مسجدی در کرمان که پاتوق نوجوانهای محله است
در این گزارش با روحانیایی آشنا میشویم که صرفا با حمایتهای مردمی توانسته یک محلهایی که جزو حاشیه شهر کرمان به حساب میآید را متحول کند و آن را پاتوق نوجوانها قرار دهد. |
خبرگزاری فارس؛ کرمان: یادم میآید در زمان کرونا بود که فیلمی را در یکی از صفحات اینستاگرام تماشا میکردم، درباره روحانیایی که صرفا با حمایتهای مردمی توانسته بود یک محلهایی، که جزو حاشیه شهر کرمان به حساب میآید را متحول کند، درست چند سال بعد از آن گزارش، تصمیم گرفتم به آنجا بروم و ببینم واقعا وضعیت این محله که حدودا ۸ هزار جمعیت دارد چه طور پیش میرود و مسجد در زندگی اجتماعی مردم چه نقشی را ایفا میکند.
چند روز قبل برای دیدن مسجد و اهالی آن منطقه در محله چهارده معصوم حرکت کردم، وقتی با ماشین از داخل کوچهها عبور میکردم متوجه شدم ادامه کوچه دیگه آسفالت نیست و باید بقیه راه را از جاده خاکی بروم، خلاصه به مسجد رسیدم و اولین چیزی که توجه من را بهخود جلب کرد حضور نوجوانهایی بود که داشتند در حیاط مسجد والیبال بازی میکردند.
بعد از احوالپرسی با بچهها رفتم داخل مسجد و چند موضوع در همان ابتدا من را غافلگیر کرد، اولین کلاس کوچک با فضای آموزشی که مشخص بود کلاس درس و آموزش هست، بعد کمد جوایزی که برای بچهها تهیه شده بود و چند وسیله بازی مثل توپ و فوتبال دستی، کاملا مشخص بود این مسجد، مسجد نوجوانها و بچههاست و اونها هستند که تمام کارهای مسجد را بهدست گرفتند.
بالاخره آقای کمالی آمدند، اولین سوالی که از او پرسیدم این بود که چرا نصف کوچه آسفالت و نصف کوچه خاکی است؟
حاج آقا با یک لبخند بهم گفت: چون این منطقه از لحاظ قانونی هیچ جایگاه و هویتی ندارد.
پرسیدم یعنی چی ؟ گفتند اینجا نه جزو شهر و شهرداریه و نه جزو روستا و دهیاری یعنی تمامی خدمات شهری مثل آب، برق و گاز کاملا غیر قانونی و بعضا غیر استاندارد است.
همین مساله کاملا من را غافلگیر کرد به طوری که سؤوالاتم رو کاملا فراموش کردم، آقای کمالی سریعا به تعجب من پی برد، به همین جهت رفتیم داخل اتاق خودشون تا بهتر موضوع را برای من روشن کند.
همین که به سمت اتاق حاج آقا حرکت کردیم یه آقایی وارد شد و بعد از گفتوشنودها متوجه شدم که چند بسته لوازمالتحریر را تهیه کرده برای کودکان کمبضاعتی که توانایی مالی خوبی ندارند و از حاج آقا برای شناسایی این افراد کمک گرفتند.
اولین چیزی که داخل اتاق کاملا به چشم میومد یک نقشه بزرگ از موقعیت مکانی منطقه که روی دیوار نصب شده بود و حاج آقا روی همین نقشه شروع کردند به توضیح دادن موضات مختلف!
اولین موضوع جمعیت ۸ هزار نفره اونجا بود، بعد مشکلات رفاهی از جمله آب، برق، نبود بانک، داروخانه و مهمتر از همه مدرسه را توضیح داد و سپس آسیب های اجتماعی مانند اعتیاد و ضایعاتیها و کارتونخوابیها و حتی نبود پاسگاه نیروی انتظامی متمرکز در این منطقه را شرح داد.
در آخر فعالیتهایی که مسجد و پایگاههای اطراف برای حل این مسائل انجام دادهاند مخصوصا برای کودکان و نوجوانهایی که در معرض این آسیبها قرار داشتند.
اولین کار حاج آقا جمعآوری اطلاعات و آمار بود، بهطوری که دقیقا میدانستند در محله چند ضایعاتی، چند نفر جمعیت، تعداد زنان سرپرست خانوار، تعداد افراد بضاعت و حتی کودکانی که به خاطر مسائل مالی از تحصیل محروم ماندهاند، تمامی اینها را لیست کرده و آگاهی دقیقی به محله داشتند چون تا زمانی که آماری از محله نداشته باشید، اقدامات کاملا بیفایده است.
