تاریخ درباره "محمدصادق فاتح" چه میگوید؟ خائن یا خادم؟
محمدصادق فاتح در حالی سعی میشود به نام معمار کرج نوین معرفی کنند،که تاریخ میگوید فعالیتهایش برگهای رنگارنگی در حوزههای مختلف دارد؛ از ساخت و توسعه کلوپهای قمار و شرطبندی و اعزام رایگان قماربازان به اسرائیل تا شراکت با بهاییان و سرکوب کارگران. |
به گزارش بخش استانی وبانگاه به نقل از خبرگزاری تسنیم از کرج، محمدصادق عرب که در کرج آن را به محمدصادق فاتح میشناسند، سرمایهدار پیش از انقلاب اسلامی بود. او از خاندانی اصالتا بحرینی بود که به ایران آمده و در یزد ساکن شدند.
محمد عرب عموی بزرگ فاتح نامآورترین فرد در این خاندان است که به ملکالتجار معروف بوده و در لغو تحریم تنباکو با تحت فشار قرار دادن برخی از مراجع دینی و بخصوص آیتالله میرزای شیرازی تواستند، پس از 55 روز به تحریم تجارت تنباکو پایان داده و مسیر حضور مجدد تالبوت و قرارداد رژی را این بار اما از طریق شرکت عثمانی تنبک ادامه دهند.
اما محمدصادق فاتح که ابتدا گرایشات حزب تودهای داشت و سپس به انگلستان رفت و گرایشات اقتصادیاش تغییر پیدا کرد، در دوره فعالیت اقتصادیاش از شراکت با تیمورتاش وزیر دربار رضا پهلوی تا برادران بهایی کورس، دیده میشود. نزدیکی به دربار و ارتباطش با وزیر دربار وقت بر سطح نفوذش افزود. ارتباطات گسترده نیای محمد صادق فاتح با زرتشتیان پارسی مستقر در پونا و کلکته هند سبب شد در دوران فعالیت اقتصادیاش بتواند انحصار چای کلکته را در خاندان خود نگه دارد.
استقرار کارخانجات وی در کرج سبب شد محمدصادق فاتح به اسطورهای در البرز تبدیل شود که برخی او را فاتح البرز و برخی دیگر او را ناجی شهر کرج میدانند. آتشی که گاهاً از برخی از جریانهای قدرت و زر و زور و تزویر در البرز به آن دمیده شده و اجازه نمیدهد برخی اقدامات فاتح از جمله عاملیت وی در به شهادت رساندن سه تن از کارگران معترض جهان چیت به ظلمی که در حق کارگران روا میداشتند دیده شود.
ماجرای 11 اردیبهشت 1350 از آن دست ماجراهایی است که در این گزارش به آن پرداخته شده است. همچنین با خواندن این گزارش میتوانید از دلایل اقداماتی مثل ساختن خانه، درمانگاه و مسجد که در راستای اجرای بند ششم از اصول ششگانه انقلاب سفید شاه و مردم محمدرضا پهلوی بود آگاه شوید.
آنچه که در گزارش زیر ارائه میشودد، بازخوانی فعالیتهای سیاسی و اقتصادی محمدصادق عرب و خاندان وی است.
محمدصادق عرب و نیای او
محمد صادق عرب که در آبان ماه 1314 نام خانوادگی خود را به فاتح تغییر داد و در نشریه اتاق تجارت مشهد آگهی این تغییر نام را اعلام کرده است از اعراب مهاجر بحرینی است که به گسترش فعالیتهای کمپانی هند شرقی که از سوی دولت انگلیس حمایت شده و به دولت هند بریتانیا مشهور بوده، پرداخته است.
وی چهارمین نسل از خاندان محمدباقر عرب است که از بحرین به ایران مهاجرت کردهاند.
مشهورترین فرد این خاندان را باید میرزا محمدآقا عرب معروف به ملکالتجار دانست ( خانه ملکالتجار هم اکنون به عنوان اولین هتل تمام خشتی جهان در یزد از گرانترین هتلهای ایران است) که از جمله تاجران توتون و تنباکو بود و فشار وی سبب شد تحریم تنباکو پس از 55 روز اعلام تحریم آن توسط میرزای شیرازی بزرگ لغو شود.
نقش خاندان عرب در لغو تحریم تنباکو در ایران
توتون و تنباکو از جمله مهمترین مواد مصرفی ایرانیان عصر قاجار بود آنگونه که به گفته “ژان باپتیست ﺗﺎورﻧﯿﻪ” سیاح فرانسوی، ایرانیان ترجیح میدادند از نان صرفنظر کنند، اما از تنباکو نه.
از این رو اقتصاد این کالا نیز از سود بسیار بالایی برخوردار بود. در این معرکه اما، کشورهای استعماری آن دوره همچون انگلستان، تصمیم گرفتند این متاع و کالای ارزشمند را در اختیار بگیرند. این شد که به فکر انحصار تجارت تنباکو در ایران افتاده و همین امر سبب قرارداد انحصار توتون و تنباکو که به قرارداد تالبوت مشهور است، شد.
نوع و نحوه استعماری حضور شرکت انگلیسی تالبوت در ایران سبب شد علمای بزرگی همچون میرزای شیرازی اقدام به تحریم این قرارداد و کالا که به یکی از کالاهای مصرفی ایرانیان تبدیل شده بود، کنند و حکم به تحریم استفاده از آن بدهند.
اما همواره تا اینجای تاریخ را شنیدهایم که تحریم تنباکو تأثیرات بسیاری داشت، اما اینکه چگونه شد حرمت استعمال تنباکو برداشته شد در تاریخ کمتر به آن پرداخته شده است.
