Get News Fast

 

نقشه‌ای که در دی ماه ۸۸ با بصیرت مردم نقش بر آب شد

آتشی به پا کرده بودند برای تقلب و با اسم رمزِ تقلب به بهانه رأی به دنبال گندم رِی بودند، اما این نقشه نقش بر آب بود مردم با بصیرت آمدند؛ مردمی که مرامشان حسینی است، ملت امام حسین‌اند، دلسبته به پرچم سه رنگ ایرانَند و پیرو ولایت.

وبانگاه به نقل از خبرگزاری فارس:

خبرگزاری فارس، سیاوش ستاری: فتنه، فتنه، فتنه این روزها مدام این کلمه را در ذهنم واکاوی می‌کنم و چشم و ذهنم به دور دست ها دوخته می شود که اصلأ فتنه یعنی چه؟! این غائله هایی که هر از گاهی به بهانه ای بساطش را پهن می کند از کجا آمده؟ در ذهنم کلمه ها رژه می روند، لفظِ فتنه برایم گنگ و مبهم است. بعضی هم  می گویند که آقا فتنه کجا بود؟! اینها گلایه است، مردم مشکل دارند، ناراضی اند، ببین کورانِ مشکلات را. برای یک تکه نان به سختی افتاده اند. قیمت ها سر به فلک کشیده است…

این سخن ها را در ذهنم مرور می کنم، اما این حرف با آن عمل چندان جور در نمی آید، یک جای کار می لنگد. اگر بگویم برای ابراز نارضایتشان آمده اند پس آن آتش بپا کردن ها و کشتن ها و آسیب ها چیست؟! آن شعارهایی که سر داده می شود از جنس مشکلات نبوده که.

همیشه هروقت معنای کلمه ای برایم دشوار می شود به سراغ دهخدا می روم، مرجع خوبی ست برای فهمیدن واژه هایی که توی آنها گم می شوی، مثل همین واژه چهار حرفی فتنه که کلاف پیچیده ای است.

جناب دهخدا در تعریف فتنه می‌فرماید که: آزمودن، انداختن سیم و زر جهت امتحان. گمراه کردن. چیزی که به وسیله ٔ آن حال آدمی از خیر و شر آشکار گردد. ما هم آزموده شدیم، همه گداخته شدیم و نمی‌دانم شاید بعضی هایمان هم گمراه! 

بَزَک کرده

فتنه ردی ست در میان غبار، مثل اینکه بعد از یک باران دلچسب فضای مِه آلود دور و اطرافت را بگیرد و توانِ دیدنت را به حاشیه ببرد. فتنه در غبار می آید تا گرد و غبار به پا کند.

می آید اما بَزَک کرده و دلربا در واژه ها و حرف های زیبا، مُهره های حق و باطل را چنان با جادویش تعویض می کند که در برابرش کیش و مات می شوی.

دلفریبی می کند تا جایی که میخ را محکم بکوبد بعد آن چهره کریه اش را نشانت می دهد که تو یا مسخ شده ای و دیگر پا پس نمی کشی و یا متوجه این عروسِ زشتِ بزک کرده می شوی و پا پس می کشی، شاید هم دیر بجنبی و در غبار غرق شوی…

عجین شده با آتش

رد این واژه پرطمطراق چهار حرفی  را در هرجا بگیری یک پایش آتش است چه آنجا که جناب دهخدا تعریفش کرده چه در کار آنان که میدان دار معرکه می شدند و آتش به پا کردند.

ذهن من خیلی به دور دست ها قد نمی‌دهد، اصلا دور دست ها را هم بیخیال، به همانجایی که سنم می رسد برمی‌گردم. حدود یک دهه قبل، ماجرا برمی‌گشت به انتخاباتِ ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ رأیمان را به صندوق انداخته بودیم و منتظر تا فردا که نتیجه انتخابات اعلام شود و خُب به روال عادت آن روزها مدام چشم به تلویزیون و اخبار داشتیم.

یکی از کاندیداها قبل از پایان رأی‌گیری خود را به طور قطع پیروز انتخابات می داند! انتخاباتی که هنوز رأی گیری اش تمام نشده! شمارش آرائش هم انجام نشده با چه محاسباتی چنین قاطعانه اعلام می شود که من پیروزم؟!

نتیجه انتخابات سال ۸۸ اعلام شد جناب میرحسین موسوی  پیروز نبود، اما جنابشان پا پس نکشیدند و ادعای «تقلب» را بیان کردند، آرا باز هم شمارش شد، باز هم نظارت شد اما نتیجه فرقی نداشت چون تقلبی در کار نبود.

از رأی تا رِی

چشمانم را می بندم، برمیگردم به آن روز و شب ها، صداها به همان کیفیت در گوشم می پیچد؛ رأی من کو؟ این انتخابات باطل است! نظام را قبول نداریم… شورای نگهبان را قبول نداریم…. مرگ بر[….] می ریزیم به خیابان، فریاد می زنیم، حق می طلبیم. 

