌های محدود ایستگاه هجوم آورده و صف تشکیل می‌دهند، وقتی بین جمعیت کهن‌سال و بچه و … هستند، وقتی هنوز لباست را مرتب نکردی مجبوری خودت را به نمازخانه برسانی، وقتی سریع‌ترین نماز عمرت را می‌خوانی! وقتی درب بعضی واگن‌ها را قبل از بیست دقیقه می‌بندند و مدام

مأمورین صدا می‌زنند که عجله کنید … قطار حرکت کرد! وقتی دخترت بغض‌کرده که نکنه جا بمانیم، وقتی مجبوری واگن اول سوار شوی و چند دقیقه بعد به واگن آخر برسی و بقیه نفس راحت بکشند و متوجه بشوند جانماندی!

 بااین‌همه اتفاقات استرس‌زا نباید بگویی وقت کافی است. شاید همان اتوبوس و غر زدن راننده بهتر باشد!

انتهای پیام/ و


این خبر در هاب خبری وبانگاه بازنشر شده است

منبع : خبرگزاری فارس
ارسال از وردپرس به شبکه های اجتماعی ایرانی
ارسال از وردپرس به شبکه های اجتماعی ایرانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 × یک =

دکمه بازگشت به بالا