دیابت حاد؛ علت مرگ محمدعلی در ایتالیا
ششمین شاه قاجار بعد از به جا گذاشتن خاطره بد در اذهان مردم ایران در دوران ۲ سال و هفت ماهه سلطنتش، همه القاب و امتیازات پادشاهیاش به دست مجاهدان مشروطهخواه مجلس شورای ملی سلب شد و از ایران به شهر ساحلی اودسای اوکراین فرار و ۲ سال بعد از انقلابِ اکتبر ۱۹۱۷ روسیه به شهر ساحلی سنرمو ایتالیا نقل مکان کرد و بر اثر دیابت حاد و نارسایی کلیه در ۵۲ سالگی درگذشت. |
دیابت حاد؛ علت مرگ محمدعلی در ایتالیا
به گزارش وبانگاه به نقل از ایسنا، امروز ۱۶ فروردین صدمین سالمرگ محمدعلی قاجار در سال ۱۳۰۳ است.
خوشگذارانیهای بدون حساب و کتاب، بیاهمیتی به رعیت و چالشهای عمیق ایران عهد قاجار، چاقی بیش از حد، میگساریها و استعمال پیوسته انواع مشروبات الکلی و شخصیت کینهتوز و حسود از محمدعلی قاجار شخصیتی منفور و بیارزش نزد افکار عمومی مردم ایران به ویژه در دوران شکوفایی مشروطه و عصر مشارکت سیاسی مردم ساخت.
میرزا نصرالله خان مشیرالدوله صدراعظم وقت تاج پادشاهی را در ۳۴ سالگی بر سرش گذاشت و ۲ سال و هفت ماه سلطنت کرد و در تمام مدت سلطنتش به کینهتوزی با مردم و دشمنی و عناد با مشروطهخواهان پرداخت.
او با به راه انداختن استبداد صغیر، ساختمان مجلس شورای ملی نماد مردمسالاری و محل حضور نمایندگان اولین مجلس ایران را به توپ بست و جمع زیادی از روحانیون و سیاسیون مشروطهخواه را با همکاری و همراهی بریگاد قزاق روس به فرماندهی کلنل ولادیمیر لیاخوف، کشت.
کینه، دشمنی و بیرحمیهایش زبانزد عام و خاص بود. همین مسئله موجب وحدت مشروطهخواهان ملیگرا و مذهبی در اقصی نقاط کشور شد که البته در نهایت با فتح تهران توسط مشروطهخواهان بختیاری و گیلانی، عمر سلطنتش پایان یافت.
محمدعلی قاجار با پناهنده شدن خودش و ۵۰۰ نفر از نزدیکانش به سفارت روسیه، تیر خلاص را به خودش و خانوادهاش زد و مشروطهخواهان بعد از بازگشایی دوباره مجلس شورای ملی که در تمام دوره استبداد صغیر – از دوم تیر ۱۲۸۷ تا ۲۵ تیر ۱۲۸۸ – تعطیل بود، نمایندگان مجلس با اجماع قاطع، همه اختیارات، عناوین و اعتبارش را گرفتند و محمدعلی در تاریخ ۱۸ شهریور ۱۲۸۸ به پشتوانه مقامات وقت سفارت روسیه در تهران از ایران به اوکراین فرار کرد و چند ماه بعد به شهر سنرمو در ایتالیا نقل مکان کرد و در همان شهر به علت دیابت حاد و نارسایی کلیه درگذشت. جسدش از طریق یکی از بنادر ایتالیا با کشتی به عراق و با اتومبیل به کربلا منتقل و به خاک سپرده شد.
سر، نوشت
شرایط بد زندگی مادرش تاجالملوک در دوره زندگیش با مظفرالدین شاه و در دو ازدواج بعدیش در کنار مناقشات محلی محمدعلی با رجال سیاسی همعصرش، از او شخصیتی منزوی، تندخو، بد دل و کینهتوز ساخت.
او به دلیل اختلافات فکری با مشروطهخواهان و اتهامزنی بعضی روحانیون مشرطهخواه از جمله حجج اسلام سید یحیی دولتآبادی و سید محمد مساوات شیرازی علیه مادرش تاجالملوک، از روحانیون و مشروطهخواهان متنفر بود. همین مسئله باعث شد پس از نشستن بر صندلی والیگری آذربایجان، میرزا آقاخان کرمانی نویسنده و روشنفکر همعصر خود و از پیروان سید جمالالدین اسدآبادی را به همراه احمد روحی و میرزا حسن خان خبیرالملک از دوستان مشترکش با سید جمالالدین اسدآبادی را به جرم همراهی و مشارکت با میرزا رضا کرمانی در قتل ناصرالدین شاه پدربزرگش، از شاهِ عثمانی که آنان را در زندان اسیر داشت، طلب کند.
