کثرت رسانههای بینالمللی و شبکههای اجتماعی؛ یکی از مولفههای تعیینکننده جنگ غزه/ پشت پرده عدم حمایت آمریکا از حمله زمینی تمامعیار اسرائیل/ ایران از ورود به معرکه با شیطنت طرفهای دیگر پرهیز کند
تحلیلگر مسائل منطقه خاورمیانه در مورد وضعیت غزه پس از گذشت سه هفته از آغاز درگیریها گفت: کثرت رسانههای بینالمللی و شبکههای اجتماعی که در صحنه وجود دارند مثل خبرنگاران شبکه الجزیره یا رسانههایی که منصفانه جنگ را پوشش میدهند، باعث شده که افکار عمومی جهان دیگر مثل سابق هرآنچه را که گفته میشود، توسط جریان اصلی رسانهای باور نکند و فشار افکار عمومی هم در واقع به عنوان یکی مولفههای تعیینکننده جنگ مطرح شده است. |
جواد حیراننیا تحلیلگر منطقه خاورمیانه در گفتوگو با خبرنگار ایلنا، در پاسخ به این سوال که بعد از عملیات طوفان الاقصی توسط جنبش حماس، شاهد درگیری طولانی مدت علیه مردم غزه توسط اسرائیل بودیم. امروز شرایط غزه را چگونه میبینید، گفت: حمله طوفانالاقصی که در ۷ اکتبر اتفاق افتاد در یک شرایط بینالمللی و منطقهای خاص رخ داد. در بعد بینالمللی روندی شکل گرفته بود که از جهت تجاری- اقتصادی ظهور و بروز آن در همان کریدوری بود که از هند به خلیج فارس متصل میشود و از آن طرف به عربستان، اردن، سرزمینهای اشغالی، مدیترانه و نهایتا به اروپا و حتی میتواند به بازار آفریقا راه پیدا کند. یکی از ارکان نظمی که موردنظر آمریکا است، موضوع عربستان و اسرائیل بود که حلقه مفقوده این موضوع به عادیسازی روابط اسرائیل و عربستان مربوط میشود که قرار بود تا سال ۲۰۲۴ یعنی چند ماه آینده این روند محقق شود و در قبال یکسری امتیازات از سوی عربستان که بخشی مربوط به بحث فلسطین و بخشی هم مربوط به تضمین امنیتی بود که سعودیها از آمریکا میخواستند و در ادامه چرخه سوخت هستهای را هم مطالبه میکردند و تضمینهای امنیتی جدیتری شبیه توافقاتی که آمریکا با ژاپن و کره جنوبی دارد.
چرا طوفانالاقصی صرفنظر از نتیجه، یک پیروزی است؟
وی افزود: اخباری مخابره میشد از امتیازاتی که سعودیها در موضوع فلسطین از اسرائیل میخواستند، گفته میشد ریاض از شروط این قسمت و از طرح صلح عربی در سال ۲۰۰۲ معروف به طرح صلح ملک عبدالله، عدول کرده و حاضر هست امتیازاتی به طرف اسرائیلی یا طرف آمریکایی که میانجی قضیه بود، بدهد. گفتوگوهایی هم که صورت میگرفت با تشکیلات خودگردان بود که در دفتر نمایندگی عربستان در رامالله انجام میشد و در راستای شکلگیری و چیدهشدن قطعات این پازل بود که در حال رخ دادن بود. در این شرایط برنامه حمله رخ میدهد و متغیر جدی را مطرح میکند که جدای از آن بحثهای تاریخی که از زمان شکلگیری اسرائیل رخ داد و ظلمی که علیه مردم فلسطین شد، در واقع نادیده گرفته شدن حقوق مردم فلسطین از سوی کشورهای عربی هم با روند عادیسازی مزید بر علت شده بود و به عنوان یک متغیر مهم باید در نظر گرفته میشد.