در اول فروردین 1269 ه.ش ناصرالدین شاه براى تأمین مخارج عیاشىهاى خود در صدد تهیه پول برآمد، از اینرو تهیه و فروش انحصاری توتون در سراسر کشور را به مدت 50 سال به یک کمپانى انگلیسى به مدیریت ماژور تالبوت واگذار کرد. بر اساس این امتیاز حق فروش توتون و تنباکو و کالاهاى مربوطه به کمپانى رژى اختصاص یافت. به دنبال آن در تمام شهرها شورش پدید آمد و مردم یزد که سالها از ظلم و ستم قاجاریه و عمال فاسد آنان به تنگ آمده بودند پا به پاى هموطنان خود در دیگر شهرها بنا بر فتواى آیت الله میرزا حسن شیرازى به پا خاستند.
در آذر 1270 اعتراض وسیع ملى با تحریم تنباکو به اوج خود رسید. صبح روز پنج شنبه 12 آذر 1270 حکم تحریم تنباکو از جانب آیتالله میرزاى شیرازى بدست مردم رسید و تمام فروشندگان دخانیات نیز با اتحاد کامل یکباره دکانهای خود را بستند.
هنگامى که ناصر الدین شاه در اثر مبارزات مردم و علما مجبور به لغو امتیاز داخله شد و جریان آن را به شهرها اطلاع دادند، آیتالله میرسیدعلى مدرسى که مرجع مردم یزد بود درباره چگونگى حکم تحریم قبلى از مراجع سامرا پرسش کرد که در جواب، دستور زیر فرستاده شد: «یزد ـ خدمت سرکار شریعتمدار آقاى آقامیر سیدعلى مدرس دام علا از تفصیل احکام بر حرمت استعمال دخانیات باى نحو کان البته اطلاع دارید ولى اکنون بر حکم مزبور باقىاند و مقرر فرمودهاند که مادام که رفع امتیاز بالمره از داخله و خارجه به طریق تحقیق بر خودشان محقق نشود و اعلام جدید به رفع حکم نفرمایند، حکم به حرمت باقى و اجتناب لازم و رخصت نیست. دستخط مبارک به همین مضمون خواهد رسید. سید حسن النورى».
ملکالتجار که عموی بزرگ محمدصادق عرب بود، نقش تعیینکنندهای در لغو تحریم 55 روزه توتون و تنباکو توسط میرزای شیرازی داشت. با اعلام لغو تحریم تنباکو از سوی مرجع عالیقدر شیعی، و قطع شدن ظاهری دست تالبوت، اما آنان این بار با شرکت صوری عثمانی به نام تنبک وارد عرصه تجارت تنباکو شدند. یعنی بازهم همان انگلیسیها، که مصدر اصلی تجاریشان کمپانی هند شرقی بود.
اصفهان و یزد مهمترین تأمینکننده صادرات توتون و تنباکو برای صادرات ایران بودند. بالطبع تاجران این دو استان ایران نیز بزرگترین صادرکنندگان تنباکو و توتون در ایران بودند. به یقین ملکالتجار عرب و خاندان محمد صادق عرب نیز از جمله افرادی بودند که به واسطه ارتباطات گسترده تجاری با کمپانی هند شرقی، تلاش گستردهای را برای صادرات توتون و تنباکو و لغو تحریم این کالا و اصرار بر پذیرش شاه از طریق صدراعظم ناصرالدین شاه قاجار و آیتالله بهبهانی که تنها مخالف تحریم و همراه ناصرالدین شاه قاجار بود، داشتند و همین امر سبب شد حرمت استعمال توتون و تنباکو لغو شود.
کمپانی هند شرقی را به عنوان حکومت هند بریتانیا باید دانست که از طریق تجارت و نفوذ، استعمار را بر کشور ایران سبب شدند.
این ارتباط و گستردگی فعالیت سبب شد عمده فعالیت خاندان عربها در یزد با کمپانی هند شرقی بوده و تمام فعالیتهای این خاندان با کشور هند صورت گیرد. به گونه ای که پدر همسر محمدصادق فاتح دفاتر معظمی در بمبئی و کلکته ایجاد کرد و با شراکت در این دفاتر به تجارت با این کمپانی و اجرای سیاست های استعماری انگلستان در کشور اقدام میکرد.
بر اساس آنچه که در زندگینامه فاتح آمده است او در سالهای 1315 تا 1317 به کشور انگلستان جهت تحصیل در رشته نساجی اعزام می شود. اعزام وی به انگلستان به واسطه دوستی خانوادگی فاتح با محمود جم یکی از نخست وزیران دوره رضاخانی بوده است او سپس به ایرلند رفته و در آنجا تحصیلات آکادمیک نساجی را ادامه داده و فارغ التحصیل می شود.
محمد صادق عرب با توجه به همین ریشههای خانوادگی توانست مسافرتهای بسیاری را به هند داشته باشد و از همین رو بود که محمد غضنفر پدر همسر محمدصادق فاتح، دفاتر تجاری خانوادگی خود را در بمبئی و کلکته ایجاد کرد.
گرایشات فاتح به حزب توده
فاتح در ابتدای ورودش در اتاق تجارت مشهد گرایشات تودهای داشت. این گرایشات را می توان از بیشتر مقالاتی که در حوزه اقتصاد در همان نشریه اتاق تجارت منتشر می شد، دید.
این گرایشات حزب تودهای در اتاق تجارت سبب شد نحوه و جریانات حاکم بر اتاق به سمت حزب توده کشیده شود. در این میان دوستی و ارتباط او با عبدالحسین تیمور تاش مهمترین تأثیرات حزبی وی محسوب میشود.