به درخواستِ ولیعهد وقت ایران، هر سه نفر در عثمانی تحویل قراولان خاصه محمدعلی شدند. با رسیدن هر سه زندانی به تبریز، محمدعلی دستور بریدن سر هر سه نفر را صادر کرد و اجساد آنان را کاهاندود کرد و سرِ مقتولان را به دربار پدرش مظفرالدین شاه فرستاد.
ناظمالاسلام کرمانی، نویسنده کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان» در توصیف اخلاق و روحیات محمدعلی قاجار نوشت: «از مجالست اخیار و ابرار منصرف و از تکمیل علوم و کمالات منحرف، با اشخاص رذل جلیس، با ناکسان انیس، مردمان پست و شریر و اوباش و الواط را طرف وثوق و اعتماد خویش قرار داد و به کارهای زشت عادی شد.
بعضی اشخاص هم در ضمن پیدا شدند و او را به جادو معتقد کردند و اعتقاد غریبی برای اعمال سحر و جادو بر هم رسانده بود.
… خست، سفاهت، قساوت و بیرحمی را به منتهی درجه رسانیده بود. خیلی راحتطلب و تنپرور بود. بههیچوجه ملاحظه و رعایت زیر دست را نداشت. همیشه به اشخاص پَست و نا نجیب که اسباب صدمه و خانهخرابی مردم بودند، وثوق پیدا میکرد و تمام مشورت خود را در کارها با آن اشخاص میکرد. جز پول به هیچچیز دیگری علاقه نداشت.»
یک روزنامه انگلیسی درباره محمدعلی قاجار این چنین نوشت: «محمدعلی میرزا تا هنگام درگذشت پدر در ژانویه ۱۹۰۷ در منطقه پرت و دور افتاده آذربایجان به سر می برد.
این پادشاه که در ۲۱ ژوئن ۱۸۷۲ به دنیا آمده در زمان مرگ پدرش ۳۴ ساله بود. او تا این زمان هیچ گونه تعلیم و تربیت اروپایی نداشت و هیچ گاه از ایران بیرون نرفته بود. در اغلب سالهای این دوران حتی از آذربایجان خارج نشده بود.
کسانی که محمدعلی میرزا را در زمان ولایتعهدی دیده بودند او را مردی سبکسر و بی وقار و گفتارش را زشت و ناهنجار تشخیص داده هیچ گونه آثار ظاهری لیاقت و کفایت در او مشاهده نکردهاند.
در جوانی بسیار فربه و تنومند و دارای اندامی کوتاه و به طور خلاصه برای اشغال تخت کیانی که نیرومندترین قدرت آسیای غربی در زمان قدیم بود، شایستگی نداشت.
این شاهزاده دو سه صفت مخصوص به خود داشت. اول آن که تیرانداز ماهری بود. دوم آنکه کمتر عیاشی کرد و بیش از یک عقدی و چند زن صیغه زنی در حرمسرای خود نداشت. سوم آنکه همیشه دست تنگ و بی پول بود. گاه گاهی با گرفتن وام احتیاجات خود را برطرف میکرد و به طلبکاران خود با کمال سخاوت وعده می داد همین که به سلطنت برسد به آنان عناوین و القاب و مقامهای شایسته اعطاء خواهد کرد.
مملکتی که محمدعلی میرزا برای فرمانروایی در آن دعوت شده بود دیگر آن کشور شاهنشاهی عصرهای گذشته نبود. پدر محمدعلی میرزا با داشتن تمام یا قسمت اعظم این اختیارات حاضر به اعطای مشروطیت به ملت ایران گردید اما دستی که فرمان مشروطیت را امضاء کرده بود ۹ روز پس از آن تاریخ با مرگ صاحبش از کار افتاده و اجرای فرمان به پسرش محمدعلی میرزا به طور ارث انتقال یافت ولی او از شروع به کار با این آزمایش مخالف بود.
محمدعلی میرزا نسبت به مشروطیت هیچ گونه تمایل و رغبتی نداشت. او در یک سال، چهار بار نسبت به قانون اساسی سوگند وفاداری یاد کرد.
