تاوان عشق علی (ع)، سیلیست
آه؛ علی، علی، علی؛ ای صبورترین رودخانه کرامت، ای استوارترین کوه ایمان و ای درخشانترین و برندهترین شمشیری که برای خدا کشیده شد؛ تاوان پشت تو ایستادن، صورت سیلی خورده و پهلوی شکسته است؟ |
خبرگزاری فارس؛ حنان سالمی: «به کدامین گناه کشته شد؟» فاطمه (س) را میگویم. به جرم دفاع از محبوباش علی (ع)؟ آه؛ علی، علی، علی؛ ای صبورترین رودخانه کرامت، ای استوارترین کوه ایمان و ای درخشانترین و برندهترین شمشیری که برای خدا کشیده شد؛ تاوان پشت تو ایستادن، صورت سیلی خورده و پهلوی شکسته است؟
پس عاشقی را به تماشا بنشین، و ببین که فاطمه (س) چگونه تاوان عشقاش را در مدینه میدهد؛ پشت درِ به آتش سوخته خانهاش و در حالی که نام مبارک تو را با خودش زمزمه میکند ای کرار!
میبینی علی (ع)؟ میبینی که چگونه یک زن میتواند درهای خیبرِ نفاق را با خطبهاش از جا بکند؟ میبینی چطور کلماتش، ذوالفقار تو میشود برای بریدن سر مَرحبهایی که چشم دیدن حق را ندارند؟ گاهی قامت صبر یک زن، حتی از کوههای حجاز هم بلندتر میشود و نامردها برای لرزاندناش بر در لگد میزنند، گویی که او را نمیشناسند و بمیرم که تو باید سکوت کنی!
اما فاطمه (س) سکوت نمیکند؛ زن، اگر عاشق شد هیچ اما و اگری جلودارش نیست؛ حتی اگر چادرش خاکی باشد و پهلویش شکسته! لب به سخن میگشاید و میگوید که کیست. میگوید و خانههای آرام مکه و مدینه را بر سرشان آوار میکند: «اى مردم! بدانید که من فاطمه و پدرم محمد است، آنچه ابتدا گویم در پایان نیز میگویم، گفتارم غلط نبوده و ظلمى در آن نیست، پیامبرى از میان شما برانگیخته شد که رنجهاى شما بر او گران آمده و دلسوز بر شما است، و بر مؤمنان مهربان و عطوف است. پس اگر او را بشناسید میدانید که او در میان زنانتان پدر من بوده، و در میان مردانتان برادرِ پسر عموى من است، چه نیکو بزرگوارى است آنکه من این نسبت را به او دارم.»
اما شیوخ مقدسنما کَر شدهاند. نمیشنوند. حق را از صاحبانش میگیرند و حقطلب شدهاند! و تو و علی (ع) برای مردمان شهر فراموشی، هفت پشت غریبه میشوید! آنقدر که گویی هیچگاه پیامبر خدا (ص) دستان شما را به آغوش نگرفته و نفرموده: « فاطِمةُ بَضعَةُ مِنّی فَمَن ءاذاها فَقَد ءاذانی وَ مَن ءاذانی فَقَد ءاذا الله» و «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاه»
و حالا قصه به روضه رسیده است. روضه مردی با حُزنی سَرمَد و شبهایی مُسَهَد! علیست و تابوت فاطمه (س). دستهایش میلرزد. خودش را به آغوش میکشد. لا حول و لا قوة إلا بالله میگوید. و خاک را نه بر پیکر مجروح محبوباش فاطمه (س)، که گویی بر خودش میپاشد! تمام شد. یاس، به خاک سپرده شد. علی (ع) از تنها هم تنهاتر شد. و رو به مزار برادرش محمد (ص) میایستد: «امانتى را که به من سپرده بودى، هم اکنون باز پس داده شد و ودیعهای که نزد من بود گرفته شد؛ ولى اندوهم جاودانى است و شبهایم همراه بیدارى و بیقرارى.»
علی (ع)، ای شیر در بند، ای کوه شکسته و ای عاشقی که معشوقات را شبانه به خاک سپردی، ما شرمندهایم که چاهها رازدار نالههای تو شد! هنوز آههای جگرسوزات در رَحِم زمین خانه کرده و قلب کائنات را میلرزانَد. اما تو زندهای و ما مُردهگانی که هیچگاه نخواهیم دانست عشق یعنی چه؟ پس کرامت بفرما و دستان گناهآلودِ شهوتپرستمان را بگیر و به فاطمهات بگو که برای ما هم دعا کند تا شاید، روزی، چون او، بدانیم که عشق چیست و برایش با صورت سیلی خورده، تاوان بدهیم!
پایان پیام/ض
در صورت تمایل به مشاهده اخبار استان ها پیشنهاد داریم از طبقه بندی استانی هاب خبری وبانگاه بازدید نمایید.
منبع | خبرگزاری فارس |