تلخترین ناکامی شورای سلطنت
پهلویِ پسر بالاخره مجبور شد در آخرین ماه حضورش در ایران تن به تشکیل شورایی دهد که علی امینی از شهریور ۱۳۵۷ بارها به او پیشنهاد داده بود حتی به او هشدار داده بود که با توجه به وضعیت بدِ سیاسی و اجتماعی خاندان پهلوی در ایران، هر چه زودتر این شورا را تشکیل دهد تا شاید بتواند راهی برای بقای سلطنت بعد از فرار از ایران پیدا کند اما پیشبینیها همیشه آن طور که تصور میشود، اتفاق نمیافتد. |
به گزارش وبانگاه به نقل از ایسنا، امروز ۲۳ دی چهل و پنجمین سالروز تاسیس شورای سلطنت در سال ۱۳۵۷ است.
علی امینی نخستوزیر و مشاور وقت دربار محمدرضا پهلوی چند بار از شهریور ۱۳۵۷ پیشنهاد تشکیل شورای سطنت را مطرح کرد اما هر بار با مخالفت او روبرو شد. با اوج گرفتن دامنه اعتراضات و مخالفتهای مردم انقلابی ایران اما او چارهای جز این کار ندید.
با شدت گرفتن اوج سیاسی و اجتماعی ایران در دی ۱۳۵۷ پهلویِ پسر دستور تشکیل شورای سلطنت را با عضویت سید جلالالدین تهرانی، محمدعلی وارسته، محمد سجادی، جواد سعید، عبدالله انتظام، علیقلی اردلان، عبدالحسین علیآبادیفرد، ارتشبد عباس قرهباغی و شاپور بختیار داد و خود به عنوان رییس، اولین و آخرین جلسه این شورا را برگزار کرد و خود سه روز بعد در تاریخ ۲۶ دی از ایران فرار کرد. شورای سلطنت هم پنج روز بعد رییس خود را به دلیل استعفا، از دست داد.
این شورا بعد از فرار شاه و خانوادهاش چند بار تشکیل جلسه داد و سید جلالالدین تهرانی از چهرههای ملی – مذهبی آن دوران که در عین حال نائبالتولیه حرم رضوی هم بود و با بدنه روحانیون کشور ارتباط داشت را به ریاست خود برگزید.
شورای سلطنت یک روز بعد از تشکیل شورای انقلاب اسلامی از سوی بنیانگذار آن در تاریخ ۲۳ دی ۱۳۵۷ تشکیل شد. امام خمینی یک روز قبل از تصمیم محمدرضا پهلوی فرمان تشکیل شورای انقلاب اسلامی را در قالب بیانیهای چهار بندی صادر کردند.
بند اول بیانیه به این شرح بود: «به موجب حق شرعی و بر اساس رأی اعتماد اکثریت قاطع مردم ایران که نسبت به اینجانب ابراز شده است، در جهت تحقق اهداف اسلامی ملت، شورایی به نام شورای انقلاب اسلامی مرکب از افراد با صلاحیت و مسلمان و متعهد و مورد وثوق موقتا تعیین شده و شروع به کار خواهند کرد.
اعضای این شورا در اولین فرصت مناسب معرفی خواهند شد. این شورا موظف به انجام امور معین و مشخصی شده است از آن جمله مأموریت دارد تا شرایط تأسیس دولت انتقالی را مورد بررسی و مطالعه قرار داده و مقدمات اولیۀ آن را فراهم سازد.»
وضعیت خراب دربار
تشکیل شورای سلطنت از دوره نخستوزیری جعفر شریفامامی و از شهریور ۱۳۵۷ مطرح شد اما محمدرضا هر بار برای تشکیل آن تمایلی نشان نداد تا راهپیمایی عظیم تاسوعا و عاشورای محرم ۱۳۵۷ که در ماههای آبان و آذر ۱۳۵۷ اتفاق افتاد.
علی امینی، مشاور دربار پیشنهاد تشکیل شورای سلطنت را برای چندمین مطرح کرد و با هشدار نسبت به وضعیت سیاسی و جایگاه اجتماعی متزلزل شاه در دی ۱۳۵۷ از او خواست اعضای شورا را از عوامل و وابستگان مشهور سیاسی رژیم انتخاب نکند بلکه از افراد و چهرههایی انتخاب کند به بدنه روحانی و مذهبی نزدیکترند. با این حال محمدرضا نسبت به این پیشنهاد و هشدارهای بعدی توجهی نکرد تا در پی شدت گرفتن اعتراضات خیابانی و راهپیماییهای مستمر مردمی در خیابانهای تهران و سایر شهرستانها در تاریخ ۲۳ دی تن به پیشنهاد مشاورش داد.