خیابان ها را مجسم می کنم، به راستی چه حقی را فریاد می زدند؟ چیزی را که می دیدند چرا انکار می کردند؟ انگار که دست بر چشم و گوششان نهاده باشند تا نه حق را ببینند و نه حق را بشنوند. 

زندگی مردم را گرفتند، هشت ماه مدت کمی نبود که کشور را اسیر یک فضای جنگی کنند، آتش بپا کنند و از سطل زباله تا بانک هایمان را بسوزانند، اگر حق طلب بودند چرا به حقانیت ما حمله می کردند؟ چرا به اموال ما صدمه می زدند؟ اعتقاداتمان را به بادِ ناسزا گرفته بودند، میدان هایمان در آتش فتنه می سوخت و میر همچنان در آتش فتنه می دمید تا شعله ور ترش کند.

به بهانه رأی به دنبال گندم رِی بودند، کاش تاریخ را جلوی چشمشان مجسم می کردند و عبرت می گرفتند که روزگاری هم همین صف آرایی های باطل و حق برپا بود، روزگاری هم پسر سعد در اندیشه مُلک و گندم رِی فتنه اندوزی کرد اما یک دانه از گندم ری را هم نخورد!

سرخ و سبز

همیشه چهره آدمهای بد قصه را به رنگ سرخ در می آورند،آن روزی که لشکر دشمن بر دین می تاخت جامه و جنبشی سرخ داشت، اما می توان در صف دشمن بود و رنگت سرخ نباشد. سبز باشی با اندیشه سرخ‌. نامت را جنبش سبز بگذاری اما دنباله رو همان شمرهای سرخ پوش باشی.

شمر در عاشورا سر از تن مولا حسین(ع) جدا کرد و در سال ۱۳۸۸ یعنی  چهارده سال پیش عده ای ثابت کردند که در هتک حرمت به اهل بیت با شمر عهد اخوت بسته اند.

هشتم دی ماه سال ۱۳۸۸ فتنه افکنانی که هشت ماه یک کشور را به خود معطل کرده بودند و تا می توانستند بر جنگ افروزی شان افزودند، در اقدامی شنیع شمرِ درونشان را آشکار کردند و نشان دادند تعبیر فتنه‌گر تعبیری درست و برازنده قامتشان است.

عاشورا و آن حادثه کربلا که نه تنها شیعیان که دل هر انسان آزاده ای را آزرده می کند، در مرام موسوی و طرفدارانش اهمیتی نداشت، جایی که مردم مشغول عزاداری برای مولای مظلومشان بودند فتنه‌گرانِ شمرخوی به مراسم عزاداری حمله کردند و با رفتارهای هنجار شکنانه به مقدسات مردم اهانت کردند.

ملّت در صحنه/ زمان بداند و اهل فتنه بخواند

وای به روزی که پای اعتقادات مردم در میان باشد، آن روز روز خروش است و به هیچ لشکر فتنه‌گری اجازه فتنه افروزی داده نخواهد شد. مردم این مرز و بوم بر سر اعتقاداتشان و کشورشان با هیچ کسی تعارف ندارند. 

برای این مردم وجب به وجب خاک کشور مقدس است، قرآن کلام خداست و اسلام و انقلاب اسلامی ریشه در جان این مردم دارد.

هشت سال با دست خالی جنگیدند در گرما و سرما، پیر و جوان، خانواده ها داغ عزیز دیدند اما برای ایران ایستادند و فدایی شدند تا مبادا دست اجنبی به سمت این خاکِ پاک دراز شود، حالا بنشینند تا عده ای اجیر شده از درون بخواهند ریشه را بزنند؟! حاشا که هرگز چنین نیست. 

مردم در سال ۸۸ صبوری کردند، دلشان ریش شد اما برای نگه داشتن ریشه استقامت کردند تا روزی که فتنه گران پرده هتاکی را دریدند و حرمت عاشورا را شکستند، آن روز روزِ به میدان آمدن مردم و مرگ فتنه بود. روز نهم دی بود. روز میثاق امت با ولایت. روز بیعت.

در گوش زمان جاودان بماند و فتنه گر بخواند؛ این مردم عاشق مولایشان حسین هستند، مرامشان حسینی ست، ملت امام حسینَند، دلسبته به پرچم سه رنگ ایرانَند و پیرو ولایت.

پایان پیام/ن/ض


در صورت تمایل به مشاهده اخبار استان ها پیشنهاد داریم از طبقه بندی استانی هاب خبری وبانگاه بازدید نمایید.

منبع خبرگزاری فارس
ارسال از وردپرس به شبکه های اجتماعی ایرانی
ارسال از وردپرس به شبکه های اجتماعی ایرانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 × 4 =

دکمه بازگشت به بالا