فاتح و کلوپهای روتاری و لاینز
هر چند که در کارنامه فعالیت اقتصادی محمدصادق فاتح کمک به فعالیتهای خیریه و نهادهای اجتماعی دیده میشود اما تلاشهای وی بخصوص در اواخر عمر خود که در شهرستان کرج استقرار یافته است به برخی از انجمنهایی که بیشتر جنبه جاسوسی و نفوذ در کشور داشتند نیز قابل توجه است.
نقش محمدصادق فاتح در ایجاد تشکیلاتی همچون تشکیلات باشگاه لاینز و باشگاه روتاری (قمار و شرطبندی) در کرج غیرقابل کتمان است.
اینگونه کلوپها بنگاههای خیریهای بودند که به جای عملیات خیرخواهانه و حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی مردم به فریب افکار عمومی و دستهبندیهای خاص سیاسی و فرهنگی مشغول بودند و از این رهگذر برای خود جایگاهی در ساختار حکومت کسب می کردند.
البته این دو باشگاه تنها این کارکرد را نداشتند، بکله رابطه تعاملی بین افرادیکه به دنبال کسب قدرت و دستیابی به جایگاه مدیریتی در دولت بودند و دولتمردانی که بقصد ارتقای جایگاه خود را داشتنده در این باشگاه ها حضور می یافتند، مهمترین دستاورد این دو گروه پیاده کردن اهداف و سیاست های رژیم که در واقع از خارج از کشور و توسط اربابان خارجی به شخص شاه دیکته می شد بود
با رعایت سلسله مراتب منظم و معین به ردههای پایینتر منتقل میشد و این کلوپها در واقع کانون برآیند این احکام و دستورات بودند و بحث های لازم و ضروری به انجام میرسید، و راه کارهای عملیاتی و اجرایی اتخاذ می کردند.
چنانچه در خصوص اصلاحات ارضی و انقلاب به اصطلاح سفید و اصول آن، شاهد این روند به طور مشخص هستیم. در واقع این باشگاهها، مرکز توزیع سیاستهای استعماری بیگانگان به شکلی که مورد پذیرش افکار عمومی قرار گیرد، بودند.
برای حصول این نتیجه، توسعه فرهنگی غرب توسط کارگزاران این کلوپها، ضروری به نظر میرسید و لذا شاهد برنامههای فرهنگی مختلف و عدیدهای هستیم که توسط این مراکز وابسته خارجی به منصه ظهور میرسد.
عضویت محمدصادق فاتح در دو کلوپ لاینز و روتاری و حمایتهای وی از این دو گروه سبب شد فعالیتهای این دو کلوپ در کرج در کشور در رتبه مناسبی قرار داشته باشد.
یکی از مهمترین اقداماتی که فاتح در خصوص کمک به باشگاه های روتاری و لاینز انجام میداد ، در اختیار قرار دادن کامل کافه جهان به این دو باشگاه بوده است.
به عنوان مثال در کتاب باشگاه روتاری به روایت اسناد، گزارشی از بولتن هفتگی باشگاه روتاری در کرج منتشر کرده است که در آن بیش از 80 نفر از روتارینها، مهمان کرج بودهاند.
براساس گزارش شماره 10495/20/هـ ساواک اعضای حاضر در جلسه افتتاح کلوپ روتاری کرج به تاریخ 10/5/1345 را اینگونه اعلام کرده است:
طی ناهار مجللی با حضور 17 نفر روتارینها، آقای دکتر الهیار صالح، دکتر هومن، مهندس فروهر، امیر ابراهیمی ، مهندس شیوا ، منصوری ، دکتر ورجاوند ، کوچکعلی، دکتر جنیدی رستار، دکتر ناظمی، مهندس بهرامی، پرویز، موحد، دکتر بهشتی، خولی، نعمتی و محمدصادق فاتح کارخانه دار و میهمانان پرویزیان رییس انجمن شهر، مهندس ریاحی رییس دانشکده کشاورزی، دکتر فشاد رییس دانشکده علوم، دکتر حجازی معاون دانشکده، و هاشم طلایی خبرنگار روزنامه کیهان، رسما افتتاح گردید …
همانگونه که در بالا گفته شد ارتباط فاتح با دکتر الهیار صالح سبب شد تا وی به عنوان مهمان ویژه در این افتتاح حضور داشته باشد.
سند ساواک به شماره 60116/20هـ 21 به تاریخ 23/3/1347 نشان میدهد که فاتح بعد از قریب به دو سال از تشکیل کلوپ روتاری رستوران خود را به صورت رایگان در اختیار اعضای کلوپ روتاری برای برگزاری جلسات کرج و تهران می گذاشته است.
در جلسه مورخه 22/3/1347 کلوپ روتاری شمیران حمید خواجه نصیری اظهار داشت کلوپ روتاری کرج جلسات خود را تاکنون در رستوران گلشهر تشکیل میداد ولی از این هفته جلسات آن کلوپ در رستوان جهان کرج تشکیل خواهد گردید.
نظریه چهارشنبه: خبر صحت دارد، انجمن پرداخت هزینه سفر 18 نفر از روتارینها، برای سفر به اروپا از جمله دیگر اقداماتی بود که محمد صادق فاتح انجام داده است.
همچنین براساس سند شماره 12685/20هـ ک ساواک، فاتح همه هزینههای سفر به اسرائیل 18 روتارین کرجی را تمام و کمال پرداخت کرده است.
