Get News Fast

 

نامه رزمنده‌ای که صدای دانش‌آموزان را درآورد

در یکی از روزهای سرد زمستان، نامه‌ای از جبهه به دستم رسید، نامه را گشودم، یکی از رزمندگان که حتی نام و نشانش را نمی‌دانستم، از طرف خود و همرزمانش از دانش‌آموزان و کارکنان مدرسه تشکر کرده بود، نامه را به صف صبح‌گاه بردم و آن را برای بچه‌ها خواندم.

خبرگزاری فارس استان بوشهرفاطمه مظفری‌پور: «در یکی از روزهای سرد زمستان، نامه‌ای از جبهه به دستم رسید، نامه را گشودم، یکی از رزمندگان که حتی نام و نشانش را نمی‌دانستم، از طرف خود و همرزمانش از دانش‌آموزان و کارکنان مدرسه تشکر کرده بود، نامه را به صف صبح‌گاه بردم و آن را برای بچه‌ها خواندم، با شنیدن کلمات آن نامه، بچه‌ها هم مثل من غرق در شعله شادی شدند و صدای خوشحالیشان به آسمان رفت.

آن روز، روزی فراموش نشدنی برای بچه‌ها و من شد و سیل اشک‌هایم، دلتنگی‌ام برایم برادرم که تازه به جبهه غرب اعزام شده بود را دو چندان کرد. راستش دیگر عادت کرده بودیم که در یک روز، هربار در هجوم خبرهای خوش و ناخوش قرار بگیریم و چشم‌انتظاری، حس مشترک تمام اهالی این سرزمین بود.

مدارس بوشهر محل تهیه مواد غذایی برای رزمندگان

در آن روزهای دلهره‌آور، ما با کمک دانش‌آموزان و پدرو‌مادرها و حتی همکارانمان، برای رزمندگان شال و کلاه می‌بافتیم و با پختن مرباهای مختلف سعی می‌کردیم کام مجاهدان الهی را شیرین کنیم.»

نامه رزمنده‌ای که صدای دانش‌آموزان را درآورد

 

چند خطی که خواندید روایت تاریخ شفاهی «زیبا راستیان» از وضیعت مدرسه‌ها در ۸ سال دفاع مقدس است و «سعادت رهایی»، مدیر مدرسه «شهریار» بوشهر نیز می‌گوید که اوایل انقلاب در سال ۵۷ گارد شاهنشاهی برای سرکوب عده‌ای به بوشهر آمد، چند نفر از انقلابیون محل درحال فرار از دست مزدوران شاه بودند که به مدرسه رسیدند و در مدرسه را محکم کوبیدند.

مدیر که جلوی گاردی‌های شاه ایستاد

نتوانستم مردمم را در آن وضع رها کنم و اگرچه در مدرسه تنها بودم اما در مدرسه را رویشان گشودم و آن‌ها را پناه دادم و سپس راه فرار را به آنها نشان دادم. چند دقیقه پس از فراری دادن انقلابیون، گاردی‌ها وارد مدرسه شدند، با دیدن آنها رنگ از چهره‌ام پرید اما هنوز خدا را شکر می‌کنم که متوجه مسیر رفتن بچه‌ها نشدند.

وقتی که ۱۰ زن بوشهری در شهر تنها ماندند

شهامت و اثرگذاری کلام این دو بانو در روزهای انقلاب ۵۷ را که می‌نویسم، یاد زنان تنگستان و دشتستان می‌افتم، یاد روزی که تمام مردم لَرده دشتستان برای برگزاری جشنی از شهر خارج شده بودند و تنها ۱۰ زن در کوه‌ها برای پخت غذای جشن مانده بودند و در همان حین سه ستون انگلیسی به شهر نزدیک شدند و آن زنان فارغ از تمام محدودیت‌ها، تفنگ‌هایشان را برداشتند و درحالی که هیچ‌کدامشان دچار آسیب نشدند، ۵۳ نفر از انگلیسی‌ها را از پای درآوردند و شهر خود را حفظ کردند.

به گزارش فارس، در تاریخ ۸ ساله دفاع مقدس، زنان بسیاری در استان بوشهر در پشت صحنه جنگ، به رزم برای حمایت از رزمندگان بوشهر پرداختند؛ از نجمه بهزادی، گوهر پژمان، سکینه بوریال و صدها تن از زنان دیگر که در نقاط مختلف بوشهر به پخت نان، جمع‌آوری کمک‌های مردمی، تهیه مربا و بسته‌بندی مواد غذایی و حتی کمک به جبهه‌های جنگ، مشغول بودند.

این‌ مسیر دلدادگی، سال‌هاست که همچون خون، در رگ‌های زنان بوشهر جریان دارد و در امتداد حماسه‌های دیروز، امروز نیز گروه‌های جهادی و تشکل‌های زنان در سراسر استان بوشهر در عرصه‌های محرومیت‌زدایی، فرهنگی و سیاسی درحال فعالیت هستند.

_ برگرفته از کتاب تاریخ زنان بوشهر

پایان پیام/


این خبر در هاب خبری وبانگاه بازنشر شده است

منبع : خبرگزاری فارس
ارسال از وردپرس به شبکه های اجتماعی ایرانی
ارسال از وردپرس به شبکه های اجتماعی ایرانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

10 − 8 =

دکمه بازگشت به بالا