نخست در سال ۱۹۰۶ یعنی موقع اعطاء مشروطیت از طرف پدرش به ملت ایران. بار دوم در ژانویه ۱۹۰۷ یعنی هنگام جلوس خود بر تخت سلطنت. دفعه سوم همان سال و چهارمین بار در ماه نوامبر که به مجلس رفت. هیچ فکر نمی کرد که با اعطای مشروطیت، مجلس در مقرری خاص او دخالت کند.»
علاوه بر این اسناد تاریخی، با مطالعه و تعمق در سایر اسناد و کتب تاریخی به جا مانده از نویسندگان بیغرض و باغرض آن دوران، دلایل دیگری هم میتوان برای شخصیت منفور و بیرحم محمدعلی قاجار یافت.
مهمترین دلیل وضعیت روحی و روانی محمدعلی در دوران کودکی و شرایط زندگی مادرش تاجالملوک خانم ملقب به امخاقان ریشه داشت.
ملک نسا خانم ملقب به عزتالدوله یا ملکزاده خانم یکی از دو دختر امیرکبیر بود. او از زنان تاثیرگذار دودمان قاجار و مادرِ تاجالملوک بود. در وصف خصوصیات عزتالدوله ثبت است که آنچنان جسور و بیپروا و تند زبان بود که حتی مظفرالدین شاه نیز از پس او بر نمیآمد. به دنبال اختلافات خانوادگی، عزتالدوله از مظفرالدین شاه طلاق گرفت و فرزندانش محمدعلی، احمد و عزتالدوله را از پدرشان جدا کرد. تاجالملوک نوهِ دختریِ ملکجهان خانم ملقب به مهدعلیا همسر محمد شاه و مادر ناصرالدین شاه قاجار هم بود. مهدعلیا زنی با نفوذ و با کیاست در دربار پسرش ناصر بود که در قتل امیرکبیر نقش مستقیم داشت.
بیشترین اطلاع از شخصیت اجتماعیِ تاجالملوک گزارشهایی است که در برخی روزنامههای عصر مشروطه از جمله روزنامهای منتقد به نام «مساوات» منتشر شد.
این روزنامه در شماره مورخ ۳۱ تیر ۱۲۸۶ در توضیحی از روزگار «تاجالملوک» نوشت: «امروز تهرانیها در دشمنی با محمدعلی میرزا اندازه نشناختند و آنچه میدانستند و توانستند، گفتند. امروز نام مادر او امخاقان را سر زبانها انداختند و سخنانی را که در سی و اند سال پیش درباره آن زن گفته شده بود؛ اقدام دیگر مخالفان و تندروها علیه محمدعلی شاه، تهیه سخنانی که بنیادی جز پندار و گمان نداشت.»
شمارههای مختلف این روزنامه به صراحت نسبتهای غیراخلاقی به تاجالملوک داد. این روزنامه «محمدعلی» را فرزند نامشروع و زنازاده تاجالملوک معرفی کرد.
این اتفاق تاثیر عمیق بدی بر رفتار و خلقیات محمدعلی گذاشت خصوصا اینکه برخی مشروطهچیهای عصر مظفری رفت و آمدهای تاجالملوک در زمان اختلاف با مظفرالدین شاه به خارج از قصر را به بیعفتی او تعبیر کردند و محمدعلی را فرزند نامشروع و «حرامزاده» نسبت دادند.
محبت تاجالملوک به مظفرالدین شاه به دلایل مختلفی بعد از تولد محمدعلی رفته رفته کم و کمتر شد. این دو اختلافهای جدی داشتند، اختلافهایی که برخی درباریان علت آن را حس انتقامجویی تاجالملوک از خانواده خودش مخصوصا جد مادریش یعنی ناصرالدین شاه و مهدعلیا به دلیل قتل پدرش میرزا تقی خان فراهانی ملقب به امیرکبیر و همچنین اجبار مادرش ملکنساء خانم به تن دادن به ازدواج با میرزا کاظم خان نظامالملک ملقب به میرزا کاظم نوری پسر بزرگ میرزا آقا خان نوری صدراعظم وقت ناصرالدین شاه به زور و اجبار مادربزرگش مهدعلیا و داییش ناصرالدین شاه می دانستند.
شاید همین آشفتگیهای اندرونی دربار مظفرالدین سبب درز شایعات و حرف و حدیثهای بعدی به خارج از دربار شد.
تاجالملوک بعد از جدایی از پنجمین شاه قاجار با معتمدالسلطنه، مستوفی آذربایجان ازدواج کرد و به تبریز نزدیک پسرش رفت و او را رها نکرد. این رابطه آنقدر تنگاتنگ بود که زمینه حملههای زیادی که در آینده نسبت به او شد را به وجود آورد.