این کارشناس حوزه بینالملل تصریح کرد: عملیات طوفانالاقصی حملهای بود که ابعاد خیلی وسیعی داشت و خسارات خیلی جدی به طرف اسرائیلی وارد کرد. هم از نوع غافلگیری و هم از حیث تعداد تلفاتی که این حمله داشت، آن هیمنه اطلاعاتی و نظامی اسرائیل را شکاند و آن بازدارندگی که اسرائیل به آن اتکا میکرد را زیر سوال برد. در صحبتهایی که نتانیاهو در حزب لیکود انجام داده بود تخمین زده بود توان نظامی حماس و جهاد اسلامی را چنان تضعیف کرده که جرأت عملیات از سوی این گروهها وجود ندارد، حملهای که صورت گرفت، نادرست بودن برآورد نتانیاهو را نشان داد. این مسأله برای اسرائیل خیلی مسأله مهمی است، جدا از بحث توازن قدرت که مطرح است، به ویژه در نظریههای رئالیستی؛ در واقع بعد معنایی قدرت هم خیلی اهمیت دارد و بحث توازن وحشت از سوی رئالیستهای نئوکلاسیکد مانند استیفن والت و نشایمر در اینجا مطرح میشود. یعنی این ذهنیتی که طرف مقابل نسبت به قدرت شما دارد و فکر میکنم این حمله و این ذهنیتی که اسرائیل از خود به عنوان یک قدرت بلامنازع و موجودیتی که در جنگهای مختلف، اعراب و کشورهای عربی یا ائتلافی از کشورهای عربی را شکست داده ناظر بر همین صحبت نتانیاهو که به آن اشاره شد، در واقع بعد معنایی قضیه را هم باطل میکند. برای همین است که برخی استدلال میکنند این حمله صرفنظر از نتیجه، نشاندهنده پیروزی است؛ چراکه بازدارندگی اسرائیل و بعد معنایی قدرت را هم زیرسوال میبرد ضمن اینکه موازنه قدرتی که حتی از جهت مادی هم وجود دارد را زیرسوال برده است.
پشت پرده عدم حمایت آمریکا از حمله زمینی تمامعیار در غزه
حیراننیا در خصوص پیامدهای آغاز عملیات زمینی اسرائیل در غزه و ضرورت ایجاد آتشبس در این منطقه گفت: خسارت بالایی که به اسرائیل وارد آمد و شکسته شدن بازدارندگی از یک طرف و تلفاتی که از طرف دیگر داشت و مسأله اسرایی که در اختیار حماس است، شرایطی را برای اسرائیل به وجود آورده که برای اینکه تناسب را در واکنش خود به حمله حماس نشان داده باشد، از یکسو و همچنین در پی ایجاد یک توازن وحشت و ارسال پیام بازدارنده به جبهه مقاومت از سوی دیگر، ناگزیر به یک اقدام شدیدی باشد تا بتواند این پیام را به طرف مقابل بدهد.
وی افزود: برای همین اسرائیل با حملات خیلی شدید هوایی وارد عمل شد. در حالی که در ابتدا صحبت از حمله زمینی را مطرح کردند که در این زمینه با توجه به تبعاتی که وجود دارد و احتمال اینکه جبهههای جدیدی از سوی طرف مقابل باز شود، نیاز به حمایت آمریکا داشتند و آمریکا برای اینکه شرایطی به وجود بیاید که عامل بازدارندهای برای جلوگیری از گشایش جبهههای جدید مانند حزبالله اتفاق نیفتد، ناوهای جنگیاش را به مدیترانه آورد که ناو آیزنهاور یکی از آن ناوها بود. در واقع هدف آمریکا از آوردن ناوهایش یک اقدام بازدارنده بود نه اینکه بخواهد از حمله زمینی گسترده اسرائیل به غزه حمایتی کند؛ چراکه آمریکاییها خطاب به اسرائیل گفتند اگر حزبالله وارد جنگ شود، ما در کنار شما هستیم. چند روز بعد بایدن در صحبتی که در کنار جانکربی و وزیر خارجه آنتونی بلینکن و مشاور امنیت ملیاش داشت، اعلام کرد که چنین صحبتی را نکرده است. معنای این صحبت این بود که علیرغم اینکه ضربه جدی به اسرائیل وارد شده، اما آمریکا هم خواهان این نیست که جنگ به صورتی ادامه داشته باشد تا منافع آمریکا در منطقه را تهدید کند.
