روایت یک رمان عاشقانه؛ از «ماه طلعت» تا «آیتالله حسینی الهاشمی»
به گزارش خبرگزاری فارس از شیراز، «ماه طلعت» عنوان رمان تازه منتشر شدهای است که در قالب داستانی شرح دلدادگی اسماعیل به دختری به نام ماه طلعت، به توضیح وقایع تاریخی دهه ۳۰ شیراز به رهبری آیتالله سید نورالدین حسینی الهاشمی از روحانیون جریانساز استان فارس میپردازد.
خبرگزاری فارس به بهانه انتشار و رونمایی این اثر با غلامحسن اسکندری، نویسنده کتاب گفتگویی انجام داده که به تفصیل ذکر میشود.
چرا سخنی از آیتالله حسینی الهاشمی نیست؟
فارس: از ماه طلعت بگویید، چگونه شروع شد؟
اسکندری: جرقه نخست آشنایی با «آیت الله سید نورالدین حسینی الهاشمی» سال ۱۳۷۷ در یکی از خطبههای نماز جمعه مرحوم آیت الله حائری در ذهن من ایجاد شد.
ایام البیض ماه رجب بود که ایشان ضمن سخنرانی گفتند فردی با این نام و نشان در شیراز بوده و از برخی اقدامات ایشان نام بردند.
برای من بسیار عجیب بود که اگر چنین فردی وجود داشته چرا من که آن موقع ۱۷ سال داشتم هیچ اطلاعی از او ندارم. چرا در هیچ روزنامه خبری از او نوشته نمیشود، هیچ جا تصویری از او نیست؟ چرا صحبتی از او نمیشود یا در اخبار از او حرف زده نمیشود، چرا در مدارس از او گفته نمیشود؟! حداقل روی منابر باید نامش را از علما میشنیدیم. چرا هیچ اثری از ایشان نیست؟ و این موضوع مرا به این سمت کشاند که خودم تحقیق کنم.
چند سال بعد در یک نشریه بروشوری به نام «فضیلت» توضیحاتی که سر جمع یک صفحه آ۴ بیشتر نمیشد درباره ایشان دیدم.
تقریباً همان مطالبی بود که آیت الله حائری در خطبهها گفته بود، اما تصویر هم داشت و برای اولین بار عکسشان را دیدم.
کشف اولین پارگراف ها
من طبق کنجکاوی که همیشه داشتم میخواستم ایشان را بشناسم، به همین دلیل به سراغ کتابخانه شهید دستغیب رفتم، اما هرچه نگاه میکردم اثری درباره آیت الله حسینی الهاشمی نبود.
فکر کردم شاید در کتب خاطرات انقلابیون یا کتب تاریخ معاصر وجود داشته باشد و این موضوع مرا به سمت تاریخ کشاند.
مخصوصاً در دوران کارشناسی ارشد در تهران، راسته خیابان انقلاب تمام کتابهایی که در مورد تاریخ معاصر ایران بود را میگرفتم و میخواندم شاید اسمی از ایشان پیدا کنم.
نخستین اشارههایی که دیدم عمومأ همه در مذمت ایشان بود.
مثلاً کتاب خاطرات عزت الله سحابی، حزب قاعدین زمان عمادالدین باقی، حتی در کتاب سووشون که خیلی علاقه داشتم به مطالعهاش از ایشان سخن گفته شده بود اما باز هم به مذمت.
بعداً فهمیدم همه اینها مربوط به جریان جبهه حزب ملی میشود که مخالف آیت الله سید نورالدین بودند و طبیعی بود که مخالفان در تایید ایشان چیزی ننویسند.
اما در کتاب لطف الله میثمی که باز هم از همین جریان است یک نکته مثبت ذکر شده بود نویسنده نوشته بود هر قدر هم ما از سید نورالدین حسینی الهاشمی انتقاد کنیم یک نکته مهم داشت و آن اینکه موضوع مالکیت در اسلام را حل کرده بود.
بالاخره یک عالم مسلمان فکری برای مالکیت در اسلام کرده است. چون این گروه نگاه سوسیالیستی داشتند و اقتصاد برایشان مهم بود. این اولین و آخرین تعریفی بود که من از سید نورالدین حسینی الهاشمی از زبان این جریان مخالف خواندم.
تا اینکه کتاب حزب برادران آقای وثوقی را دیدم و بعد در سال ۸۷ کتاب خاطرات سید منیرالدین حسینی الهاشمی را دیدم و فضای ذهنی من در این مورد کمی بازتر شد.
ثبت اولین اسناد
سال 88 که حضرت آقا دستور بصیرتی دادند، ما موسسه ای در شیراز به نام موسسه پژوهشی اندیشه و بصیرت تاسیس کردیم. و بخشی از هدف مان هم تحقیق در مورد تاریخ شهر شیراز قرار دادیم.
