عقلانیت انقلابی از کدام نهاد علم زاده میشود؟
نهاد علم در ایران در واقع حلقه میانی بین خواص جامعه و عوام جامعه است. حلقه میانی بین تراث گرانسنگ ایرانی و واقعیتهای میدانی. |
به گزارش بخش سیاسی وبانگاه به نقل از گروه امام و رهبری خبرگزاری تسنیم، سعید توتونکار؛ پژوهشگر اندیشه سیاسی در یادداشت پیشرو درباره کم و کیف نهاد علم در جامعه ایران نکاتی را طرح کرده است.
متن این یادداشت به شرح زیر است:
«انقلاب اسلامی ایران را میتوان مرحلهای رشد یافته و ارتقاء یافته از امتداد سنت حسنه خودسازی ایرانیان در طول تاریخ دانست. با این نگاه مردم ایران پس از مجاهدات بسیار و تحولات عمیق و مدام به این استعداد و انگیزه جدی و غالب دست یافتند که خودسازی فردی و جمعی را در سطحی بالاتر و خاصتر یعنی خودسازی اجتماعی دنبال کنند. اگر این مقدمه مورد توافق باشد، آنگاه میتوانیم انقلابات هویتی در بافتار و ساختار جامعه ایرانی را بهتر درک کرد و دانست که هر یک از اجزاء این جامعه در وضع جدید چه تعریف و مأموریت و مسئولیتی میتواند داشته باشد. یکی از مهمترین بخشهای جامعه ایرانی در طول تاریخ، نهاد علم بوده است. نهاد علم در تاریخ تطور خود همواره سعی کرده با به روزرسانی خود، درک زنده و پویایی از رویدادهای عالم داشته باشد و مسئولیت ذاتی خویش را در نسبت با مردم و کشور و حتی منطقه و تراث مادی و معنوی آن به درستی تحقق بخشد. دوره باشکوه و پرافتخار انقلاب اسلامی ایران از آغاز تا امروز نیز از این قاعده مستثنی نیست و ما شاهد تلاشهای عظیمی از سوی طالبان علم و نخبگان اندیشمند و دانشمندان سرشناس و سرآمدان علمی در راستای احیاء و قوام و دوام ایران و ایرانی در برابر دیگران در دهههای اخیر بودهایم.
نهاد علم و جامعه ایران
نهاد علم چه از نوع حوزوی آن باشد و چه از نوع دانشگاهی، نمیتواند خود را بخشی جدا از جامعه تعریف کند. اگر بتوان جامعه انسانی را با وصف زنده مقاوم شناخت، آنگاه کارکرد نهاد علم در جامعه بالا بردن سطح هوشمندی اجتماعی و فراهم کردن زمینههای برقراری نظام عقلانی در جامعه است. به بیانی دیگر نهاد علم میتواند و بلکه باید از یک سو بین خواص جامعه (یعنی کسانی که هویت فعال آنان از فردیت فراتر رفته و جامعه را یافته و خود را به آن متعهد و پاسخگو میداند؛) شبکه همافزای معنیپردازانه برقرار کند؛ که حول مسائل برآمده از متن زندگی مردم متمرکز است و از سوی دیگر با ترسیم افق سایر افراد را برای تنبه و توجه و حرکت به سمت ارتقاء هویتی و درک موقعیت اجتماعی و فهم وضعیت جامعه یاری رساند.
جامعه هوشمند یعنی جامعهای که توانسته به این سطح از توانایی معرفتی و مهارت عملیاتی در بدنه خود دست یابد که اجزاء جامعه قطعاتی بی نسبت با یکدیگر نیستند و تنها زمانی درست و دقیق و کامل شناسایی شده و کار میکنند که با هم فهمیده شوند. جامعه عاقل نیز جامعهای است که به گوهر و جوهر جامعیت و جمعیت دست یافته یا لااقل به سمت آن در حرکت است. با این مقدمه به نظر میرسد، نظامات فکر در جامعهای امکان تحقق پیدا میکند که هوشمند و عاقل باشد. روشن است که ظرفیتهای هوشمندی و عقلانیت در سرتاسر جامعه و در بین مردم منتشر و متکثر است. مردم اصلیترین سرمایهدار و اولین سهامدار هوشمندی و عقلانیت در کشور هستند. در آثار روایی ما توجه به مردم از این منظر بسیار قابل تأمل است. پیامبر اعظم حضرت محمد که درود بیپایان خداوند بر او اهل بیتش باد فرمودند: «النّاس معادن؛ کمعادن الذّهب و الفضّة».