این کارشناس مسائل بینالملل گفت: برای همین هم آمریکاییها این موضوع را مطرح کردند که از حمله زمینی تمامعیار حمایت نمیکنند که یکی از دلایل آن تبعات حمله گسترده زمینی و احتمال گسترش آن به سایر مناطق بود که این مساله مدنظر آمریکا نیست هم از جهت استراتژی که در منطقه دارد و هم تأثیری که روی ناامنی کانالهایی مثل کانال بابالمندب و تنگه هرمز دارد که ممکن است روی قیمت انرژی تأثیر بگذارد و ناامنی که ایجاد میکند، بازار انرژی را تحتتأثیر خودش قرار میدهد. بایدن هم اکنون در سال انتخابات است، رکود یا افزایش قیمت انرژی که منجر به تزلزل اقتصاد آمریکا شده و باعث افزایش تورم شده، میتواند یک موضوع خطرناک قلمداد شود. ضمن اینکه میتواند توجه و تمرکز آمریکا و کشورهای اروپایی را از جنگ اوکراین معطوف به جنگ جدیدی کند که طبیعتا به ضرر آمریکا و متحدانش و به سود روسیه و حتی چین خواهد بود.
وی تصریح کرد: بنابراین سیاست آمریکاییها هم ورود به یک جنگ فراگیر منطقهای نیست؛ برای همین هم ابتدا که ادعا شد ایران پشت این حمله قرار دارد، هم مقامات آمریکایی و هم ارتش اسرائیل تأکید کردند شواهدی در دست ندارند که ایران در این حمله به صورت مستقیم از حماس حمایت کرده باشد. هدفشان هم این بود که این جنگ تبدیل به یک جنگ فراگیر منطقهای نباشد که جبهههای جدیدی از سوی نیروهای نظامی دیگر منطقه مانند انصارالله یمن، جهاد اسلامی، حزبالله لبنان و حشدالشعبی در عراق، گشوده شود که میتوانند منافع آمریکا و متحدانش را به خطر بیندازند. برای همین هم الان مانع حمله گسترده زمینی از سوی اسرائیل شده ولی با توجه به اقداماتی که اسرائیل انجام میدهد، در واقع حمله گام به گام و به صورت محدود پیشرونده و طولانیمدت، مدنظرشان است تا طرفهای دیگر را درگیر جنگ نکنند.
بقای حماس به خطر بیفتد، مطمئنا جبهههای جدیدی گشوده خواهد شد
حیراننیا در مورد احتمال درگیری جبهههای دیگر مانند حزب الله لبنان، انصارالله یمن، جهاد اسلامی و سایر نیروها در جنگ، گفت: زمانی که جنگ شروع شد درگیریهای پراکندهای از طریق حزبالله و انصارالله وجود داشت که پایگاههای اسرائیل و آمریکا را در سوریه یا عراق هدف قرار دادند. تمام تلاش محور مقاومت این بود که مانع از فشار زیاد اسرائیل روی غزه شوند و اسرائیل در جبهههای دیگر هم به نوعی مشغول باشد و از تمرکز تمام و کمال روی جبهه غزه کاسته شود و این سیاست دنبال شد. همان ابتدا هم ایران کرد که در این درگیری نقشی ندارد بعدها که جنگ ادامه پیدا کرد و توان رزمی حماس با تهدید مواجه شد، ایران اعلام کرد نیروهای مقاومت خودجوش هستند و تصمیمگیرنده نهایی خودشان هستند و این ایران نیست که در اینخصوص تصمیم میگیرد و ممکن است آنها وارد جنگ شوند. یک پیامی هم آمریکاییها به ایران دادند که حتی اگر این نیروها وارد کارزار و جنگ شوند، ما شما را هدف قرار میدهیم. یعنی جنگ و اسرائیل به کنار، آمریکا و ایران وارد جنگ میشوند.
