«یازهرا» اسم رمز گردان نمازشبخوانهای دفاع مقدس
گوشه یکی از سنگرها، یکی از رزمندهها از جیبش پارچهای سبز رنگ بیرون آورد، با احترام روی چشمهایش گذاشت و زیر لب چیزی گفت بعد هم آرام پارچه را داخل دست همسنگرش گذاشت، سربند یازهرا(س)، سربندی معروف که خاص بچههای گردان یازهرا(س) بود، صدای یا زهرا(س) پیچید توی سنگر. |
خبرگزاری فارس چهارمحال و بختیاری، نرجس السادات موسوی| صدای تیر و خمپاره با بوی باروت و خاک در هم پیچیده شده بود، آتش گلولهها خواب را از چشمان رزمندهها که هیچ از چشمان آسمان هم گرفته و آن را مثل روز کرده بود.
این طرف در سنگرهای رزمندهها اما تکاپو بسیار بود آرامش قبل از طوفان، روزهای کمی تا شروع عملیات والفجر ۸ مانده بود. رزمندهها عجیب حال معنوی پیدا کرده بودند، صدای مداحی از گوشه و کنار سنگرها به راه بود و صوت قرآن خواندن بچهها دلها را حسابی صیقل میداد.
سربند یازهرا(س)
گوشه یکی از سنگرها، یکی از رزمندهها از جیبش پارچهای سبز رنگ بیرون آورد، با احترام روی چشمهایش گذاشت و زیر لب چیزی گفت بعد هم آرام پارچه را داخل دست همسنگرش گذاشت، سربند یازهرا(س)، سربندی معروف که خاص بچههای گردان یازهرا(س) بود، صدای یا زهرا(س) پیچید توی سنگر.
یکی از جناحها را به تیپ ۴۴ قمربنیهاشم(ع) سپرده بودند و جناحداری راست آن هم بر عهده گردان یازهرا(س) بود. مسئولیتی سنگین برای قیچی کردن نیروهایی که در فاو بودند. عملیات خیبر و والفجر مقدماتی و چندتایی عملیات دیگر هم انجام داده بودند اما این بار فرق داشت، جناح راست اگر شکست میخورد ادامه عملیات سخت و غیرممکن میشد.
مادر هوای بچههایش را دارد
اما اسم گردان یازهرا(س) که میآمد انگار آرامش عجیبی توی دلها میپیچید، انگار کسی میگفت نگران نباشید مادر هوای بچههایش را دارد.
معروف بودند به گردان نماز شبخوانها اما نه به اصرار، نه موقع شب کسی دیگری را صدا میزد نه مزاحمتی ایجاد میکرد که مانع خواب دیگران شود.
گردان نماز شبخوانها
بچهها خودجوش وضو میگرفتند و به نماز میایستادند جمعیتی که انگار نیمه شب نماز جماعت میخوانند. خیلی وقتها هم صدای سوز و ناله دعایشان و توسل خواندنشان از درون قبرهای خاکی بلند میشد و اشکهایی که حتی چهرههای بچههای گردان را هم حسابی نورانی کرده بود.
چندباری هم شایعه شده بود اگر کسی میخواهد وارد گردان شود بابد حتما نماز شب خوان شود اما یکی از دوستان حاج سید کمال فاضل تعریف میکرد، به سبب دوستی دیرینهای که از زمان مدرسه با سید داشتم دست به دامانش شدم که شبها که برای نماز و دعا بیدار میشوی من را هم بیدار کن، و سید گفته بود: من موقع بیدار شدن دستم را آرام روی پتوی تو میگذارم تو خود اگر اهلش باشی همین را هم حس میکنی و بیدار میشوی.
علقهای خاص میان بچهها با خانم صدیقه زهرا(س) ایجاد شده بود که قبل از هر عملیات توسل میکردند و حسابی دشمن را از پا در میآوردند. همه گردانها شب عملیات توسل به ائمه را داشتند اما این گردان جور عجیبی دست به دامان خانم فاطمه زهرا(س) بود.
دیداری شیرین در رویا
در عملیات والفجر ۸ فرماندهی عملیات با سید کمال فاضل بود، شب قبل از عملیات داخل قبر تا خود صبح مناجات میکرد و صدای گریههایش قطع نمیشد. از خیلی وقت قبلها با خانم فاطمه زهرا(س) باب رفاقت باز کرده بود. بعد از عملیات محرم که زخمی شده بود راهی بیمارستان میشود و دکتر شدت جراحات را به نحوی میداند که حضور در جبهه غیرممکن است، سید کمال دست به دامان خانم میشود؛ همان جا خواب حضرت صدیقه طاهره(س) را میبیند که میفرماید: تو شفا پیدا میکنی به شرط آن که جهاد و جنگ در راه خدا را ترک نکنی.
بعد از آن سید کمال عمرش را برای جهاد در راه خدا میگذارد و اسم گردان هم میشود گردان یازهرا(س). آخرش هم حاج سید کمال فاضل در همان عملیات والفجر مثل مادرش شهید میشود از ناحیه پهلو، به رنگ مادر، مادری پهلو شکسته که بین در و دیوار ماند.
شهدا میهمان شهرند
صدای روضه بلندتر میشود، به خودم میآیم صورتم خیس اشک است، اشکهایی که از جگر سوختهام بلند میشود، داغ مادر که سرد نمیشود، مداح سوزناک میخواند. چند روزی است یادگاران همان روزهای دفاع مقدس میهمان شهرند و رنگ و بویی دیگر به شهر بخشیدهاند. انگار همه تاریخ توی همین تابوتها جمع شده و از جلوی چشمها میگذرد.
تابوتها مثل نوزادانی مشتاق مادر در آغوش پرچم سه رنگ آرام گرفتهاند، از سالهای دور آمادهاند، از همان سالهایی که نوای یازهرا گفتنشان و مادر مادر خواندنشان قطع نمیشد و یکی پس دیگری به آرزویش که شهادت در راه خدا بود، میرسید.
بچههای شهر این نسلهای جوانی که جبهه و جنگ ندیدهاند اما قلبشان برای مادری پهلوشکسته میتپد، هیئتی به یاد و نام همان گردان خطشکن، گردان یازهرا(س) راه انداختهاند. انگار این علاقه به مادر پهلوشکسته ارثی است که از نسلهای گذشته به جوانان این شهر رسیده تا با حال متفاوتتری توسل کنند به خانم صدیقه طاهره و کارها را پیش ببرند.
مداح میخواند و اشک همه سرازیر میشود، روضه حضرت زهرا انگار قلبت را از جا میکند، نمیدانی برای مظلومیت حضرت زهرا گریه کنی یا برای تنهایی علی در مدینه…
به یاد شهدای گردان یازهرا(س)
همه جا بوی گل گرفته است، دستم روی تابوت میلرزد این شهر و مردمش با نام زهرا(س) عجین شدهاند.خودکار را روی تابوت میچرخانم
– به یاد شهدای گردان یازهرا(س)
پایان پیام/ ۶۸۰۳۵
در صورت تمایل به مشاهده اخبار استان ها پیشنهاد داریم از طبقه بندی استانی هاب خبری وبانگاه بازدید نمایید.
منبع | خبرگزاری فارس |