اصلیترین کار آقای کمالی تبدیل مسجد به محلی برای تفریح، تحصیل و رشد معنوی کودکان بود یعنی مسجد شده بود پاتوق بچهها، هم برای بازی، هم هیئت و هم ورزش!! حتی کلاسهای قصهخوانی، زبان انگلیسی، ریاضی و قرآن هم داشتند.
گوشه حیاط مسجد که سابقا انبار بود چند وقتی است که تبدیل به مکانی برای آموزش کاراته شده است.
حمامهای ساخته شده گوشه مسجد، برای افرادی که بعضا حمام ندارند استفاده میشوند و هر زمان که خواستند میتوانند از آن استفاده کنند.
تمامی اینها فقط فعالیتهای آقای کمالی در داخل مسجد است، پس تصمیم گرفتیم با ماشین حاج آقا گشتی داخل محله بزنیم.
ترانسهای برقی که تا چند سال قبل در اینجا نبودند و به همت حاج آقا و نهادهای مرتبط برای رفع مشکل برق محله سه تا از آنها داخل کل محله نصب شدهاند.
در همین حین که با حاج آقا صحبت میکردم مسألهایی به ذهنم رسید که همین چند وقت پیش تقریبا همه در کرمان با آن دستوپنجه نرم میکردند و آن مشکل آب آشامیدنی بود، آن را با آقای کمالی در میان گذاشتم.
کمالی گفت: امسال سالی بود که حتی خود مرکز شهر کرمان هم دچار مشکل آب شده بود چه برسد به اینجا که حاشیه شهر است.
متوجه شدم که حاج آقا دارد تواضع میکند و دارد چیزی را مخفی میکند چرا که سعی دارد دائما موضوع را عوض کند، تا اینکه فهمیدم برای این مشکل هم بیکار ننشستهاند و اقداماتی را انجام دادهاند.
اصلیترین آن، شناسایی محلهایی که بیشترین قطعی آب دارند و بعد نصب منبعهایی از سپاه و بنیاد برکت که روزانه آب میشدند و مردم آن کوچه از آن استفاده میکردند.
بعد از نماز مغرب و عشا نمیشد در محله بگردیم و جایی برویم چون محله هیچ تیر چراغ برقی ندارد و از یک ساعتی به بعد، تبدیل به تاریکی مطلق میشود، پس تصمیم گرفتیم داخل ماشین صحبت کنیم.
از اینجا به بعد سوالات متفاوتی داشتم و شروع کردم که چگونه دغدغه ورود به این جنس کارها براتون به وجود اومد؟ و چطور باعث شد به مدت ۷ سال داخل این محله با تمام سختیها برای مردم کار کنید؟
حاج آقا برخلاف لحن پر شوق و بلند بنده کاملا با آرامش گفتند که این وظیفه هر طلبهایی است.
تمام طلبهها همین وظیفه را دارند، نهتنها بعد از اتمام تحصیل بلکه در هنگام تحصیل هم باید بیایند و برای مردم کار کنند و مشکلات مردم را حل کنند، هر کدام از آنها چند تا از بچههای محل را دور خودش نگه دارد و درس دین و اخلاق و زندگی به آنها یاد بدهد.
رسالت ما، رسالت انبیاست و انبیا هم رسالتی نداشتند جز طبیب داوار بالطبه! یعنی درمان کردن مشکلات مردم نه به صورتی که بشینند در یکجا و بگویند مردم بیایید بلکه خودشان میرفتند در دل میدان و کارها را بهدست میگرفتند و مشکلات را برطرف میکردند.
کم کم وقت خداحافظی فرا رسید، هر چند هنوز سوالای زیادی داشتم که بپرسم ولی وقت کم بود و از حاج آقا خداحافظی کردم.
اما هنوز در مسیر بازگشت داشتم به مشکلات و مسائل مردم فکر و خدا را شکر میکردم که این محله چنین روحانی دلسوزی را دارد اما از طرفی هم میگفتم اگر تمام طلبههای کرمان همین دغدغه و دلسوزی را داشتند الان وضعیت چگونه بود و چه قدر اوضاع متفاوت بود.
پایان پیام / ۳۷۶۳ / ش
در صورت تمایل به مشاهده اخبار استان ها پیشنهاد داریم از طبقه بندی استانی هاب خبری وبانگاه بازدید نمایید.
منبع | خبرگزاری فارس |