Get News Fast

 

"پاییز آمد"؛ روایتی از روایت زندگی خانم موسوی و شهید یوسفی

«پاییز آمد» روایت زندگی خانم فخرالسادات موسوی و سردار شهید احمد یوسفی، فرمانده واحد مهندسی، رزمی سپاه ناحیه زنجان است که در ۲۴۰ صفحه به قلم خانم گلستان جعفریان نوشته و توسط انتشارات سوره مهر چاپ و منتشر شده است.

به گزارش بخش استانی وبانگاه به نقل از خبرگزاری تسنیم از زنجان، عصر امروز مراسم تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «پاییز آمد» در مصلی خاتم‌الانبیاء زنجان با حضور خانواده شهید یوسفی و جمع گسترده‌ای از خانواده‌های معظم شهدا و ایثارگران و مسئولان استانی برگزار خواهد شد.

«پاییز آمد» روایت زندگی خانم فخرالسادات موسوی و سردار شهید احمد یوسفی، فرمانده واحد مهندسی، رزمی سپاه ناحیه زنجان است که در 240 صفحه به قلم خانم گلستان جعفریان نوشته و توسط انتشارات سوره مهر چاپ و منتشر شده است.

گلستان جعفریان نویسنده این کتاب در خصوص کتاب می‌گوید: مصاحبه با خانم فخرالسادات موسوی، همسر سردار شهید احمد یوسفی در زمستان 1395 آغاز شد. خوب یادم هست زمین پربرف بود، از قطار که پیاده شدم و بخاری غلیظ از زیر واگن‌های قطار بیرون می‌زد. هوا آفتابی بود و آسمان آبی همه چیز شاد و پاکیزه می‌نمود.

وی می‌گوید: کتاب “پاییز آمد”، ماحصل 30 ساعت مصاحبه و حداقل 20 سفر به زنجان در طول این چهار سال است؛ در تمام جلسات خانم موسوی اشک می‌ریخت. هر جلسه فکر می‌کردم جلسه بعد اشک‌هایش تمام می‌شود، اما نشد.

گلستان ضمن تقدیر از سه نفر در نوشتن این کتاب گفت: از زحمات سه نفر بسیار سپاسگزارم؛ آقای اکبر کیانفر پای این کار همت گذاشتند و سختی کشیدند. پسر شهید علی آقای یوسفی(مدیرکل فعلی تبلیغات اسلامی استان زنجان) همراهی ایشان و دقت و وسواسشان در طول کار ستودنی بود و استاد بزرگوارم آقای مرتضی سرهنگی که با صبوری بی پایان و تشویق‌هایشان همتم را در کار مضاعف کردند.

بخشی از این کتاب به این شرح است:

خانم فخرالسادات موسوی می‌گوید: پدرم ارتشی بود و ما مجبور بودیم مدام از شهری به شهر دیگر نقل مکان کنیم. مامان لعیا می‌گفت من شش ماهه بودم که به مشهد آمدیم و همین خانه حیاط‌دار و بزرگ (حیاط بزرگ با چهار درخت توت کهنسال و حوضی با کاشی‌های آبی و پاشویه‌های کوتاه) را اجاره کردیم.

بین پنج خواهر و برادرم من از همه لوس‌تر بودم. پدرم می‌گفت شبیه مادرش هستم و شاید همین باعث شده بود به من توجه بیشتری بکند. پدرم که خانه بود روی زمین یا صندلی نمی‌نشستم و فقط روی پای او می‌نشستم و این عادت حتی تا هفده سالگی ادامه داشت.

در قسمتی از این کتاب آمده است که شهید احمد یوسفی در پاسخ به نامه‌های عاطفی خانواده‌اش نوشته است:

دلم را با این اشعار و نوشته‌ها آتش نزن؛ در این دنیا عزیزتر از تو و دو فرزندم(علی و محسن) ندارم. اما وقتی در راه حق پا می‌گذاری باید از بالاترین علاقه‌ات دست بکشی!

در قسمت پایانی کتاب اینگونه آمده است که وقتی فخرالسادات موسوی خبر شنیدن همسرش را شنید و سراسیمه به سردخانه بیمارستان ارتش رفت. بعد از رویت پیکر مطهر هسمرش به چشمانش خیره شد و خواند:

گلشن جسمینده خنجر یاره‌سی گول گول آچوب (= در گلستان تنت هر زخم خنجر گل گشوده)

اوخ او گول گول یاره‌لر اوستونده خوش سنبل آچوب(= تیر کین در بین آن گلها چه خوش سنبل گشوده)

شرح حال ائتمکلیگه هر یاره یوزمینت دیل آچوب (= در بیابان حال تو صدها زبان هرگل گشوده)

اولموسان سرتا به پا گلشن، خداحافظ حسین(= گشته‌ای سر تا به گلشن، خداحافظ حسین)

عشق بیر سوزنده اخگر، من سپندم نئیلرم(=عشق یک سوزنده اخگر، من سپندم، چاره چیست)

عشق زنجیرنده محکم پای بندم نئیلرم(= در کف زنجیر عشقت پایبندم، چاره چیست)

نه حبیبم، نه طبیبم، دردمندم نئیلرم(= نه حبیبم نه طبیبم، چاره چیست)

ائیلرم صبح و مسا شیون، خداحافظ حسین(= می‌کنم صبح و مسا شیون، خداحافظ حسین)

لازم به ذکر است شعر فوق زبان حال حضرت علی اکبر(ع) است که توسط میرزا رضا صراف تبریزی سروده شده است.

به گزارش تسنیم، شهید احمد یوسفی از سرداران و فرماندهان مشهور زنجان است؛ وی شهید شاخص زنجان در سال جاری هم است. احمد یوسفی در ششم مهر 1365 در ماه محرم در ارتفاعات لاری بانه ، به علت اصابت ترکش توپ به تمام بدن در سن 30 سالگی به شهادت رسید.

قسمتی از وصیت‌نامه شهید یوسفی:

خدایا از تقصیراتم بگذر و قلم عفو بر گناهانم بکش که می دانم از نفس خود پیروی کرده و به خود ظلم کردم و امید آن دارم که خدایا تو که دریای کرمت انتها ندارد هرگز این بنده گناهکار را از در کرمت نرانی و همچنانکه نعمتت به تمام جهان می رسد نعمت بخشش گناه را از من روسیاه و حقیر که بنده ذلیل و خاضع و گناهکار تو ام دریغ نفرمایی.

ای امت حزب الله! امروز روز مبارزه و امتحان است، من بر اساس این بینش کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا همواره از زمان کودکی دست در دست پدر عزیزم در تکایا و حسینیه ها و مساجد آرزو داشتم که در راه هدفی که امام مان سرور و سید شهیدان مان امام حسین (ع) رفت و به شهادت رسید.

انتهای پیام/

 

© خبرگزاری تسنیم
ارسال از وردپرس به شبکه های اجتماعی ایرانی
ارسال از وردپرس به شبکه های اجتماعی ایرانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ده − دو =

دکمه بازگشت به بالا