ساعت1300 روز 16/7/1351 جلسه هفتگی کلوپ روتاری کرج با حضور 28 نفر در محل هتل جهان تشکیل شد در این جلسه ولی محمدی راجع به سفر اسرائیل و خاطرات آن سخن گفت و در خاتمه یادآور شد که نامهای جهت سایر اعضای فرستاده شود که در این جلسات غیبت ننمایند.
همچنین در این جلسه از تلاشهای محمدصادق فاتح تقدیرو تشکر بعمل آمد و از وی به خاطر پرداخت تمام و کمال هزینههای سفر 18 نفر از روتارینهای کرج قدردانی شد.
باشگاه لاینز و فاتح
در طول قرون گذشته، به فراخور اوضاع سیاسی اجتماعی حاکم بر کشورهای مختلف، استعمارگران به نوسازی شیوههای استعماری خود پرداختهاند. بهرهگیری از عناصر مختلف و متنوع در دستور کار ایشان بوده است، یکی از ابزارهای مستعد و کارآمد، مؤسسات اجتماعی و به اصطلاح خیریه بوده است. این موسسات که با ظاهری مردمی و غیرسیاسی و عمدتاً با هدف کمک به دیگران و برآورد حاجات نیازمندان پا به عرصه وجود میگذاشتند در واقع در قالبی دومنظوره طراحی و ابداع میشدند.
هدف ظاهری که بحث بشردوستی و کمک به همنوع را در دستور کار داشت، بدنبال ترسیم چهرههای مردمدوست و باعطوفت از آن بود و هدف پنهانی و اصلی آن که در پس پرده قرار داشت، در حقیقت برنامه نفوذ و رخنه در امور سیاسی و فرهنگی ملتها را پیگیری میکرد و پس از ایجاد تغییر و انجام استحاله فرهنگی و پیدایش زمینه استعمار به تاراج سرمایههای ملی و معنوی آنان مشغول میشدند.
باشگاه لاینز یکی از عمدهترین و گستردهترین این سازمانهای اجتماعی بود که توسط آمریکاییها تأسیس و راهاندازی شد. موضوع دیگری که این باشگاه در دستور کار خود قرار داده، مسئله جاسوسی و جمعآوری اخبار مختلف از زمینههای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بود.
محمدصادق فاتح از جمله مهمترین فعالان اندک این باشگاه از ابتدای تاسیس تا فوتش بوده و کمکهای شایانی را به این کلوپ داشته است.
طبق سند شماره 680 به تاریخ 22/12/1339 منتشره در کتاب کلوپ روتاری به روایت اسناد صورتهای رسیده از اتحادیه بینالمللی لاینز باشگاههای منطقه 354 وجوه زیر به اتحادیه پرداخت شده است.
در این صورتهای رسیده آنچه که قابل ملاحظه است، لیست صورتهای کلوپ کرج است که از کلوپهای شمال تهران، تجریش، مشهد، شیراز، اصفهان و رشت بالاتر بوده است. مبلغ اعلام شده در این سند بالغ بر 11433 دلار است.
بر اساس سند شماره 2769/هـ ساواک به تاریخ 25/3/1340 قسمت اعظم صورت واریزی کرج به حساب کلوپ لاینز از سوی محمدصادق فاتح یزدی کارخانهدار معروف کرج صورت گرفته است.
در این سند آمده است: از تلاشهای خالصانه و مجدانه محمدصادق فاتح یزدی که در بالابردن سطح اعتبار کلوپ لاینز دفتر کرج به جهت اختصاص بخشی از مال خود به کلوپ روتاری و پرداخت صورت این دفتر تلاش وافری را را مبذول داشتهاند تشکر و قدردانی شد.
محمدصادق فاتح و فعالیت های تجاری
او فعالیتهای تجاری خود را از غرفه پدر آغاز کرد و پس از طی کردن دوران نوجوانی و جوانی با سرمایهای که از طریق پدرش به وی منتقل میشود، وارد تجارت میشود.
ابتدا به بیرجند رفته و از آنجا در بخش تجارت فرش فعالیتهایی را انجام میدهد. اوایل سال 1300 وارد مشهد شده و از آنجایی که خاندان دایی وی یعنی کاظم یزدی و خاندان لاری در نجف و مشهد به تجارت میپرداختند شراکتا با یکی از فرزندان دایی خود از خاندان لاری اقدام به تجارت میکند.
در این زمان نیز دوره فعالیتهای محمدصادق عرب نشان میدهد که وی نیز با استفاده از لابی و یا به تعبیری آریستوکراسیای که در مشهد توسط خاندان عربها ایجاد شده بود، فعالیتهای متعددی را انجام میدهد.
اتاق تجارت مشهد جوان 25 سالهای را به خود میبیند که اگر نبود لابیهای گستردهای که از طریق کمپانی هند شرقی ایجاد شده بود، یقیناً جایگاه وی این جایگاه نبود. از جمله نتایج شکلگیری اتاق تجارت مشهد، فراهم شدن زمینه همکاری بیشتر بین تجار در زمینههای مشترک تجاری و ایجاد شرکتهای سهامی برای افزایش قدرت مانور اقتصادی بود.
هر چند اتاق تجارت مشهد که اکنون جای خود را به اتاق بازرگانی تغییر داده است، برای مقابله با تجارتخانههای بزرگ شوروی در ایران و به ویژه در مشهد، ایجاد شده بود اما این روند سبب شد با تشکیل کمپینهای اقتصادی و تجاری در یک خانواده آریستوکراسی و یا خاندانسالاری بیشتری بین تجار ایجاد شود؛ همان مسیری که کمپانی هند شرقی آن را دنبال میکرد تا بتواند نفوذ و تأثیر بیشتری در حوزه اقتصادی ایران بخصوص در مقابله و مواجه با اقتصاد روس تزاری و بعدها شوروی داشته باشد.