ازدواج مادر محمدعلی با معتمدالسلطنه چندان طول نکشید. او بعد از طلاق دوم با میرزا علیخان نصیرالسلطنه ازدواج کرد ازدواجی که با مرگ نصیرالسلطنه یک سال قبل از فرمان مشروطه در سال ۱۲۸۴ پایان یافت.
درست در زمانی که فرمان مشروطه توسط مظفرالدین شاه امضا شد، تاجالملوک در کنار پسرش محمدعلی میرزا و عروسش ملکهجهان در تبریز بود.
سید احمد حکمآبادی معروف به احمد کسروی، تاریخنویس و حقوقدانی که ۲۵ سال از حجتالاسلام سید محمدرضا مساوات مدیرمسوول روزنامه مساوات که علیه محمدعلی و مادرش مقاله چاپ میکرد، برخی از نوشتههای مساوات را به لحاظ اخلاقی و ادبی نقد کرد و همین رفتار را از جمله دلایل نزدیک شدن محمدعلی شاه کم سن و سال و بیتجربه به روسها و شدت گرفتن دشمنیهایش با مشروطهخواهان عنوان کرد.
دومین دلیل، تسلط معلمی روستبار به نام سرگئی مارکوویچ شابشال ملقب به ادیبالسلطان بر تعلیم و تربیت محمدعلی بود و سرگئی شابشال مستقیما تحت مدیریت سفارت روسیه تزاری در تهران عمل میکرد. تربیت خاصِ محمدعلی در این دوران کینه و نفرت نسبت به رعیت را سبب شد.
دلیل سوم، آموزههای غلط فکری و دینی و گرایش شدید محمدعلی به خرافهپرستی و استخاره و مشورت با مشاوران بد دل به جای فکر کردن و مشورت با خردورزان و عالمان، رفته رفته از محمدعلی شخصیتی منزوی، گوشهگیر و پرخاشگر ساخت.
محمدعلی شاه مردی به شدت خرافی بود. مجموعه استخارههای محمدعلی شاه ۴۴ سال بعد از خلع از پادشاهی توسط مرات الممالک گردآوری و از طریق مهندس مرآت در اختیار احمد توکلی قرار گرفته و او نیز از طریق عباس اقبال آشتیانی این مجموعه را در قالب کتابچه ای در نشریه یادگار چاپ کرد.
مجموعه استخاره های محمدعلی شاه در طول حکمرانیش توسط میرزا ابوطالب زنجانی روحانی مخالف مشروطه انجام شد.
محمدعلی شاه انجام بسیاری از کارها و تصمیمات حکومتی را به جای اندیشیدن و رایزنی با صاحبان خرد به فال و استخاره میسپرد. او اکثر تصمیماتش از قبیل عزل و نصب وزرا، سرکوب مخالفان و حتی تعیین ساعت مناسب برای ختنه فرزندان پسرش را بر اساس نتیجه استخارههایی که میرزا ابوطالب می گرفت، انجام میداد.
اولین ورق مجموعه استخارهها مربوط به روزهای بعد از به قتل رسیدن میرزا علی اصغر خان اتابک ملقب به امین السلطان است.
۱-بسمالله الرحمن الرحیم ــ پروردگارا اگر من عجالتا با همین وضعی که دارم در سلطنت و پادشاهی بمانم و صبر کنم و تحمل نمایم عاقبت برای من خوب است و نتیجه خیر خواهد داد که استخاره خوب بیاید والّا فلا یا دلیلَ المتحیرین یاالله … محمدعلی
جواب سطر اول: علی کل شیء قدیر و ابتدای آیهٔ ذلک بان الله و هو الحقّ و ان یُحیِی المَوتی و انه. سطر دوم: بنظر بنده بسیار خوب آمد.
۲-بسمالله الرحمن الرحیم ـ پروردگارا اگر من امشب توپ به در مجلس بفرستم و فردا با قوهٔ جبریه مردم را اِسکات نمایم خوب است و صلاح است استخاره خوب بیاید والّا فلا یا دلیلَ المتحیرین یاالله.
جواب: قل لا تخافا اننی معکما اسمع و اری فاْتیاه فقولا له انا رسولا ربک فارسل معنا بنیاسرائیل: حکم خداوندی به موسی و هارون شد بروید نزد فرعون و بگویید ما فرستادهٔ خدا هستیم بهسوی تو، سابق آیه هم میفرماید نترسید ما با شما هستیم… این کار باید اقدام بشود غلبه قطعی است اگرچه در اول زحمت داشته باشد.