در مورد آیت الله سید نورالدین حسینی الهاشمی چیز مدونی نداشتیم. افرادی که محضر آیت الله سید نورالدین را درک کرده بودند و با ایشان حشر و نشر داشتند در اواخر عمر خود به سر میبردند.
تصمیم گرفتیم که با آنها مصاحبه کنیم و فیلم و عکس این افراد را به عنوان یک سند ثبت کنیم.
با مرحوم حاج محمد جواد سبحانی گفتگو کردیم که مدتی بعد از فیلمبرداری فوت شدند، با آقای سبحانیان در حجرهاش در بازار وکیل مصاحبه کردیم و فیلمبرداری شد.
با آقای دکتر لشکری گفتگو کردیم، با آقای فتح، یکی از پهلوانهایی که در ماجرای بهائیت حضور داشتند و در کتاب ذکر شده نام ایشان هم هست، مصاحبه کردیم و فیلمبرداری انجام گرفت.
به این ترتیب از تعداد قابل اعتنایی از کسانی که ایشان را دیده بودند فیلم گرفتیم و الحمدالله پس از بیست و سه سال مطالعه و تحقیق سرانجام یک مجموعه بسیار خوب از عکس و سند و گزارش و مصاحبه و نقل خاطره در کتب فعالین سیاسی حاصل شد و تصمیم گرفتیم آن را به یک کتاب تبدیل کنیم.
دو راهی رمان و پژوهش/ تصمیم گرفتیم مستقیم به سراغ مخاطب برویم
فارس: چرا رمان؟
اسکندری: این کتاب می توانست به شکل یک کتاب سنگین تاریخی منتشر شود، خیلی از اسناد و مدارک را ما اصلا نتوانستیم در کتاب ماه طلعت بیاوریم. چون داستان بود و قالب داستانی اش برای ما مهم بود و نمی خواستیم زخمی شود. در واقع دو شیوه پیش روی ما بود، ارائه در قالب یک اثر تاریخی با اسناد و مدارک که بیشتر مورد استفاده پژوهشگران و جوامع دانشگاهی است یا انتشار در قالبی که مورد استفاده عموم مردم باشد.
ما تصمیم گرفتیم بجای اینکه به سمت کتاب تاریخی برویم و منتظر باشیم هنرمندان آن را به محصول تبدیل کنند و به مخاطب ارائه کنند، خودمان مستقیم به سراغ مخاطب برویم. چون مخاطب ما مردم هستند و عمق نگاه ما همیشه به سمت مردم بوده و سعی کرده ایم کاری که انجام میدهیم سودش به مردم برسد.
فصل «اصغر عرب» و چالش «مصدق»
رمان ماه طلعت از دو هفته آخر بهمن ۹۹ تا آخر اسفند همان سال به مدت یک ماه و نیم طول کشید.
نوشتن کتاب در واقع یک ماه زمان برد، دو هفته ای که بر این مدت اضافه شد، مربوط به زمانی است که در فصل های پایانی کتاب، به نگارش فصل «اصغر عرب» رسیدیم و باید در مورد مصدق صحبت می کردیم. نگران این موضوع بودم که مبادا حرفی در مورد مصدق زده شود که ناصحیح باشد.
دو هفته دست از کار کشیدم و شروع به مطالعه در خصوص مصدق کردم، از جمله کتاب چهار جلدی «خواب آشفته نفت» نوشته محمدعلی موحد.
این اثر کتابی است که مورد تایید طرفداران مصدق است و نویسنده در زمان نهضت ملی شدن نفت در آبادان حضور داشته، و یکی از حقوق دانانی است که مصدق از آنان برای نوشتن لایحه حقوقی هنگام حضور در دادگاه لاهه کمک می گیرد.
من دو جلدی که شامل ابتدای روی کار آمدن مصدق تا آخر کودتا میشود را در عرض دو هفته خواندم، حاشیه نویسی و فیش برداری کردم و به نتیجه رسیدم که اصلا نیازی نیست ما نقد کنیم، همین نقدهای محمدعلی موحد کافی است و تقریباً فصل اصغر عرب حرفهایی است که من از وی گرفته ام، انصافا باید گفت موحد هر چند جابجا مصدق را مثل یک قدیس ستوده اما کتاب خود را حر منشانه تحریر کرده است.