پهلویِ پسر به محض به خود آمدن، دستور تشکیل شورای سلطنت را به علی داد و او هم به سرعت گروهی از شخصیتهای سیاسی و حزبی مطرح و غیرمطرح اما خوشنام را برای عضویت در این شورای انتخاب کرد. با این حال هیچ یک از افراد برگزیده شده درخواستش را اجابت نکردند.
وزیر دربار شاه، شاپور بختیار نخستوزیر، جواد سعید رییس مجلس شورای ملی، محمد سجادی رییس مجلس سنا، سید جلالالدین تهرانی نایب تولیت حرم رضوی، عبدالله انتظام رییس هیأت مدیره و مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران، محمدعلی وارسته وزیر دارایی اسبق، علیقلی اردلان وزیر دربار، عبدالحسین علیآبادیفرد دادستان سابق و ارتشبد عباس قرهباغی رییس ستاد ارتش را به عنوان اعضای شورای سلطنت به پهلوی معرفی کرد. در اولین جلسه شورا که محمدرضا پهلوی نیز ریاست آن را بر عهده داشت، آییننامه شورا تصویب شد و در همان جلسه، سید جلالالدین تهرانی به عنوان رییس انتخاب شد.
بعد از تشکیل شورای سلطنت و راحت شدن خیال محمدرضا، پهلویِ پسر سه روز بعد در تاریخ ۲۶ دی ایران را برای همیشه ترک کرد.
واکنش امام
پنج روز بعد از تشکیل شورای سلطنت به امام خمینی در نوفل لوشاتوی فرانسه، ایشان این شورا را در تاریخ ۲۸ دی غیرقانونی اعلام کرد و نافرمانی اعضای آن از این فرمان را جرم دانست.
امام از اعضای شورای سلطنت خواستند از عضویت در این شورا استعفا دهند اما هیچ یک از آنان حاضر به انجام این کار نشدند.
تنها عضوی از اعضای شورای سلطنت که مجبور به استعفا شد، سیدجلال الدین تهرانی رییس آن بود. او که به امید دیدار با امام خمینی به نوفللوشاتو سفر کرده و درخواست دیدارش با امام منوط به استعفا از این شورا شده بود، یک هفته پس از تشکیل شورا در همان سفر مجبور به استعفا شد.
عاقبت اعضا
حاصل پیوند محمدرضا معروف به سردار فاتح و نازبیگم در سال ۱۲۹۴ در خانوادهای بختیاری به دنیا آمد و نامش را بختیار گذاشتند. آجداد بختیار از دوره شاهان صفویه در منطقه غرب ایران نسل اندر نسل خان و خانزاده بودند.
شاپور دوره اول مدرسه را در خانه پدری درس خواند. مادرش در هفت سالگی او درگذشت و بختیار به همراه پدر و بقیه اعضای خانواده به اصفهان نقل مکان کردند و او دوره دوم مدرسه را تا کلاس سوم در اصفهان درس خواند.
بختیار از بعد از غضب رضا پهلوی نسبت به ایل بختیاری به دلیل سوء قصدی که برخی از اعضای قوم بختیاری در کوههای چالوس علیهاش انجام دادند که البته با خبرچینی به موقع استاندار وقتِ اصفهان، موفق به پیشگیری از آن شد، به همراه دیگر نوادگان ایل بختیاری نتوانست در مدرسه نظام درس بخواند به همین دلیل با حمایت ابوالقاسم خان بختیار، عموی تیمور بختیار، سه نفری به بیروت لبنان سفر کردند و شاپور و تیمور بختیار، نوادگان ایل بختیاری در یک مدرسه شبانهروزی فرانسوی درس خواندند و دیپلم متوسطه گرفتند.