شرکت سهامی ایالتی قماش، شرکت سهامی قند و شکر خراسان، شرکت پوست و روده خراسان و شرکت خشکبار خراسان از جمله شرکتهایی بودند که در این برهه حساس اقتصادی ایران که دوران انتقال سلطنت قاجار به پهلوی بوده و هنوز ایران از تبعات قحطی بزرگی که سبب کشته شدن بیش از 200 هزار نفر از ایرانیان شده بود رهایی نیافته بود.
توضیح اینکه ژنرال دنسترویل درباره این قحطی اینگونه مینویسد: «قحطی در این جا اسفناک است… ما محصول را 40 تومان میخریم و امیدواریم مقداری هم کمتر از این تهیه کنیم. هر روز بسیاری میمیرند و بسیاری نیز در حال کمکرسانی مردهاند. اکنون که برفها آب شده و بهار آغاز شده است، مردم میروند بیرون و مثل گاو در مراتع میچرند». بسیاری از این مردم نگونبخت در حال چریدن در مراتع مردهاند».
بعد از این سالهای قحطی بود، که برخی از سرمایهداران به سراغ ایجاد شرکتهای سهامی رفتند تا در سالهای بعد از قحطی بتوانند از این محل، عایداتی داشته باشند.
بیشتر مؤسسان این شرکتها اعضای اتاق تجارت مشهد بودند. شرکت سهامی قند و شکر خراسان، اعضای شرکت سهامی ایالتی قماش شرکت پوست و روده خراسان که از 15 اسفند 1317 که در زمینه فروش و صدور پوست و روده فعالیت میکرد همه از جمله شرکتهایی بودند که محمد صادق عرب یکی از سهامداران اصلی آن بود.
فاتح و شراکت با عبدالحسین تیمورتاش
از مهمترین اقداماتی که میتوان گفت محمدصادق عرب یا همان فاتح در آن نقش تعیینکنندهای داشته است، تاسیس اولین کارخانه نخریسی مشهد با مشارکت عبدالحسین تیمورتاش بود.
عبدالحسین تیمورتاش (زاده 1262 برابر با 1883 میلادی بجنورد – درگذشته 9 مهر 1312 برابر با 3 اکتبر 1933 در تهران)، ملقب به سردار معززالملک و سردار معظم خراسانی، دولتمرد منفور ایرانی دورههای قاجار و پهلوی بود. تیمورتاش از کسانی بود که در برانداختن قاجارها و برآوردن پهلویها کوشش بسیار کرد. در دوره رضاشاه نخستین وزیر دربار بود و نقش مهمی در سیاست خارجی ایران بازی کرد. چند سال بعد آنقدر قدرتش فزونی یافت که برخی از ابرقدرتها از جمله روس ها به دنبال جایگزینی وی به جای رضا شاه بودند که مورد غضب رضاشاه واقع و سال 1312 در زندان قصر کشته شد.
فاتح و سودای سرمایهداری در هند
در سال 1313 ه.ش پس از ورود سلمانخان اسدی به مشهد مجلسی در منزل محمد ولی خان اسدی نایبالتولیه با حضور سلمان خان تشکیل و عدهای از تجار مشهد تصمیم میگیرند شرکت کارخانه نخریسی را با سرمایه پانصد و پنجاه هزار تومان تأسیس کنند و قرار شده که مبلغ سیصد هزار تومان را تجار مشهد تقبل کند و دویست و پنجاه هزار تومان هم تجار زرتشتی مقیم هندوستان بدهند.
تنها کسی که در این میان میتوانست رابطهای منطقی بین تجار ایران و هندوستان بخصوص زرتشتیان هندوستان که هم اکنون نیز در شهرهای حاشیهای کلکلته و بمبئی حضور دارند ایجاد کند، محمدصادق عرب بود. جوانی که اعضای خانواده وی دفاتر تجاری متعددی در هندوستان داشتند که پیش از این به آن اشاره شده است.
ایجاد این آریستوکراسی سبب شد تا محمد صادق عرب که حالا نام خود را به فاتح تغییر داده بود از یک تاجر جز به یکی از متمول ترین تجار کشور بدل شود.
همانگونه که ملاحظه میشود ارتباط وی با تجار مشهد و ایجاد شرکتهای سهامی به گونهای وضعیت اقتصادی محمدصادق عرب را تغییر می دهد که به سودای استقلال و حضور در پایتخت میافتد. از سوی دیگر ارتباط خانوادگی با محمود جم (از سیاستمداران اواخر قاجار و اوایل پهلوی) سبب میشود تا وی به عنوان یک تاجر مطرح در جلسات مختلف اقتصادی حضور یافته و تبدیل به چهرهای اقتصادی در کشور تبدیل شود.
سودای سرمایهداری فاتح از این تاریخ به بعد رنگ دیگری به خود میگیرد و به همین دلیل است که وی به ایجاد شراکت با حسامالدین انصاری از تجار مشهد و از اعضای اصلی هیئت مدیره کارخانه نخریسی مشهد میپردازد.
این شراکت خیلی ادامهدار نمیشود و سپس محمدصادق عرب به فکر ایجاد شرکتهای سهامی برای خود و خانوادهاش میافتد که وی پس از پایان شراکت با انصاری سراغ شراکت با محمدعلی غضنفر میرود.
