لحظهها را دریابیم، نینوای «قاسم» در پیش است
به فاصله 2 روز تا بامداد درد، موج محبت عزاداران و عاشقان سردار در گلزار شهداء کرمان راه افتاده اما هنوز برنامهها به اوج خود نرسیده است! بهتر بود از ۷۳ ساعت قبل از شهادت و به نیت هفتاد و سومین یار آقای عاشورا برنامهها را کلید میزدند، حیف! |
وبانگاه به نقل از خبرگزاری فارس:
خبرگزاری فارس کرمان _ آمنه شهریارپناه: داغ بزرگی روی دلها سنگینی میکند، بیقراریها به اوج خود رسیده، ۴۸ ساعت دیگر کربلا تکرار و زلال اشکها در جایجای خاک جاری میشود.
داغ بزرگ، سوگواری عظیم میخواهد تا کمی تسلای خاطر باشد، تکرار نینوا عزاداریای شبیه محرم میطلبد، اشکها حق مطلب را ادا نمیکنند، حتی اگر به اندازه دانههای مروارید باشند، باید به سر و سینه زد، و الا قلبها از درون میپاشد.
طریقالشهدا
دو روز دیگر ابر مرد جبهه مقاومت به اوجها میرسد، اما هنوز در کرمان برنامهها به اوج خود نرسیده است!
تپشهای قلبم فراتر میزند، دلم طاقت نمیآورد، از همان دفتر کار راه را به سمت گلزار شهدای کرمان تغییر میدهم و خودم را به گذرگاه معرفت میرسانم.
راه را بستهاند، از کمی دورتر با خانمی همقدم میشوم، چهرهاش غم دارد، کنجکاویام گل میکند و راه صحبت را با او باز میکنم.
به نیت دوست شمالیام آمدهام
فکر میکردم کرمانی نباشد، لهجه متفاوتی داشت، نمیتوانستم خوب تشخیص بدهم، گاهی کرمانی صحبت میکرد و گاهی هم به سمت لهجه شمالی میرفت.
میگفت: از جنوب کرمان هستم، به واسطه شغلم سالهای طولانی در رشت زندگی کردم.
دوستان زیادی هم آنجا داشتم، اما با چند نفر ارتباط خانوادگی خوبی گرفتم، با یکی از آنها به واسطهی دوستی پسرانمان بیشتر رفیق شدیم.
امروز به نیت همان دوست به گلزار شهدا و به دیدار حاج قاسم میروم.
او خیلی حاج قاسمی بود، عشقی در وجودش شعله کشید اما هیچ وقت قسمتش نشد مزار سردار را ببیند.
سال گذشته التماس میکرد که به جای من به پابوس سردار برو! عکس و فیلم برایش میفرستادم و با همانها اشکها ریخت در فراق این سردار جان فدا!
او تابستان امسال با قلبی تنگ و آرزویی برآورده نشده این دنیا را ترک کرد، امروز به نیتاش آمدهام تا از سردار بخواهم هوایش را در آن دنیا داشته باشد.
متاثر میشوم و در همین حال با هم به ابتدای طریقالشهدا میرسیم، از او خداحافظی میکنم و به سمت موکبها میروم، جانمایی شدهاند اما موکبداران دارند کارهای آخر را انجام میدهند.
سرکشی فرماندار کرمان از موکبها
چرا مسؤولان از مردم جا ماندهاند؟
در این میان آقای فرماندار را میبینم که برای سرکشی موکبها آمده است، زیرساختهایشان را بررسی میکند تا مبادا کموکسری داشته باشند.
چشمم به جمعیت میخورد، زیادند، خیلی زیاد، انگار نه انگار هنوز هفته مقاومت شروع نشده، خودجوش به صحنه عزا آمدهاند، اما برنامهای برایشان نیست!
بالاخره از آقای بابایی میپرسم چرا مسؤولان از مردم جا ماندهاند؟ او هم جواب میدهد جا نماندهاند از شهادت تا خاکسپاری را به عنوان هفته انتخاب کردهاند، مردم خودشان زودتر آمدهاند.
بیش از این ادامه نمیدهم اما با خودم فکر میکنم بهتر بود از ۷۳ ساعت قبل از شهادت و به نیت هفتاد و سومین یار آقای عاشورا برنامهها را کلید میزدند و آن را در ده روز میبستند، که اینطور نشد!
آخرین خبرها را از فرماندار میگیرم که افتتاح پارکینگ ۲ هزار و ۵۰۰ خودرویی و ساماندهی اتوبوسها و ونها از آن جملهاند که تا ساعاتی دیگر اتفاق میافتد.
چهرهها و پوششهای مختلف، سالهاست داغدار اسطوره مقاومتاند
راهم را در میان موج محبت عزاداران و عاشقان سردار ادامه میدهم، چشمم به صحنههای متفاوت عادت کرده، چهرهها و پوششهای مختلف، چند سال است که داغدار اسطوره مقاومتاند.
ماکت ناو شهید سلیمانی در گلزار شهداء کرمان
ماکت ناو شهید سلیمانی در گلزار شهداء کرمان
در بدو ورود به گلزار شهداء کرمان، چشمم به ماکت ناو شهید سلیمانی میخورد، انگار مورد استقبال خیلیها قرار گرفته است، موج جمعیت را به سمت خود میکشد و جوانان دوربینهای خود را روی آن تنظیم کرده و عکسها را به یادگار در گوشیها ذخیره میکنند.
حضور کاروان ۴۰ نفره دوچرخهسواری در گلزار شهداء کرمان
از بینشان میگذرم و در همین حال چشمم به چند نفر میافتد که لباس ورزشی و کلاه مخصوص دوچرخهسواران را دارند، از پشت سر به یکی از آنها سلام میدهم، نمیشنود، بلند صدایش میکنم … حاج آقا!
کاروان دوچرخهسواری
بر میگردد، چهره حدودا ۶۰ سالهای دارد که ترغیب میشوم بدانم از کجاست و چرا با لباس ورزشی آمده است.
میگفت از زرند آمدهایم، با یک کاروان ۴۰ نفره دوچرخهسواری! در ۶۳ سالگی تصمیم گرفتم با این کاروان همراه شوم، کمترین کاریست که میتوانستم برای سردار انجام دهم.
خودمان را در سختی انداختیم تا معنویت بیشتری برداریم، میخواستیم هرکسی در مسیر ما را میبیند یاد حاج قاسم بیفتد و اخلاص و معنویت او را به یاد بیاورد.
دوچرخهسواران به سمت مزار مطهر شهید سلیمانی میروند و من از دور عرض ارادت میکنم، سلام میدهم و حضور در کنار مزار را برای فرصت بهتری میگذارم.
به طرف خیمه میروم، آنجا هم عالمی دارد و غوغای دیگری بر پاست! عاشقانهها با شهید سرافراز تماشایی است.
صفهای نماز مغرب و عشا مرتب میشود و من به این فکر میکنم که واقعا سردار که بود که در آستانه چهارمین سالگرد شهادتش، خروش خودجوشی برپا شده است!
پایان پیام/۸۰۰۶۵/ش
در صورت تمایل به مشاهده اخبار استان ها پیشنهاد داریم از طبقه بندی استانی هاب خبری وبانگاه بازدید نمایید.
منبع | خبرگزاری فارس |