پدر شاپور در ۱۹ سالگیِ شاپور به همراه چند تن از سران ایل بختیاری به اتهام دسیسه و اقدام نظامی علیه پهلویِ پدر دستگیر و اعدام شد. مرگ پدر موجب شد شاپور در سال ۱۳۱۳ به تهران برگردد و پس از انجام مراسم تشییع و خاکسپاری و ماندن در تهران، در سال ۱۳۱۵ به پاریس فرانسه مهاجرت کرد و در این کشور در سه رشته حقوق قضایی، فلسفه و علوم سیاسی مدرک کارشناسی گرفت و در رشته اقتصاد عمومی تا مقطع کارشناسی ارشد ادامه تحصیل داد.
بختیار از اعضای جبهه ملی دوم بود که البته بعد از انتصاب از سوی محمدرضا پهلوی به عنوان آخرین نخستوزیر رژیم پهلوی، به این جبهه پشت کرد و شورای مرکزی جبهه ملی ایران نیز به دلیل زیر پا گذاشته شدن انضباط سازمانی و بیتوجهی به مصوبات شورای مرکزی درباره غیرقانونی بودن رژیم سلطنت و اجازه نگرفتن از شورای مرکزی جبهه ملی، از حزب بیرونش کردند.
دوره نخستوزیری بختیار ۳۷ روز طول کشید و با ورود امام در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ از قدرت ساقط شد.
شاپور با همکاری یکی از دوستانش و مساعدت عوامل موساد در ایران با پاسپورت فرانسوی و در لباس مبدل از ایران فرار کرد.
وی ۱۳ سال بعد از فرار از ایران در مرداد ۱۳۷۰ به دست عوامل ناشناس در فرانسه به قتل رسید.
عباس قرهباغی
عباس در سال ۱۲۹۷ در محله یکهدکان تبریز به دنیا آمد.
منشی ولیعهد، فرماندهی دانشگاه نظامی، ریاست دادگاه تجدیدنظر ویژه دادرسی ارتش، فرماندهی لشکر پیاده گرگان، فرماندهی لشکر یکم گارد سلطنت، ریاست ستاد نیروی زمینی، فرماندهی سپاه غرب در کرمانشاه، فرماندهی ژاندارمری کل کشور، وزیر کشور و رییس ستاد ارتشداران از جمله پستهای نظامی او در ارتش پهلوی بود.
قرهباغی در آخرین روزهای حکومت پهلوی و پس از خروج محمدرضا شاه از ایران، ارتش را بیطرف اعلام کرد و این مسئله از چشم نیروهای انقلابی مغفول نماند و با اغماض با او رفتار شد.
او یک روز پس از پیروزی انقلاب ایران در ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ در منزل یکی از دوستانش مخفی شد و پس از ۱۴ ماه زندگی مخفی و تغییر محل اختفا با گذرنامه جعلی، از فرودگاه مهرآباد فرار کرد.
قرهباغی ۲۲ مهر ۱۳۷۹ بر اثر ابتلا به بیماری سرطان در پاریس درگذشت.
سید جلالالدین تهرانی
سید جلالالدین فرزند سید علی شیخالاسلام مرندی ملقب به شیخالاسلام که این لقب را از مظفرالدین شاه گرفته بود، در سال ۱۲۷۵ در تهران به دنیا آمد.
او از ستارهشناسان، ریاضیدانان و سیاستمداران معروف عصر پهلوی بود و در چند کابینه پهلوی مناصب چون وزارت پست و تلگراف و تلفن، وزیر مشاور دربار و چند دوره نمایندگی مجلس سنا را بر عهده داشت.
علت انتخاب سیدجلال الدین به عنوان رییس شورای سلطنت این بود که او علاوه بر تحصیل دروس حوزوی، با برخی روحانیون رابطه خوبی داشت و نایبالتولیه حرم رضوی بود.
وی در سال ۱۳۶۶ در سن ۸۸ سالگی در منزلش در شانزهلیزه فرانسه چشم از دنیا فرو بست.
جسدش در سال ۱۳۷۰ به ایران منتقل و در مهر ماه همان سال در کنار قبر مادرش در حرم امام رضا (ع) حد فاصل رواق دارالحفاظ و رواق دارالسیاده به خاک سپرده شد.
علیقلی اردلان
علیقلی در سال ۱۲۸۰ در تهران متولد شد. او در ۲۲ سالدگی و در سال ۱۳۰۲ به استخدام وزارت امور خارجه درآمد. اردلان در سال ۱۳۳۴ در کابینه حسین علاء به سمت وزارت مشاور و سپس وزیر صنایع و معادن و وزیر امور خارجه منصوب شد.