محمدعلی غضنفر فرزند محمد غضنفر پدر رقیه همسر محمدصادق فاتح بود که در هندوستان دفاتر تجاری بسیاری داشتند. شراکت انصاری و فاتح سبب میشود تا برادر همسر وی نیز به ایران آمده و به واردات چای بپردازند که چای وارداتی هندوستان را در بستههای مختلف بستهبندی کرده و بین عطاریها توزیع میکردند.
فاتح و شراکت با بهاییان
او از این طریق به ثروت بیشتری رسید و توانست 33درصد از کارخانه چیت ری را از براداران کوروس بخرد. سناتور کاظم کوروس که از بهاییان و از اعضای جامعه بهاییت ایران قبل از انقلاب بود از جمله دوستان صمیمی فاتح بود که حضور وی مقدمات ایجاد شراکت در کارخانه چیتسازی ری را فراهم آورد.
او همچنین در این زمان با فرزندان کامران میرزا نایبالسطلنه ناصری وارد معامله شد و بخشی از کامرانیه تهران را به همراه یکی از فرزندان کامران میرزا ساخت.
یقینا حضور الهیار صالح یا همان صالح آرانی وزیر عدلیه رضاخانی در دولتهای محمدعلی فروغی و محمود جم، در دفترخانه انتقال سند روستای حاجیآباد به محمد صادق فاتح یقیناً رابطه نزدیک وی با دولتمردان این دوره را نشان میدهد.
الهیار صالح همان کسی است که محمدرضا شاه بعد از شروع پادشاهی، وی را به حضور میطلبد و به او میگوید که پدرش از او خواسته از راهنماییهای وی در اداره مملکت استفاده کند.
فاتح و کارآفرینی
در حال حاضر برخی از حامیان تیفوسی، فاتح را فاتح البرز میخوانند و او را گاها صرفاً یک کارآفرین در کرج میدانند که به فعالیتهای اقتصادی رو آورده است. هر چند که برخی تعصبات قومی در این موضوع دخیل است اما در ادامه به برخی از فعالان اقتصادی همعصر محمدصادق عرب پرداخته میشود.
سید احمد میرسپاسی یا “سید احمد لیستر” یکی از این افراد است که واردکننده و مونتاژکننده پمپهای آب انگلیسی لیستر بود. گفته میشود کسانی که در کارخانجات وی در جاده کرج_تهران که بخش عمدهای از آنان از کرج تأمین میشدند، کار میکردند، به 12 هزار نفر میرسید.
سید احمد لیستر موقوفات بزرگی در کرج دارد که از آنجمله میتوان به موقوفات امامزاده طاهر و موقوفات خلجآباد و کلاک اشاره کرد. مسجد لیستر در میدان حافظ کرج را وی ساخت و قبرش نیز در حیاط این مسجد است. لیستر قبل از فوتش وصیت کرد که از عواید ثروتش به تربیت کودکان بیسرپرست و بدسرپرست هزینه شود که مجتمع کودکان فدک از این دست اقدامات اوست.
زین العابدین امیر منظم نیز همانقدر که گفته میشود محمدصادق فاتح نقش عمدهای در فصای سبز ایجاد شده در غرب کرج آن دوره داشته است، او نیز تلاش بسیاری برای ایجاد فضای سبز در جنوب کرج داشته که باغات کنونی، محمدشهر، مشکین دشت، صفادشت و … به جا مانده از فعالیتهای اوست.
سیدجواد امیرمنظم یا حمزوی فرزند ارشد زینالعابدین بوده است که در مجلس هجدهم به عنوان نماینده مجلس شورای ملی از حوزه انتخابیه شهریار، ساوجبلاغ و کردان بوده است.
از زینالعابدین امیر منظم نیز موقوفات بسیاری در جنوب کرج باقی مانده است.
فاتح و شهرسازی نوین در کرج
یکی از مهمترین موضوعاتی که به فاتح نسبت میدهند، این است که محمدصادق عرب معمار نوین شهر کرج است و شاهد آن را ساخت خانههای معروف به چهارصد دستگاه در مجاورت کارخانه جهان چیت میدانند.
اما آنچه که واقعیت دارد این است که با بررسی اجمالی روی برخی از کارخانجاتی که همعصر کارخانجات فاتح در کرج و اطراف آن ساخته شدهاند، میتوان به این نکته رسید که ساخت خانه برای کارگران امری در راستای اجرای بندهای شش گانه انقلاب سفید بوده است. هر چند پیش از آن برخی از کارخانجات همچون کارخانه قند کرج، برای کارگران خود که عمدتا از شهرستانهای مختلف به این شهر مهاجرت میکردند، خانههایی را آماده کرده و پس از یکی دو سال اسکان کارگران با پیدا کردن خانه در محیط شهری، این خانه را به کارگران دیگر واگذار میکردند.
اما بر اساس بند ششم انقلاب سفید محمدرضا پهلوی که سهیم کردن کارگران در سهام کارخانجات بدون دخالت دولت بود، سازندگان کارخانجات موظف شدند سهمی 20 درصدی را از سود خالص شرکت ها به کارگران خود واگذار کنند.
بر اساس آییننامه 18 بندی که در سال 1341 مصوب شد، کارخانجات فعال نیز شامل این طرح شده و میبایست نسبت به این مهم اقدام میکردند.