۳-بسمالله الرحمن الرحیم ـ پروردگارا اگر حکم تبعید میرزا علی ثقه الاسلام را از تبریز بدهم صلاح است استخاره خوب بیاید والّا فلا یا دلیلَ المتحیرین… محمدعلی
جواب: الله الذی خلکم ثمّ رزقکم ثمّ یُمیتُکم ثمّ یُحییکم هل من شرکائکم من یفعل من ذلکم. بسیار خوب است لیکن زمان را چهار قسم است هرگاه فرض کنیم قسمت اول و دوم در نهایت خوبیست و قسمت سوم یک قدری خمود در کار دیده میشود. قسمت چهارم در نهایت خوبی است. پس ازهرجهت خوب است ان شاء اﷲ الرحمن.
۴-بسمالله الرحمن الرحیم ـ پروردگارا اگر در ۱۷ ربیعالاول سلطان احمد را ختنه بکنند صلاح است و خوب است استخاره خوب بیاید و اگر صلاح نیست استخاره بد بیاید… محمدعلی
جواب: فساهم فکان من المحصنین، بد است پشیمانی دارد وقت دیگر اقدام شود انسب است.
به توپ بستن مجلس
محمدعلی شاه به نتیجه استخارهاش درباره به توپ بستن مجلس عمل کرد.
در این استخاره گفته بود: «بسمالله الرحمن الرحیم ــ پروردگارا اگر من امشب توپ به در مجلس بفرستم و فردا با قوهٔ جبریه مردم را اِسکات نمایم خوب است و صلاح است استخاره خوب بیاید والّا فلا یا دلیلَ المتحیرین یاالله.»
میرزا ابوطالب جواب استخارهاش را اینگونه تفسیر کرد: «قل لا تخافا اننی معکما اسمع و اری فاْتیاه فقولا له انا رسولا ربک فارسل معنا بنیاسرائیل: حکم خداوندی به موسی و هارون شد بروید نزد فرعون و بگویید ما فرستادهٔ خدا هستیم بهسوی تو، سابق آیه هم میفرماید نترسید ما با شما هستیم… این کار باید اقدام بشود غلبه قطعی است اگرچه در اول زحمت داشته باشد.»
همین استخاره سبب شد در تاریخ دوم تیر ۱۲۸۷ دستور انحلال مجلس شورای ملی را صادر و در تهران حکومت نظامی اعلام کرد. در پنجم تیر ۱۲۸۷ نیز به قزاقهای تحت فرمان ولادیمیر پلاتونوویچ لیاخوف، هفتمین فرمانده روسی بریگاد قزاق ایران فرمان داد ساختمان مجلس شورای ملی در میدان بهارستان تهران را به توپ ببندد و جمعی از آزادیخواهان مشروطهخواه را دستگیر، تبعید یا به قتل برساند.
در پی این رفتار وحشیانه، استبداد صغیر آغاز شد و آیات عظام بهبهانی، طباطبایی و اسدآبادی رهبران روحانی جنبش مشروطه و بسیاری از آزادیخواهان دیگر زندانی یا تبعید شدند.
فتح تهران
در تبریز اما نیروهای محمدعلی شاه نتوانستند کنترل شهر را در دست بگیرند و مجاهدان مشروطه به رهبری ستارخان و باقرخان ۱۱ ماه مقامت کردند و دولت مرکزی نتوانست مقاومت آنان را بشکند. مقاومت مردم تبریز امید مشروطهخواهان را زنده نگه داشت و در حالی که فعالان سیاسی تبعیدی و علمای نجف کودتای محمدعلی شاه را محکوم میکردند، در رشت و اصفهان، جنبشهایی شکل گرفت که نهایتا به تسخیر این شهرها توسط مشروطهخواهان انجامید.
در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۲۸۸ چند صد نفر از نیروهای مشروطهخواه رشت به فرماندهی محمدولی خان تنکابنی و یپرم خان ارمنی قزوین را تصرف کردند تا در گام بعدی به سمت تهران حرکت کنند. از جنوب نیز نیروهای بختیاری به رهبری سردار علیقلی اسعد بختیاری در ۳۱ اردیبهشت ۱۲۸۸ از اصفهان به سمت تهران حرکت کردند و در کرج به همرزمان گیلانی خود پیوند خوردند.