رمان مستحکم نیست، جای خالی یک اثر تاریخی همچنان حس میشود
فارس: فکری برای انتشار یک کتاب تاریخی و قابل استناد در موضوع آیت الله حسینی الهاشمی دارید؟
اسکندری: مطالب ما آماده است و یکی دو ماه بیشتر زمان نمی برد که آنها را مدون کنم. اگر مشغله ها اجازه بدهد و تا آن موقع اثر جامع و مانع دیگری در این زمینه منتشر نشود، نسخه تاریخی کتاب را هم منتشر خواهیم کرد.
فارس: قالب رمان مستحکم و قابل استناد نیست، هرچند بر مبنای پژوهش یک تیم باشد، کاش انتشار اول پژوهشی بود.
اسکندری: کاملا درست می گویید و کاملا هم قبول دارم. ما نگران بودیم که تا اثر به محصولی تبدیل شود که در اختیار عموم جامعه قرار بگیرد سالها طول بکشد.
اما این نکته که می گویید اول باید به سراغ انتشار یک اثر تاریخی می رفتید شاید به دلیل تفاوت در خاستگاه ها و نیازها باشد، من دغدغه ام ذهن مردم بود. به این فکر می کردم که حتی اگر کتابی نوشته شود و مستقیم علیه آیت الله حسینی الهاشمی باشد، اگر مردم رمانش را خوانده باشند دیگر اثرگذار نیست. روایت اول اجتماعی را الان ما زدیم و باید تمام تلاشمان را کنیم که این اثر گسترش پیدا کند و دیده شود.
شخصیتها واقعی است
حوزه هنری مجوز این کتاب با عنوان «ناداستان» آمد که ترجمه nonfiction است. من پیشنهاد کردم راستینه نامیده شود، آقای کرونی، مدیر مرکز آفرینش های هنری حوزه هنری نام زیباتری را پیشنهاد دادند، گفتند بگذاریم «راستان».
این اثر یک راستان و در واقع یک اثر داستانی واقعی است.
ما برای اینکه به آن قالب داستانی بدهیم سه دسته شخصیت تعریف کردیم، اسماعیل و خانواده اش ، ماه طلعت و خانواده اش و میرزا حسین بزاز که استاد پدران این شخصیتهاست، غیر از این سه گروه مابقی اشخاص و اماکن همگی واقعی و روایت تاریخی هستند و مستندات بیش از ۹۹ درصد این روایات موجود است و برای گرفتن مجوز به وزارت ارشاد هم ارائه شده است. در حال حاضر هم برای هر قسمت بخواهید، مستند تاریخی می توان ارائه داد.
آیا کسی در نهایت متوجه واقعی بودن میشود؟
فارس: چرا پی نوشت نگذاشته اید؟
اسکندری: به دو دلیل. اول اینکه نمیخواستم کتاب از قالب داستان خارج شود. دوست داشتم مخاطب داستان بخواند و لذت ببرد. دوم اینکه اسناد تاریخی عموما برای اکثر مردم سنگین و حوصله سر بر است. من نمی خواستم این تلخی و سنگینی را همراه کتاب کنم.
هدفم این بود خواننده یک داستان بخواند و در انتها از کشف حقیقی بودن داستان شگفت زده شود و یا حداقل از خودش بپرسد آیا واقعا چنین اتفاقی در شیراز رخ داده است؟
من این شگفتانه در پایان مطالعه کتاب را بیشتر می پسندم.
فارس: یک واقعیت تلخ را بگویم، کسی در انتها متوجه واقعی بودن اثر شما نمی شود
اسکندری: بله این امکان هست. در مورد اسامی، مهم نیست که مخاطب متوجه شود اسامی واقعی هستند یا نه، چیزی که اهمیت دارد فهم اتفاقات و وقایع و حقایق تاریخی است.
فارس: مثال میزنم مثل اینکه یک داستان تخیلی در دل جنگ ایران و عراق تعریف شود، مردم می دانند قبرستان مهرعلی کوچک بوده، مسجد سیاوشون هنوز هست، تخریب عبادتگاه بهاییان رخ داده، اما برداشت این است که در بستر تاریخ دارند ماجرایی ساخته ذهن نویسنده را مطالعه می کنند.
اسکندری: شاید افرادی که تاکنون مطالعه کرده اند افراد خاصی بوده اند. تا الان افرادی که کتاب را خواندهاند همگی یا متوجه واقعی بودن داستان شده اند، یا این سوال برایشان پیش آمده که مثلا این قسمت هم واقعی است؟ این دقیقا طبق هدف گذاری ماست، اما حرف شما را به طور کلی قبول دارم. یکی از اساتیدی که کتاب را مطالعه کرده بودند به من پیشنهاد دادند اول کتاب بنویس غیر از سه شخصیت داستانی، مابقی اشخاص و امکان واقعی است. علاوه بر این قصد داشتم در انتهای کتاب تصاویر و عکس اضافه کنم اما این فرصت در چاپ نخست دست نداد. ان شاءالله در چاپهای بعد انجام بشود.