وی افزود: اما مسأله اصلی و مهم این است که تا چه حدی ایران و گروههای مقاومت از توان حماس در آنجا ارزیابی و محاسبه میکنند. اگر ارزیابی این باشد که اسرائیل ممکن است توان رزمی حماس را به صورت خیلی جدی تهدید و تضعیف کند و شرایط به گونهای باشد که بقای حماس به خطر بیفتد، مطمئنا جبهههای جدیدی گشوده خواهد شد و به احتمال زیاد این جبهه از سمت حزبالله یا انصارالله یمن خواهد بود. تا الان حزبالله با توجه به شرایط فعلی ترجیح نداده که وارد درگیری به صورت فراگیر شود چون براساس استراتژی که وجود دارد، لازم نیست. میبینیم که حملاتی از سوی انصارالله صورت گرفت. اما اگر ارزیابی محور مقاومت این باشد که توان حماس به صورت خیلی جدی تضعیف و تهدید خواهد شد، احتمال گشایش جبهه جدید است.
کثرت رسانههای بینالمللی و شبکههای اجتماعی؛ یکی مولفههای تعیینکننده جنگ غزه
حیراننیا در خصوص اعتراضات گسترده جهانی علیه جنایات اسرائیل در غزه با وجود حمایت دولتهای غربی و به ویژه آمریکا از رژیم صهیونیستی گفت: دلیل اصلی این حمایتها شکلگیری اسرائیل در این منطقه است که براساس منافع آمریکا و کشورهایی که از او حمایت کردند مثل انگلیس (که در قالب اعلامیه بالفور به نوعی به آن وطن یهود اعتبار و رسمیت داد) مربوط میشود. براساس منابع خود آمریکاییها، زمانی که در اوایل قرن ۲۰ یا اواخر قرن ۱۹ سازمان جهانی صهیونیسم فعالیتهای خود را جدیتر ادامه میداد، آمریکاییها یکی از حامیان اصلی این سازمان بودند و در به وجود آوردن اسرائیل نقش بسیار مهمی برای اهداف استعماری که در منطقه داشتند، ایفا کردند.
وی افزود: مهمترین عوامل آن حمایت، موجودیتی است که میخواستند در بین کشورهای عربی که سرشار از نفت و انرژی هستند به وجود بیاید و به عنوان یک مؤلفهای علیه رقبای خودشان بتوانند در آن منطقه به آن متکی باشند. از زمانی هم که اسرائیل به وجود میآید به عنوان اولین کشورها آن را به رسمیت میشناسند و از آن حمایتهای سیاسی، اقتصادی و نظامی خیلی جدی میکنند تا بتوانند آن را حفظ کنند. حتی در جنگهای مختلف مثلا در جنگ یوم کیپور که حمله پیشگیرانه به اسرائیل صورت گرفت، اینجا هم سوریه و مصر حملات پیشگیرانهای انجام دادند و اسرائیل در وضعیت بغرنجی قرار گرفته بود و در آنجا هم با حمایت آمریکا بود توانست از این مخمصه خارج شود که در دفتر خاطرات گلدن مایر آمده است که چطور اسرائیل با ایجاد توهم در طرف آمریکایی و ایجاد این موضوع که بقای اسرائیل به خطر افتاده، توانست طرف آمریکایی را وارد جنگ کند. در واقع یکی از ارکان اصلی و حامی اصلی اسرائیل، آمریکا است که همواره قطعنامههایی که در شورای امنیت علیه اسرائیل بوده را وتو کرده و در عدماجماع علیه اسرائیل همیشه نقش محوری و کانونی داشته و حتی کشورهایی که میخواستند به نوعی اسرائیل را تنبیه کنند، تحت فشار گذاشته و از طریق کانالهای سیاسی، حقوق و مالی به آنها فشار وارد کرده است. گزارشگری به نام ریچارد فالک که اصالتا هم آمریکایی است و گزارشگر ویژه حقوق بشر فلسطین بود برای اولین بار واژه آپارتاید را برای اسرائیل به کار برده بود و در اسناد سازمان ملل منتشر شده بود آمریکاییها انقدر او و سازمان ملل را تحت فشار گذاشتند که این اصطلاح را حذف کردند.