او در سال ۱۳۳۷ به سمت سفیر کبیر ایران در آمریکا منصوب شد. مدتی بعد به سفارت ایران در شوروی و پس از آن به سفارت ایران در آلمان منصوب و در نهایت بازنشسته شد.
اردلان در مهر ۱۳۵۷ به جای امیرعباس هویدا به سمت وزیر دربار منصوب شد و آخرین وزیر دربار پهلوی بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی بازداشت و به چند سال زندان محکوم شد.
علیقلی اردلان پس از آزادی از زندان به آمریکا مهاجرت کرد و در ۱۳۶۴ درگذشت.
عبدالحسین علیآبادیفرد
عبدالحسین حقوقدان، دادستان کل کشور و عضو هیات خلع ید در زمان نخستوزیری دکتر محمد مصدق بود.
وی لیسانس حقوق خود را از مدرسه حقوق و علوم سیاسی دریافت و برای ادامه تحصیل به دانشگاه پاریس رفت و در رشتههای حقوق مدنی و فلسفه مدرک دکتری گرفت.
علیآبادیفرد در سال ۱۳۶۶ در ایران درگذشت. قبل از وفات اموالش را وقف کرد.
محمدعلی وارسته
او نایب رییس شورای سلطنت بود. وارسته در کابینه شش نخستوزیر پهلوی وزیر دارایی، پست و تلگراف و تلفن و بهداری بود.
او بهعنوان یکی از اعضای اصلی و یاران و همفکران دکتر محمد مصدق، در مذاکرات ملی شدن صنعت نفت ایران شرکت داشت.
وارسته در دومین دوره مجلس سنا بعد از سال ۱۳۳۲ نماینده مجلس شد و رییس این مجلس شد.
وی سالها مغضوب محمدرضا پهلوی بود اما به دلیل شرایط بد سیاسی و اجتماعی و به پیشنهاد علی امینی مجبور به انتصابِ وارسته به عضویت شورای سلطنت شد.
وارسته پس از پیروزی انقلاب از ایران رفت اما سالها بعد به ایران برگشت و در روز چهارشنبه ۲۸ دی ۱۳۶۷ در سن ۹۴ سالگی در تهران درگذشت.
محمد سجادی
محمد سجادی، رییس وقت مجلس سنا و دارای پستهای دولتی متعدد در دولتهای مختلف رژیم پهلوی بود. او نایب رییسی مجلس سنا، وزیر راه، اقتصاد و دارایی، وزیر دادگستری، مشاور و جانشین نخستوزیر و شهردار تهران را در کارنامه خود داشت. سجادی پس از انقلاب در ایران ماند و در سال ۱۳۶۶ بر اثر بیماری درگذشت.
جواد سعید
جواد در سال ۱۳۰۱ در ساری به دنیا آمد و در بیست و یکمین دوره مجلس شورای ملی به نمایندگی مردم ساری وارد مجلس شورای ملی شد و به عضو هیات رییسه این مجلس درآمد. سعید در دورههای بیست و دوم تا بیست و چهارم این مجلس نیز نماینده مردم ساری بود. او رییس این مجلس شد.
سعید در مجلس مؤسسان سوم در سال ۱۳۴۶ نماینده و عضو هیات رییسه این مجلس هم بود. وی پنج روز قبل از انحلال حزب رستاخیر در سال ۱۳۵۷ دبیرکل این حزب بود. او پس از بالا گرفتن اعتراضات و برکناری عبدالله ریاضی، رییس مجلس شورای ملی شد. جواد سعید با پیروزی انقلاب دستگیر و با حکم حجتالاسلام صادق خلخالی اعدام شد.
عبدالله انتظام
وزیر امور خارجه دولتهای زاهدی و علا بود. او در دوره ۱۳۳۶ تا ۱۳۴۲ بهعنوان رییس هیات مدیره و مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران فعالیت داشت.
انتظام پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران زندانی نشد.
او در سال ۱۳۶۲ در تهران درگذشت.
منبع:
نسرین خدایاری، شکلگیری و فروپاشی شورای سلطنت؛ تیر خلاص بر پیکر رژیم شاهنشاهی، جامجم، ۳/ ۱۱/ ۸۴، ص۱۱
انتهای پیام
منبع | خبرگزاری ایسنا |
|