یک اثر عاشقانه
هدفم این است که حتی مخالفان جریان آیتالله سید نورالدین حسینی الهاشمی هم کتاب را بخوانند. در صفحه اینستاگرام کتاب هم آن را با عنوان اثر عاشقانه معرفی کرده ام. پشت کتاب هم یک بند از بخش عاشقانه کتاب ذکر شده تا کسی تصورش این نباشد که قرار است یک کتاب تاریخی در مورد یک روحانی قدیمی شیراز را بخواند. بلکه با یک اثر عاشقانه روبرو است.
ماه طلعت، یک بسته هویتی شیراز شناسی
فارس: پوستر رونمایی باعث تعجب من شد، وقایع و جریانات آیتالله حسینی الهاشمی فقط بخشی از اثر است. کتاب بیشتر معرفی فرهنگ و رسومات شیراز است و لهجه، واژه و امکانی که در دست فراموشی هستند را ثبت نموده و در دل تاریخ آنها را حفظ کرده است. اما هنگامی رونمایی فقط بخش آیتالله حسینی الهاشمی پررنگ شده بود.
اسکندری: این کتاب یک بسته هویتی شیراز شناسی است. هرچند این بسته تاریخی به بهانه زندگی آیت الله سید نورالدین حسینی الهاشمی روایت میشود. اما هسته مرکزی ایشان است.
ما تمام تلاشمان این بود در کنار اطلاعات تاریخی، شیراز را روایت کنیم. برای شناخت آیت الله سید نورالدین، لازم بود شهری که ایشان در آن مشغول فعالیت بوده، نیرو جذب کرده، بروز اجتماعی و سیاسی داشته قابل فهم باشد.
شیراز ۱۳۳۴ چه شکلی بوده؟ لهجه، مدل کار کردن مردم، پوشش، حمل و نقل، شکل دعواها، اصطلاحات، اماکن و افراد مهم و… سعی کردم همه ذکر شود.
شاید قرن جدید آبستن سید نورالدین ها و اسماعیل های جدیدی در شیراز باشد
فارس: نکته پایانی؟
اسکندری: در فصل آخر کتاب یک جمله است: « شاید قرن جدید آبستن سید نورالدین ها و اسماعیل های جدیدی در شیراز باشد.» تمام هدف من در این جمله است. این کتاب در آستانه قرن جدید تالیف شد. حقیقت این است که حجاب معاصرت جلو چشم ما را قرار گرفته، ما در ابتدای قرن جدید هستیم و و اصلا متوجه زمانی که در آن هستیم و اهمیت آن نیستیم. این سوال برای بنده مطرح بود که آنها که در پایان قرن می آیند چه چیزی از ما به عنوان میراث فرهنگی دریافت کرده اند؟ تمام تلاش من این بود که کتاب راهنمایی باشد برای نسلی که قرار است سالهای ابتدایی قرن جدید را بسازند. شاید کسی بخواهد به یک سید نورالدین حسینی الهاشمی در قرن جدید تبدیل شود.
یا به اسماعیلی تبدیل شود که هرچند انتقادی هم دارد، اما مسیر تحقیق را به روی خود نبندد. شاید باعث بشود به بچه ها یمان یاد بدهیم تحقیق کنند، شاید اگر این کتاب را کسانی که در غائله زن زندگی آزادی فعال بودند بخوانند برایشان سوال پیش بیاید نکند من هم اگر تحقیق کنم به چیز دیگری برسم و از آن طرف کسانی که معتقدند به دین، بخواهند مدل سید نورالدینی وارد میدان شوند.
ایشان میدانست اگر روحانی وارد اجتماع شوند پشت سرش حرف زده میشود اما تبعاتش را می پذیرد.
شاید کسی بخواهد تبعات این فعالیت اجتماعی را به جان بخرد و گوشه قبا بالا بزند و وارد میدان شود. رمان ماهطلعت به احترام چنین افراد محترمی پژوهش و نگارش شده است.
از خدا می خواهم این تاثیر را در کتاب قرار بدهد و کتاب بتواند چنین جریانی ایجاد کند.
به گزارش فارس، کتاب «ماه طلعت»، روایت های داستانی از زندگی آیت الله سیدنورالدین حسینی الهاشمی، به قلم غلامحسن اسکندری از سوی واحد آفرینشهای ادبی حوزه هنری فارس در صفحه به چاپ رسیده و در دسترس عموم قرار دارد.
گفتگو: فاطمه حبیبی
پایان پیام/ن/ی
این خبر در هاب خبری وبانگاه بازنشر شده است