در مقدمه کتاب عصر پهلوی به روایت اسناد ذیل اصل ششم انقلاب سفید شاه و مردم چنین آمده است: « گفتنی است با الغای تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی در نتیجه مخالفت روحانیون و ناکامی دولت در اجرای گام نخستِ اصلاحات موردنظر آمریکا، مطبوعات این کشور مطالب انتقادی درباره اوضاع ایران منتشر کردند. این انتقادات که شاه آن را انعکاسی از نظرات مقامات رسمی آمریکا میپنداشت، بر نگرانی او از امکان تغییر رویه آمریکا نسبت به حکومتش میافزود. از اینرو وی وارد میدان شد و در 19 دی 1341 در اولین کنگره ملی شرکتهای تعاونی روستایی ایران اصول انقلاب سفید را به صورت یک طرح شش مادهای مطرح کرده، به رفراندوم گذارد. «سهیم کردن کارگران در سود کارخانهها» ششمین اصل از اصول انقلاب سفید و هدف واقعی آن نه محرومیتزدایی و حل مسائل و مشکلات داخلی کشور بلکه رفع نگرانی آمریکاییان در خصوص رشد نیروهای ضدغربی در کشور بود.»
محمدصادق فاتح نیز با الزام به اجرای چنین قانونی مجبور به واگذاری بخشی از خانههای معروف به چهارصد دستگاه با دریافت وامی که از بانک رفاه کارگران اخذ کرده بود، شد.
نمونههای بسیاری از این نوع واگذاریها را میتوان در مجاورت کارخانجات کرج مشاهده کرد. شهرک سیمان آبیک در مجاورت کارخانه سیمان آبیک، خانههای کارگری نظرآباد در مجاورت کارخانه پارچه مقدم نظرآباد، شهرک فخرایران در مجاورت کارخانه نخریسی فخرایران، خانههای سازمانی کارخانه قند کرج در مجاورت کارخانه قند کرج که اکنون در داخل شهر کرج کاملا قابل مشاهده است.
و اما فاتح و کارگران
یکی از مهمترین موضوعاتی که پیرامون اقدامات محمد صادق عرب یا همان فاتح دیده میشود، نحوه برخورد وی با کارگران کارخانجات خود است که ذیل برخی از اسطورهسازیهای حامیان وی پنهان شده است.
کارگران فاتح سالها با 12 ساعت کار، دستمزد ناچیزی حدود 6 تومانی در روز را دریافت میکردند، این درحالی بود که سایر کارگران در کشور با 8 ساعت کار بیش از 12 تومان را دریافت میکردند.
اعتراضات در این خصوص افزایش مییابد که مورد بیتوجهی و به گفته برخی از کارگران توهین از سوی فاتح مواجه میشود. این اعتراضات منجر به برپایی چندین اعتصاب چند ساعته در کارخانه میشود که هر بار با وعدههای مدیران کارخانه و فاتح پایان مییابد، اما کارگارن هنگامی که بیتوجهی به کار زیادشان را میبینند تصمیم میگیرند که اعتصاب جدیتری داشته باشند.
کارگران فاتح تصمیم میگیرند، سه روز را در محوطه کارخانه اعتصاب کنند، با افزایش تنش بین مهندس کارخانه و محمدصادق فاتح، با درخواست فاتح نیروهای ژاندارمری وقت به سرپرستی سرهنگ مصنوری در کارخانه حاضر شد و با اعمال خشونت و زور، کارگران متحصن را از کارخانه بیرون میکند.
پس از آن کارگران تصمیم میگیرند برای تظلمخواهی به سمت تهران حرکت کنند.
سرهنگ منصوری این بار اما در پاسگاه کاروانسرا سنگی که در محل فعلی سه راه شهر قدس است، مستقر شده و جلوی حرکت کاگران را میگیرد.
درگیری بین کارگران و نیروهای ساواک بالا میگیرد و در نهایت با تیراندازی به 1500 نفر از کارگران کارخانه جهان چیت، سه نفر از آنان به نامهای “وجیهالله حکیم فیروز”، “حسین نیکوکار” و “علی کارگر” به شهادت رسیده و تعداد زیادی نیز مجروح میشوند.
تا قبل از این اعتصاب کارگران به جای دستمزد 12 تومانیِ موردِ انتظار، 6 تومان دستمزد میگرفتند و به جای 8 ساعت کار 12 ساعت کار روزانه داشتند. بعد از این اعتراض و کشته شدن کارگران زخمی، ساعت کار کارگران به 8 ساعت در روز کاهش یافت، اما کارگران مجبور شدند در سه شیفت 8 ساعته کار کنند علاوه بر آن با اینکه حقوق پایه آنان به روزی 88 ریال افزایش یافت اما تا تابستان 1352 همان حقوق 6 تومان در روز به آنان پرداخت شد.
کارگران شرکت جهان چیت دو سال بعد از این واقعه و در اعتراض به بیتفاوتی مدیریت کارخانه بار دیگر در اسفند 1352 اعتصاب کردند و البته این بار پس از حواشی بسیار موفق شدند مدیران کارخانه را به پرداخت 88 ریال دستمزد تعیین شده در سال 1350 متقاعد کنند.
فاتح به قتل رسید
سازمان چریکهای فدایی خلق از جمله سازمانهای انقلابی پیش از انقلاب بودند، اگرچه بعد از انقلاب مسیر خود را از نظام جمهوری اسلامی دور کردند، اما در آن روزها با آرمانهای انقلابی فعالیت داشته و هر آنچه که انجام میدادند را در راستای اقدام انقلابی میدانستند و این هنر رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) بود که توانسته بود این گروههای متضاد را کنار هم جمع کرده و انقلاب اسلامی به پیروزی برسد.
از این رو میبایست تأکید کرد اینکه عدهای از حامیان فاتح اکنون آن اقدام را به گونهای تحریف میکنند که فاتح فردی انقلابی بوده است که در راستای اهداف انقلاب اسلامی ترور شده، امری غیرواقعی است.