این کارشناس مسائل بینالملل ادامه داد: حمایتهای آمریکا تا این حد بوده که حتی از کوچکترین مسألهای که به ضرر اسرائیل باشد کوتاه نیامده حتی سازمان ملل را تحتفشار میگذارند که از صحبتهای خودشان برگردند. نمونه اخیر آن صحبتهایی بود که آقای گوترش درخصوص ظلم تاریخی که به مردم فلسطین شده مطرح کردند و واکنش حماس را واکنشی به ظلم و اشغالگری دانست. اما آنقدر به او فشار آوردند که در نهایت حرف خود را پس گرفت و به نوعی حرفش را برعکس کرد. این حمایتها و تحتفشار گذاشتنها از سمت آمریکا همیشه بوده و در مقوله اخیر هم چون حماس را یک گروه تروریستی میدانند و حمله از طرف یک گروه تروریستی طبق اصل ۵۱ منشور که دفاع مشروع را مجاز میکند، قائل هستند که اسرائیل دفاع مشروع انجام میدهد و با رسانههایشان سعی میکنند این تفکر را جا بیندازند. اما کثرت رسانههای بینالمللی و شبکههای اجتماعی که در صحنه وجود دارند مثل خبرنگاران شبکه الجزیره یا رسانههایی که منصفانه جنگ را پوشش میدهند، باعث شده که افکار عمومی جهان دیگر مثل سابق هرآنچه را که گفته میشود، توسط جریان اصلی رسانهای باور نکند و فشار افکار عمومی هم در واقع به عنوان یکی مولفههای تعیینکننده جنگ مطرح شده است.
نمیتوانیم بگوییم چون قطعنامههای مجمع عمومی سازمان ملل الزامآور نیست، خیلی اهمیت ندارد
حیراننیا در مورد قطعنامه اخیر مجمع عمومی علیه اسرائیل و در حمایت از مردم غزه که واکنش منفی اسرائیلیها را در پی داشت، گفت: قطعنامهای برای توقف جنگ، آتشبس و ارسال کمکهای بشردوستانه مطرح شده بود که توسط آمریکاییها در شورای امنیت وتو شد. متعاقبا کشورهای عربی با یک طرح عربی این موضوع را در مجمع عمومی به رأی گذاشتند و بیش از دوسوم اعضای مجمع هم رأی موافق به این قطعنامه دادند. از جنبه مفاد قطعنامه تأکید آن بر آتشبس فوری، کمکهای بشردوستانه، تسهیل و تسریع این کمکها به مردم غزه است که با نارضایتی اسرائیلیها مواجه شد. اهمیت این قطعنامه از چند جهت است؛ نکته اول اینکه درست است که مجمع عمومی این قطعنامه را تصویب کرده و مجمع عمومی به عنوان یکی از ارکان سازمان ملل، قطعنامههایش غیرالزامآور شناخته میشود، ولی به عنوان پارلمان جهانی همیشه مطرح بوده و زمانی که قدرتهای بزرگ قطعنامهای را وتو میکردند، به صحن مجمع میرفت و شما آنجا شاهد یک جمعی هستید که افکار عمومی جهانی را نمایندگی میکنند.
