Get News Fast

 

شهیدی که سعید بود و سعید شد

سعید کریمی یکی از ۲۳هزار شهید استان اصفهان است که وجودش را با عشق و سرگذشتش را با شهادت سرشته بود و در مسیری قدم نهاد که پایانش سعادت بود.

خبرگزاری فارس، اصفهان: درس رشادت را از قهرمانان بی‌ادعای وطن باید آموخت آنانی که نوای سرخ حماسه‌شان تا همیشه در گوشِ تاریخ این مرز و بوم می‌پیچد.

بند پوتین هایشان را محکم گره زدند و راهی جبهه‌ها شدند یا حسین‌گویان با سربندِ یا زهرا(س) و بی‌نام و نشان اما لبریز از شور و شوق و شهامت؛ پیچ و خم‌هایِ خاکریزها را یکی یکی طی می‌کردند و  برای دفاع از اسلام و  وطن،  غیورانه فریاد الله اکبر سر  می‌دادند؛  نه هراسی  از غرش توپ و تانک دشمن داشتند و نه بیمی از جان باختن و فدایی شدن.

سعید کریمی یکی از ۲۳هزار شهید استان اصفهان است که وجودش  را با عشق سرشته بود و سرگذشتش را با شهادت عجین کرده بود و در مسیری قدم نهاد که پایانش سعادت بود.

امیر حسن‌پور یکی از ۳۰۰هزار رزمنده اصفهانی است که در دو کتاب «شهید سعید است» و «عاشق وصال» خاطرات همراهی با این شهید در جبهه های نبرد را حکایت می کند. او درباره شهید کریمی می گوید: «شهید سعید است» وردِ زبانش بود  و حقیقت هم همین بود.

شهیدی که سعید بود و سعید شد

 

تمرین رزمندگی از ۱۴سالگی

حاج امیر کودکی  و نوجوانیِ «سعید» را برایمان این گونه روایت می کند: آقا سعید متولد  ۱۳۴۳ بچه  سودرجان از توابع شهرستان فلاورجان بود، از کودکی با قرآن انس داشت و شاید همین ارتباط مستمر با کلام  وحی باعث شد گام‌های نهایی به سمت شهادت را بردارد.  

به گفته وی شهید کریمی پیش از انقلاب، درحالی که تنها ۱۴ سال داشت، مقابل رژیم  ستم‌شاهی ایستاد و رزمندگی را از همین دوران نوجوانی تمرین کرد. 

 حاج امیر، این رزمنده اصفهانی از تلاش‌های علمی ِ و جهادیِ سعید برای ما می‌گوید؛ اینکه پس از انقلاب اسلامی هم در جنگ حضور یافت  و هم در سنگرِ علم؛ او  دانشجوی رشته مهندسی عمران دانشگاه شهید محسن مهاجر اصفهان بود و در عملیات‌های متعددی از جمله خیبر، بدر، والفجر مقدماتی و دیگر عملیات دفاع مقدس شجاعانه جنگید.

حاج امیر روزهایی که با سعید همرزم بود را برای ما روایت می کند: شهید کریمی  برای آغاز عملیات کربلای ۵ از لشکر ۸ نجف به لشکر ۱۴ امام حسین(ع) در گردان امام سجاد(ع) به فرماندهی شهید سیدعلی اکبر صادقی آمد. من هم نیروی کادر همین گردان بودم و آنجا با شهید کریمی همرزم شدیم.

شهیدی که سعید بود و سعید شد

 

شوق حضور  با جراحت شدید

  شهید کریمی زمانی که  نیروی گردان یازهرا(س) بود از ناحیه شکم به شدت مجروح و بر اثر اصابت ترکش روده‌هایش پاره شد. حسن‌پور  بیشتر برای ما توضیح می دهد: تا مدتی روده‌های  شهید کریمی بیرون از  شکمش بود. در منزل مدت‌ها با این وضعِ طاقت فرسا و عذاب دهنده زندگی کرد. اما حتی یک‌بار هم نماز جماعت را ترک نکرد و همین طور حضور فعالی در پایگاه بسیج شهید چمران سودرجان داشت.