سردار مریم بختیاری و تعدادی از نیروهای بختیاری، قبل از ورود نیروهای مشروطهخواه، مخفیانه وارد تهران شدند تا به محض شروع درگیریها بتوانند در داخل شهر، در اطراف مجلس سنگربندی کنند. نیروهای مشروطهخواه در روز ۲۲ تیر ۱۲۸۸ موفق شدند وارد تهران شوند. زد و خورد در شهر به مدت سه روز ادامه یافت تا این که در روز ۲۵ تیر محمدعلی شاه به سفارت روسیه پناهنده شد و پایتخت به کنترل مشروطهخواهان درآمد. در پی فتح تهران، مجلس عالی تشکیل شد. این مجلس محمدعلی شاه را از سلطنت خلع و فرزندش احمد میرزا را به سلطنت برگزید. احمد شاه نیز حکم عضدالملک برای نایبالسلطنه، حکم محمدولی خان تنکابنی را برای رییس دولت و وزیر جنگ، حکم سردار علیقلی اسعد بختیاری را برای وزیر داخله و حکم یپرم خان را برای ریاست نظمیه تهران صادر کرد.
سید عبدالله بهبهانی از رهبران نهضت مشروطه که به دستور محمدعلی شاه تبعید شده بود، یک روز قبل از افتتاح دومین دوره مجلس شورای ملی در تاریخ ۲۴ آبان ۱۲۸۸ با احترام و در میان استقبال کمنظیر مردم وارد تهران شد.
مرگ
محمدعلی بعد از پناهنده شدن به سفارت روسیه و فرار از ایران به شهر بندری ادسا در اوکراین رفت و از آنجا به عمهاش تومان آغا ملقب به فروغالدوله که در ماجرای آزاد کردن مشروطهخواهان در بند قشون محمدعلی شاه نقش مهمی داشت و خانهاش به دستور برادرزادهاش بعد از به توپ بستن مجلس غارت و تخریب شد، درباره پناهنده شدنش به سفارت روسیه نامه نوشت.
او در این نامه نوشت: «عمهجان، مرا سرزنش نکن که به سفارت اجنبی پناهنده شدم. آمدنم از ترس نبود. دیدم این سلطنت دیگر به دردم نمیخورد. گیرم با اینها صلح کردم یا زورم رسید و همه را کشتم. باز رعیت ایران، این نوکرهای نمک به حرام، مرا دوست نخواهند داشت.
تک و تنها با یک مملکت دشمن چه کنم؟ اگر نیامده بودم به سفارت روس، میریختند و در همان قصر سلطنتآباد مرا میکشتند و زن و اولادم را اسیر میکردند.»
محمدعلی بعد از فرار از ایران در کاخی که تزار در شهر بندری ادسای اوکراین در اختیارش گذاشت تا زمان انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ یعنی مهر ۱۲۹۶ زندگی کرد. بعد از آن ملک جهان همسرش قصر و باغ بزرگی در ادسا خرید و محمدعلی به آنجا نقل مکان کرد. با رسیدن موج انقلابیگری به ادسا، محمدعلی قاجار احساس امنیتش را از دست داد و او دو سال بعد از انقلاب روسیه این شهر ساحلی را به مقصد شهر ساحلی سنرمو در ایتالیا ترک کرد.
محمدعلی ۶ سال هم در سنرمو زندگی کرد و در همانجا به بیماری دیابت حاد و نارسایی کلیه مبتلا شد و با اثربخش نبودن درمان در ۵۲ سالگی درگذشت.
احمد شاه قاجار که در مقطع زمانی مرگ پدرش در ایتالیا، در تور دور اروپا به سر میبرد و در شهر پاریس فرانسه اتراق کرده بود به اتفاق هیات همراه و مقامات برخی کشورهای اروپایی در مراسم تشییع پیکر پدرش شرکت کرد. او ترتیب انتقال جسد محمدعلی قاجار از سنرمو ایتالیا به عتبات عالیات در عراق و دفن در حرم امام حسین(ع) در کربلا را داد.
منابع:
حیات یحیی، یحیی دولتآبادی، عطار و فردوسی، ۱۳۶۱
تاریخ مسعودی، مسعود میرزا ظلالسطان، تهران، یساولی، ۱۳۶۳
تاریخ منتظم ناصری، محمدحسنخان اعتمادالسلطنه به تصحیح دکتر محمداسماعیل رضوانی، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۷
انتهای پیام
© | خبرگزاری ایسنا > خبرنگار: هادی فرهنگ زاد |