وی افزود: بنابراین تصویب آن در مجمع از این نظر که افکار عمومی جهان یعنی تعداد کشورهای زیادتری نسبت به شورای امنیت که ۱۵ عضو دارد روی یک قطعنامه اتفاق نظر دارند و در محکومیت اقداماتی که از سوی اسرائیل انجام میشود، صحه میگذارند و خواستار توقف جنگ و آتشبس فوری و ارسال کمکهای بشردوستانه هستند؛ یعنی یک طیف زیادی از ملتها که نمایندگانشان در مجمع هستند، این را مورد تأیید قرار میدهند. برای اسرائیلیها خیلی مسأله مهمی است و اعتراضاتشان هم نشان میدهد که افکار عمومی بینالمللی اگرچه گاها بیتوجه هستند، اما بالاخره نمیتوانند این موضوعات را نادیده بگیرند. مسأله دیگر در بعد حقوقی است که اگرچه گفته میشود مجمع عمومی یک رکن سازمان ملل است که قطعنامههایش درخصوص صلح و امنیت بینالمللی غیرالزامآور است، اما مواردی هم بوده در زمانی که در شورای امنیت قطعنامهای با وتوی اعضا یا با مخالفت اعضای دائم به بنبست میرسید، قطعنامههایی در قالب اتحاد برای صلح در مجمع عمومی گذرانده میشد که جنبه اجرایی پیدا میکرد. نمونه مهم و تاریخی آن قطعنامهای بود که برای جنگ کره در سال ۱۹۵۰ با وتوی شوروی همراه شده بود، اما به مجمع آمد و با دو سوم رأی مجمع، مکانیسم اجرایی آن تعبیه شد. بنابراین از جنبه حقوقی هم چندان نمیتوانیم بگوییم مجمع عمومی چون قطعنامههایش الزامآور نیست، خیلی اهمیت ندارد. مواردی بوده که مجمع قطعنامههایی در قالب اتحاد برای صلح گذرانده و تصویب کرده و جنبه اجرایی پیدا کرده است؛ بنابراین از این نظر هم این رأی حائز اهمیت است.
تفاوت دیدگاه آمریکا و اسرائیل در جنگ غزه
حیراننیا در پاسخ به این سوال که در چه شرایطی آتشبس در این جنگ شکل خواهد گرفت، گفت: شما رفتار آمریکاییها در زمانی که جنگ و حمله حماس شروع شد را ببینید و تماسهای اولیهای که بایدن با نتانیاهو داشت، صحبت از خویشتنداری و توقف جنگ نبود؛ چراکه آنها میدانند اسرائیل باید جنگ را به یک جایی برساند که بتواند بگوید موازنه وحشت ایجاد کرده یا تناسبی در واکنش او به حماس وجود داشته و موضوع موازنه وحشت را هم توانسته ایجاد کند که برای موارد آتی بتواند ایجاد بازدارندگی کند. این موارد فاکتوری است که اسرائیل در این شرایط حاضر خواهد بود آتشبس را بپذیرد. ولی تفسیری که آنها دارند با تفسیری که آمریکاییها دارند یک مقدار متفاوت است. آمریکاییها معتقدند که حتی اگر هدف اسرائیل از بین بردن حماس است این یک امر زمانبر خواهد بود. یعنی با یک عملیات نظامی زمینی فراگیر آن هدف محقق نمیشود چه بسا عواقب آن برای اسرائیل قابل پیشبینی نباشد و تلفات نظامی بیشتری را هم به اسرائیل تحمیل کند و در اهدافی که در سر دارد، نتواند موفق باشد.
وی افزود: تفاوت دیدگاه آمریکا و اسرائیل در این است وگرنه در مورد اینکه حماس در غزه از بین برود و توان رزمیاش را از دست بدهد، هم نظر هستند و صحبتهایی مطرح است که تشکیلات خودگردان را فعال کنند و کنترل زمام دست تشکیلات بیفتد. مسأله دیگر بحث گروگانها بود که در اختیار حماس است و در محاسبات حماس هم شاید به عنوان یک عامل بازدارنده، تصور میشد که مطرح بود که میتواند جلوی حملات اسرائیل را بگیرد اما اسرائیلیها نشان دادند به آن مسأله هم بیتوجه هستند و عملیات زمینیشان را به صورت محدود شروع کردند و به نظر میرسد به شکل گام به گام و محدود ادامه پیدا خواهد کرد.
