قلبهایی که از پروفسور جهانی ورکانه تپش میگیرند
پروفسور ورکانهای یا همان پسر بچه پرشر و شور روستایی و چوپان پس از سه سال کارِ شب تا صبحی و صبح تا شبی، کارستانش ختم به نتیجه میشود و قلب، قلبی مصنوعی با نبضهای شماره دار و مرتب نواختن میگیرد و یک جهان به پای علقه به انسانیت و جهد و تلاشش میایستند. |
وبانگاه به نقل از خبرگزاری فارس:
خبرگزاری فارس–همدان: از پروفسور مینویسیم، پروفسوری که عدد سجلش را خوب نمیدانیم و شهرت به سال رسیدهاش را دوش به دوش ۸۰ و خردهای میپنداریم؛ حالا توفیری هم ندارد سال کمتر و بیشترش! هرچند هر چه بیشتر باشد دنیا بیشتر مستفیض میشود که وزنهای آنچنانی را روی دور دوار خود گردانده و کیفور شده.
آری دیگر، کیفور شده چون پروفسور را چند دوری مهمان زمین و زمان کرده و نام و نشان و آوازهاش را عهدهدار شده و یحتمل کم نیاورده، همین اول کاری دستمریزادی حواله کره خاکی دهیم و دوباره باب گفت و شنود را معطوف پروفسور کنیم.
پروفسور که میخوانیم یا میشنویم، بیاختیار فخر میشویم و شکوه سراسر وجودمان را میگیرد حالا اگر بدانیم پروفسور اهل همین کاشانه است و سالهای دور کنجی در همین حوالی نفس سر داده و زیست ساده روستایی را تمرین کرده که هیچ بال پرواز در میآوریم و شوق سوسوکنان از سر و رویمان میریزید.
بیمعطلی میگوییم پروفسور اهل ورکانه است، دیوار به دیوار زیباییهای روستایی قد کشیده و درس خوانده و در کمال ناباوری چوپانی کرده و دست در دست پدر امور زندگی پر خواهر و برادرش را گذرانده و ریشه در همین آب و خاک دارد.
پروفسور توفیق موسیوند
پروفسور ممتاز روستایی
اما دست قضا و قدر نه! همت بیتکرار، پروفسور را راهی تهران و یادگیری و درس و کتاب میکند، زین پس پروفسور ورکانهای و روستایی را به دانشجوی ممتاز دانشگاه تهران و دانشگاه اکرن و آلبرتا بشناسید.
پروفسور با همان همت مثالزدنی یکی دو رشته نه! چند رشته توامان تحصیل میکند و قامت بر کسب دانش میبندد؛ از دانشسرای معلمی کنج همدانا شروع میکند و به مهندسی و ارشد مهندسی مکانیک آن سر دنیا میرسد ولی عطش به دانش رهایش نمیکند.
پروفسور در سن ۳۷ سالگی بار دیگر ردای کسب علم بر تن میکند و در رشته مهندسی پزشکی دکتری میگیرد و علوم پزشکی را هم توامان ادامه میدهد، او همزمان با تحصیل دست رد به دعوت دوست نمیزند و در کلینیک کلیولند سرپرست تیم پروژه قلب مصنوعی میشود، انگاری انتخاب میشود و نام و آوازهاش در جهان میپیچد.
پروفسور ورکانهای به یاری قلبها رفت
سرپرست اما سایه به سایه تحصیل و کسب علم مشقتها میکشد از کار به عنوان ظرفشور گرفته تا اداره خانواده و پشت به پشت تلاش درس خواندن، پروفسور در دهه ۱۹۷۰ ازدواج میکند و زیست انسانیاش را مانع موفقیت نمیداند اگرچه سختتر از سخت امور زندگی را از سر میگذراند ولی اهل کم آوردن نبود.
پروفسور ورکانهای یا همان پسر بچه پر شر و شور روستایی و چوپان پس از سه سال کارِ شب تا صبحی و صبح تا شبی، کارستانش ختم به نتیجه میشود و قلب، قلبی مصنوعی با نبضهای شماره دار و مرتب نواختن میگیرد و یک جهان به پای علقه به انسانیت و جهد و تلاشش میایستند.
پروفسور به نامِ جهانی در یکی از سمینارهای دنیا میگفت: «من بسیار انسانهایی را دیدهام که در سنین مختلف جوانی، نوجوانی، میانسالی و پیری دچار سکته قلبی میشوند و میمیرند، این جمله بسیار تلخ و سخت است که دکتر میگوید قلب شمای بیمار از کار افتاده و دیگر به صورت طبیعی و خوب کار نمیکند؛ من بسیار بسیار متأثر و ناراحت میشوم و همین دلیلی شد تا به فکر یک راهحل برای این مشکل بزرگ باشم.»
پروفسور توفیق موسیوند
پروفسور توفیق موسیوند نامآشنای تمام دنیا از کنج دنج روستا به خدمتی رسید فراتر از پهنه دنیا، انگار که برگزیده شد تا بیافریند و خنده بر لب بکارد، آقای پروفسور ساخت و پرداخت و جهانی شد اما دست نکشید از خدمت به بشر، آری بار دیگر ثبت اطلاعات ژنتیکی به وسیله استفاده از اثر انگشت بدون نیاز به خونگیری و تنهای تنها از راه انگشتنگاری را به دنیا عرضه کرد.
آقای تلاش دیگر بار دست به اختراعی زد از جنس ساخت زیرپیراهنی که میتواند فشارخون و کارکرد قلب را در افرادی که قلبشان خوب کار نمیکند و نبضشان به شمار افتاده کنترل کند.
قلب مخترع قلب مصنوعی از شماره افتاد
پروفسور موسیوند، شهره شهر و روستا نه! شهره یک جهان همین دیروز و پریروز، اختراعات و ابداعات و خدماتش به بشر را ترک گفت و راهی دیار باقی شد اما با دستی پر.
به قدری دستش پر بود که سنگینی میکرد، راستی زمین هم دلش به ترک یار غار بشر نبود و دلخوش بود به دور دواری که پروفسور را حیات میداد و قلبها را تپش.
پایان پیام/۸۹۰۳۳/ض
در صورت تمایل به مشاهده اخبار استان ها پیشنهاد داریم از طبقه بندی استانی هاب خبری وبانگاه بازدید نمایید.
منبع | خبرگزاری فارس |