روایت مادر «شهید محمدامین صفر زاده» از انگشتری که جا ماند
یادگارهایی از شهدای حادثه تروریستی مسیر گلزار شهدا کرمان باقی مانده است که هریک دنیایی قصه با خود دارند. |
وبانگاه به نقل از خبرگزاری فارس:
روایت مادر «شهید محمدامین صفر زاده» از انگشتری که جا ماند
خبرگزاری فارس؛ کرمان، مهدیه طاهریمقدر: همه چیز در چهارمین سالگرد سردار سلیمانی داشت خوب پیش میرفت، مردم مثل همیشه از اقصینقاط کشور و حتی جهان به گرد مزار سردار دلها آمده بودند، اما ناگهان دو انفجار انتحاری همه چیز را هم ریخت، این حادثه تروریستی در مسیر گلزار شهدا کرمان داغهای زیادی را بر دل دهها مادر ایرانی گذاشت و خانوادههای زیادی را عزادار کرد، از خانواده سلطانینژاد که ۸ شهید را تقدیم کرد گرفته تا دهها خانواده دیگر مثل خانواده شهید محمدامین صفرزاده را در سوگ عزیزان خود نشاند.
پیکر شهدای حادثه تروریستی کرمان
و اکنون در میان این روزمرگی دنیا پای صحبتهای معصومه پورشیخعلی نشستم، او که در چهارمین سالگرد سردار سلیمانی فرزند ۱۵ ساله خود را فدای انقلاب کرد و از این به بعد مادر شهید لقب گرفت و از این به بعد به جای اینکه قد کشیدن میوه دل خود را نظاره بنشیند باید با قاب عکس فرزند خود که با ربان مشکی زینت داده شده درددل کند و دیگر خبری از شور و هیجان فرزند ارشد در این خانه نیست.
راز جاماندن انگشتر
وقتی از معصومه پورشیخعلی، در خصوص صبح روز واقعه سوال میکنم، به سختی کمری راست میکند و از جای برمیخیزد تا انگشتری جلوی آینه همراه با دست نوشته شهید را برای من میآورد و سپس ادامه میدهد: امسال نیز مثل سالهای قبل قرار بود روز سالگرد سردار به مزار ایشان برویم و صبح آن روز زمانی که محمدامین خواست لباس بپوشد به او پیراهن لی دادم که بر تن کند، اما قبول نکرد و اصرار داست که امروز باید مشکی بر تن کنم که بالاخره ژاکت مشکی خود را یافت و بر تن کرد.
وی میافزاید: خاطرم هست چند سال پیش انگشتری از یکی از بزرگان هدیه گرفته بود به او اصرار محمدامین را راضی کردم که حداقل این انگشتر را بر دست کند و که بالاخره قبول کرد.
اما زمانی که من در آشپزخانه مشغول کارهای منزل بودم انگشتر را در میآورد و کنار آینه میگذارد و میرود، شاید میدانست که آن روز اربا اربا خواهد شد و دیگر انگشت انگشتری نخواهد داشت که آن را به این انگشتر زینت دهد و دقیقا همین اتفاق نیز رخ داد، چون زمانی که پیکر بیجان محمدامین را در سردخانه یافتم خود به چشم دیدم که انگشت انگشتری او دیگر نیست و در زمان حادثه قطع شده است.
به این جا که رسید مادر شهید به پهنای صورت میگریست و به انگشتر و دست خط پسر خود خیره مانده بود، انگار که همین الان خبر شهادت فرزند او را آورده باشند، و تنها خدا میداند که این انگشتر چه حرفهایی با این مادر شهید دارد و این مادر داغدیده با این انگشتر به ظاهر ساده درددل میکند.
صلابت مادر شهید و تقدیر از سپاه
زمانی که صحبت از دشمن میشود این مادر شهید اشکهای خود را پاک میکند و با صلابت زینبگونه پاسخ میدهد: دشمن یقین داشتهباشد که انتقام خواهیم گرفت، همانطور که چند روز پیش سپاه با موشکهای خود این حمله را انجام داد و مرهمی بر دل داغ دیده خانوادههای شهدا بود.
تا پای جان پای آرمانهای انقلاب و ولایت ایستادهایم
وی با اشاره به اینکه دشمنان بزدل چنین جنایتی را از سر بدبختی انجام دادهاند، با اقتدار ابراز کرد: هیچ غلطی نمیتوانند انجام دهند و ما تا پای جان پای آرمانهای انقلاب و ولایت ایستادهایم و اگر باز دشمن خیال حمله به ایران اسلامی را داشته باشد فرزند دیگر خود را نیز در این راه فدا خواهم کرد.
بهراستی که رسم شهیدانه زیستن در زندگی خانواده شهدا پنهان شده است.
آری، جمهوری اسلامی ایران جانفداهای زیادی را در این چهل و چند سال به خود دیده است و فرقی نمیکند از سردار سلیمانی گرفته تا محمدامین ۱۵ ساله باشد یا ریحانه ۱ ساله، چراکه این راه شهادت و ایثار تا انقلاب مهدی موعود(عج) ادامه خواهد داشت.
پایان پیام/ ۸۰۰۶۶/ب
در صورت تمایل به مشاهده اخبار استان ها پیشنهاد داریم از طبقه بندی استانی هاب خبری وبانگاه بازدید نمایید.
منبع | خبرگزاری فارس |