هر آن ممکن بود جنگ مستقیمی بین ایران و آمریکا شکل بگیرد
حیراننیا در مورد سفر امیرعبدالهیان به نیویورک در میانه بحران غزه و دستاوردهای آن گفت: آن چیزی که از سفر وزیر امور خارجه به نیویورک مشخص شد این است که آقای امیرعبداللهیان در نشست مجمع عمومی شرکت و آنجا صحبت کردند و اولین قطعنامه هم علیه اسرائیل صادر شده است. یعنی آن چیزی که از ظاهر سفر برمیآید این است که آنجا رایزنیهایی با طرفهای مقابل انجام شده که شاید یکسری کشورهای مردد را برای عدم ترسیم قطعنامه شورای امنیت علیه حماس با رایزنیهایی که انجام داده و اقدامات مؤثری که داشته به نتیجه رسانده است. در عین حال یکسری رایزنیها برای تصویب قطعنامه آتشبس فوری توسط مجمع عمومی صورت گرفت اما آن چیزی که در آن مقطع زمانی که آقای امیرعبداللهیان به آمریکا سفر کرد وجود داشت، پیامی بود که طرف آمریکایی و طرف ایرانی به یکدیگر مخابره میکردند و هر آن ممکن بود جنگ مستقیمی بین ایران و آمریکا شکل بگیرد. یعنی در بحبوحه این تحولات بود که آقای امیرعبداللهیان به آمریکا و نیویورک سفر کرد.
ایران باید سعی کند از ورود به معرکه با شیطنت طرفهای دیگر پرهیز کند
این کارشناس مسائل بینالملل در پاسخ به این سوال که ایران برای مراقبت از هرگونه ورود به بازی شیطنتآمیز غرب و کشانده شدن به زمین درگیری نظامی چه اقدامات و تلاشهای دیپلماتیکی باید انجام دهد، گفت: ورود ایران به این جنگ در اصل میتواند خسارات زیادی به همراه داشته باشد. خسارات اقتصادی و تحولات منطقهای که شکل گرفته، چه در بحث تفاهم با آمریکا و چه در بحث عادیسازی با کشورهای عربی و فضای منطقهای که حاکم شده، با ورود ایران به جنگ مختل میشود. کما اینکه با شروع جنگ، طرف آمریکایی ادعا کرد که پول بلوکه شده ایران که در قطر است کماکان بلوکه شده و حتی یک سنت آن هم خرج نشده است. حتی صحبت از این بود که این پول مجدد بلوکه شود. در واقع با ورود مستقیم ایران به جنگ این تفاهم نیم بندی که به وجود آمده بود به هم خواهد خورد و در واقع با چشمانداز نامعلوم شروع گفتوگوهای منجر به مذاکرات هستهای، شرایط بیثباتی را در منطقه حاکم میکند. ضمن اینکه چشمانداز رفع تحریمها و شروع مذاکرات هستهای که میتواند گشایشی باشد برای بحث رفع تحریمها، این هم در یک آینده نامعلومی قرار میگیرد و درحالحاضر هم ایران خواهان این نیست که وارد یک جنگ مستقیم شود. تلاشهای ایران و پیامهایی هم که از سوی رهبری در ابتدای جنگ مطرح شد، ناظر بر این مسأله بود و به نظر نمیرسد که جنگ فراگیر تامینکننده منافع ایران و متحدانش در منطقه باشد. برای همین است که در حال حاضر تأکید به مذاکره و توقف جنگ از طرف ایران و از طرف حماس وجود دارد ولی تا زمانی که اسرائیل به یک دستاوردی که بتواند در داخل جامعه اسرائیل نسبت به مخالفین خود و نسبت به محور مقاومت کسب کند، این جنگ ادامه پیدا میکند و این به معنای این نیست که تلاشهای ایران برای رسیدن به آتشبس باید متوقف شود، منظور این است که ایران باید سعی کند تا حد ممکن از وارد شدن به معرکهای که گاها با شیطنتهای طرفهای دیگر به آن کشیده میشود پرهیز کند.
انتهای پیام/
منبع | خبرگزاری ایلنا |
|