"خس بی سر و پا"؛ روایتی از شور و حال پیادهروی اربعین
کتاب “خس بی سر و پا” به قلم حمید حسام، روایتی خواندنی و جذاب از شور و حال پیاده روی اربعین است. |
“خس بی سر و پا”؛ روایتی از شور و حال پیادهروی اربعین
به گزارش بخش استانی وبانگاه به نقل از خبرگزاری تسنیم از قم، کتاب “خس بی سر و پا” به قلم حمید حسام، روایتی است خواندنی و جذاب از شور و حال پیاده روی اربعین که هر چند مربوط به سفر نویسنده در سال 93 به کربلاست اما همچنان توصیف ها و نوع روایتگری اش از این سفر معنوی حاوی نکات ارزنده ای برای مخاطب عام و خاص است.
از نکات جالب و ویژه این کتاب که در گونه سفرنامه نویسی قابل دسته بندی است، می توان به انتشار تصاویری از پیادهروی شهید همدانی در اربعین حسینی اشاره کرد.
این اثر خواندنی سال 1395 به همت حوزه هنری استان همدان در انتشارات سوره مهر منتشر شد.
حمید حسام، نویسنده کتاب درباره این اثر می گوید: عنوان «خس بی سر و پا» برگرفته از غزلی است که علامه محمد حسین طباطبایی در سال 1363 سروده است و شاه بیت آن این است: «من خس بی سر و پایم که به سیل افتادم/ او رفت من را هم به دل دریا برد»، تفسیر من، او، سیل و دریا در این بیت در ذائقه من در سالهای دفاع مقدس تفسیر عاشورایی و اربعینی داشت که در آن سالها با دوستان به تحلیل این بیت میپرداختیم و قسمت این بود که دوستانی مانند شهید اسماعیل اکبری و شهید جلیل شرفی که همراه بنده در سنگرها و خاکریزها به تحلیل این بیت میپرداختند به شهادت برسند و ما بمانیم و روزگاری را ببینیم که سیل جمعیت مشتاقانه به دریا روانه هستند و به کانون معنویت که همان کربلا معلی است، خود را برسانند.
در بخشی از این سفرنامه معنوی آمده است:
“کنار موکب، دقایقی درنگ میکنم و گلویی تر؛ و هنگام سوار شدن به اتوبوس، صاحب موکب برگهای را با یک خرما به من میدهد که روی برگه این حدیث نوشته شده است: «قال الصادق (ع) : لوقتل اهل الارض به الحسین ماکان اسرافا.» یعنی اگر تمام اهل زمان به خاطر امام حسین (ع) کشته شوند، اسراف نیست!
سوار اتوبوس میشوم و در دفترم مینویسم: «اینجا هیچکس مالک و متعلق به هیچچیز نیست. اینجا همان آرمانشهری است که در هیاهوی عصر مدرنیسم، غریب و ناشناخته مانده است. دین در اینجا دکان دنیاخواهی نیست. مردم این سرزمین فریاد علی (ع) را از اعماق تاریخ شنیدهاند. دین را، چون پوستین وارونه نپوشیدهاند. ریا و تملّق را کشتهاند. مال و جان را برای معامله با خدا میخواهند. برایشان عروس هزاررنگ دنیا، نقاب از صورت کنار زده است و سیمای حقیقی این عجوزه سستنهاد را میبینند. با حسین زندگی میکنند و با شوق دیدار او راه میروند. “
انتهای پیام/
© | خبرگزاری تسنیم |