به گفته  این رزمنده، مجروحیت سعید گونه‌ای بود که به هیچ عنوان نمی‌توانست به جبهه برود، اما او شوق اعزام داشت و با وجود احتمال عفونت مجدد به منطقه عملیاتی رفت، بار‌ها دوستان شاهد بودند که چطور شهید کریمی پانسمانش را خودش عوض می‌کرد.  

حاج امیر برای ما بخشی از وصیت نامه ی شنیدنی شهید کریمی را می خواند، آنجا که این جوانِ بی ادعای سودرجانی خطاب به اعضا و جوارحش می گوید: «شما آبرو دارید پیش خدا، در جنگ تکه پاره شدید. شما بگویید که من چطور از جسمم در مسیر جبهه و جهاد استفاده کردم.»

سعید، دانش آموخته مکتب اهل بیت(ع)

شهید کریمی، پرورش یافته مکتب اهل بیت(ع) بود؛ حاج امیر به آن دوران مقاومت و ایثار  اشاره و برای ما یکی از خاطراتِ شنیدنی آن روزها را بازگو می کند: “در یکی از روزهای جنگ، یک نفر بعثی در تیررس بود، به شهید کریمی گفتم با دوربین قناسه به مقر دشمن و به آن بعثی شلیک کند اما این کار را نکرد و با خونسردی گفت: صبر کن دارمش! باز چند لحظه گذشت و حرکتی از او ندیدم. بعد از ۱۰ دقیقه سعید دستش را از روی ماشه برداشت و از بالای خاکریز پایین آمد. گفتم چرا او را نزدی؟ گفت :من دیدم آن نظامی دشمن داشت به نفرات دیگر آب می‌ داد و ساقی است. از معصوم(ع) شنیده‌ام که سفارش کردند اگر فردی ساقی است، ولو در جبهه دشمن، او را نزنید»

شهیدی که سعید بود و سعید شد

 

«سعید» خواهرزاده‌هایش را هم سعید کرد

شهید سعید کریمی سرپرست دو خواهرزاده اش عبدالحمید و ولی الله بود و همه جا آنها را با خود می برد از مسجد و هیأت تا فعالیت در پایگاه بسیج.

حاج امیر می‌گوید: بعدها که شهید کریمی به جبهه‌ رفت، خواهرزاده‌هایش را که بزرگ شده بودند به منطقه آورد. آنها هم در سن نوجوانی رزمنده شدند و در عملیات‌های مختلف شرکت ‌کردند. تا اینکه آقا سعید به لشکر۸ نجف اشرف برگشت و اسفند ۱۳۶۶ در عملیات والفجر۱۰ به شهادت رسید.  

این رزمنده اصفهانی با اشاره به اینکه شهادت دایی سعید ضربه بزرگی برای دو خواهرزاده‌هایش بود ادامه می دهد: عبدالحمید و ولی الله انگار پدرشان را بار دیگر از دست داده بودند. آنها  بعد از مدتی باز هم به جبهه برگشتند تا چون دایی شان «سعید» شوند و در عملیات بیت‌المقدس۷ با هم در یک ساعت به شهادت رسیدند و پیکرشان در زادگاهشان سودرجان کنار مزارِ دایی شهیدشان به خاک سپرده شد.

حالا سال‌ها از شهادت سعید و خواهر زاده هایِ رشیدش می‌گذرد اما همچنان این شجاعت ها، این ایستادن ها و این مردانگی ها در تارکِ این سرزمینِ نورانی می‌درخشد حتی اگر ما در روزمرگی‌ها غرق شویم و این از خودگذشتگی‌ها را به باد فراموشی بسپاریم.

پایان پیام/۳۸۱۳/ی


این خبر در هاب خبری وبانگاه بازنشر شده است

منبع : خبرگزاری فارس
ارسال از وردپرس به شبکه های اجتماعی ایرانی
ارسال از وردپرس به شبکه های اجتماعی ایرانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یک × سه =

دکمه بازگشت به بالا