چریکهای فدایی خلق بعد از ضرباتی که از سوی سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک) در اوایل دهه 50 خورده بود، به نوعی نیاز داشت تا به احیای خود بپردازد. از سوی دیگر استقرار بخش آموزش نظامی این سازمان در محدوده کرج، محلات دولتآباد و ابتدای جاده محمدشهر، سبب شد این سازمان ریشهای دیرینه در کرج داشته باشد.
براساس اطلاعات ارائه شده در کتاب سازمان چریکهای فدایی خلق، این سازمان برای احیای خود نیازمند انتخاب گزینهای برای ترور بود که بتواند، نقش عمدهای در افکار عمومی برای احیای این سازمان ایجاد کند.
محمد صادق فاتح به دلیل نوع ارتباطات با دستگاه حاکمیت، میزان خساراتی که به مردم و بخصوص کارگران روا داشته و همچنین ایجاد فضای روانی لازم برای شناساندن خود، گزینهای مناسب بود. از این رو سازمان تصمیم میگیرد تا این ترور را انجام دهد.
دوخواهر به نامهای نزهتالسادات و اعظمالسادات روحی آهنگرانی در ابتدا مسئولیت شناسایی و زیر نظر گرفتن فعالیتهای محمدصادق فاتح را بر عهده میگیرند.
نزهتالسادات تلاش میکند برای شناسایی بیشتر به استخدام کارخانه جهان چیت درآید که به دلیل اینکه دیگر این کارخانه کارگر زن استخدام نمیکرد، میسر نمیشود، اما با پیدا کردن کار در یک کارگاهی در چهارصد دستگاه کرج، او توانست اطلاعات بیشتری به دست آورد.
در نهایت پس از بررسیهای فراوان مشخص می شود منزل فاتح در کامرانیه تهران است و لذا تیم دیگری به شناسایی فاتح میپردازد. در تماسی که نزهتالسادات با منزل فاتح میگیرد، به بهانه برنده شدن در یک مسابقه آدرس منزل وی را پیدا کرده و در نهایت به تعقیب و مراقبت از فاتح میپردازند.
در عمل ترور فاتح 5 نفر فعالیت داشتند که البته قرار بود همزمان پاسگاه ژاندارمری کاروانسرا سنگی را که باعث کشته شدن کارگران کارخانه بود، نیز بمبگذاری کنند که با مخالفت نزهتالسادات مواجه شده و میگوید امکان برگزاری دو عملیات همزمان برای تیماش وجود ندارد.
در بازجوییها، نزهتالسادات درباره ترور فاتح اینگونه مینویسد: در عمل اعدام فاتح 4 (5) نفر شرکت داشتهاند که ش 1 مسئول جناح صحنه عمل بود، ش 1 خواهرم (اعظم السادات) بود و ش 2 راننده ماشین که او را اطلاعی ندارم چه کسی بود و ش 3 که خشایار بود فرمانده عملیات و اعدام کننده فاتح بود. او میبایستی که با کوکتل ماشین فاتح را هم آتش میزده که فراموش می کند و ش 4 که من اطلاعی ندارم چه کسی بوده مسئول حفظ جان راننده و بیرون کشیدن او از ماشین بوده است و طریقه عمل به این شکل بود که با ایجاد راهبندان بوسیله ماشین و تکان دادن پرچم قرمز توسط شماره 3 و 5 که یعنی راه بسته است ماشین فاتح را متوقف کرده و بعد ش 5 راننده را بیرون بیاورد و ش 3 هم فاتح را به گلوله ببندد و ش 1 و 2 هم موظف بودند که اگر کسی خواست از آن طرف بیاد مانع شوند. همچنین شماره 1 و 5 مسئول پخش اعلامیه بعد از اتمام عمل بودند. در این عمل یک ماشین محافظت هم در خارج از صحنه حضور داشته که در صورت خطر احتمالی افراد تیم عملیاتی را از صحنه دور کند، ش 3 و 5 با لباس کارگر ساختمانی در این عمل شرکت کرده بودند، فرمانده تیم که علیاکبر بود در مدت عملیات در خانه بوده است»
چریکها بعد از ترور فاتح و قتل وی در اعلامیه توضیحی خود که به تعداد 100 نسخه تکثیر و توزیع شده بود، مینویسند: دادگاه انقلابی خلق فاتح را به خاطر نقش موثری که در کشتار کارگران جهانچیت به عهده داشت و به خاطر حقکشیهای ظالمانهاش در حق کارگران به مرگ محکوم کرد و فاتح خونخوار را به سزای اعمال ننگینش رسانید.»
در این اعلامیه به وقایع اردیبهشت سال 1350 نیز اشاره می کند.
گفتار پایانی
به هر روی به نظر میرسد با توجه به آنچه که در تاریخ آمده است، برخیها به دنبال اسطورهسازی از کارآفرینی هستند که در کمترین حالت، در دوره فعالیت وی، کارآفرینان متعددی وجود داشته است اما چرا تلاش میکنند اسطورهای از فاتح ساخته شود که او را فاتح البرز بنامند؟
اسطورهسازی هایی که به نظر میرسد و میتوان گفت در آن، به تعبیر مقام معظم رهبری جای جلَاد و شهید عوض شده و اقداماتی که وی در عاملیت به شهادت رساندن حداقل سه کارگر و زخمی شدن بیش از 50 کارگر دیگر داشته است مغفول بماند. نان آن عدهای که تلاش میکنند از او اسطورهای ماندگار در شهر بگذارند در چیست؟
گزارش از: عبدالرحمان کمالی
انتهای پیام/
© | خبرگزاری تسنیم |