نهاد مردی شده علم و جامعه ایران
حال با این نگاه و در نسبتی که بین مردم و نهاد علم میتوان برقرار کرد، نهاد علم کهمردمی است خود را مقید و موظف میداند در صورتها و فرایندهایی که واقعیتهای جامعه پذیرش و گنجایش آن را دارد، هنرمندانه این استعدادها و سرمایهها را با هم آشنا و نزدیک و مرتبط و متصل کند و یک نتیجه منسجم و متحد و متشکل کلی و عمومی برای ارتقاء جمعی مردم به وجود آورد که میتوان آن را نظام انقلابی نامید. از این روست که همواره یکی از ارکان مهم شکلگیری، امتداد، پیروزی و تثبیت انقلاب اسلامی و تحقق وعدهها و نیل به اهداف و کسب مقاصد آن، اصحاب علم از حوزه و دانشگاه و سایر مراکز و ساز و کارهای تولید علم و اندیشه بوده و هست.
دانشجو و طلبه انقلابی در طول چند دهه اخیر توانسته متناسب با واقعیتهای اجتماعی و تحولات جهانی و به موازات مردم، حرکت انقلابی خود را طراحی و پیاده کند و حتی یک قدم پیشتر از برخی ساختارهای صلب و سنگین؛ و سریعتر از رویههای کند و منفعل، نیاز زمانه و ضرورتهای زمینه را کشف کرده برای صورتبندی نو به نوی مسائل اقدام کند. البته او در این راه هیچ گاه مسیر آسانی پیش رو نداشته است. موانع دشوار و کارشکنیهای بسیار در داخل و خارج همواره تلاش کرده این حرکت مقدس را دچار اختلال و انحراف و انفعال کند. اما دانش مردمی و معرفت ایرانی و اسلامی از چنان قدرت و قوامی برخوردار است که راه خود را برای طراحی زمین مد نظر انقلاب اسلامی ایران بیابد یا در صورت نیاز حتی آن را بسازد.
نگاه جهان سومی و نهاد علم در جامعه ایران
در نگاه جهان اولیها جوامع خارج از عالم غربی محکوم به جهان سوم بودن هستند. غربیها قانون و قاعدهای برای زیست دیگر جوامع و نقش دیگر جوامع در جهان تصویب و تعیین و تحمیل کردهاند که سرپیچی از آن باعث خشم و واکنش مخرب آنان خواهد شد. انقلاب اسلامی ایران در تلاش است تا این معادله را تغییر دهد و بطلان این معامله را اثبات کند. تسری نگاه جهان سومی همواره تلاش کرده تا نهاد علم جامعه ایران را نیز متأثر کند و آن را تبدیل به پایگاه پمپاژ حکمرانی و سلطه خود بر جامعه نماید. در جهان سومی تلاش شده تا محیط علمی منطقة الفراغ جامعه و دوران علمجویی و علمآموزی، فرصت فراغت از جامعه باشد. در این صورت علم کالایی خواهد بود که لزوما ارتباط و اتصالی با نیاز جامعه ندارد و نمیتواند سهمی در جریان جامعهپردازی بر عهده بگیرد. از سوی دیگر عالم نیز در فضای مرعوب و منفعل و حتی مسموم به وجود آمده به جای اینکه ارتباط طبیعی با جامعه خویش داشته باشد، حلقه واسط تبدیل جامعه به چیزی است که تولید کنندگان علم در جای دیگر به دنبال آن هستند. در این صورت جریان اجتماعی علم احساس نیازها یا حتی خود نیازهای جامعه را به شکلی ساختگی به جای نیازهای اصلی و درونی جامعه مینشاند و پاسخهایی را برای برآورده شدن خواست دیگران تدارک میبیند. در واقع جامعه خویش را تبدیل به آزمایشگاه خواهش و خواسته دیگران میکند؛ بدون اینکه توجهی به مناسبات ذاتی جامعه داشته باشد. در نتیجه صورتبندی مسئلهها نیز نه بر اساس واقعیات جامعه که بر اساس خواست و سفارش آشکار و پنهان دیگران شکل میپذیرد.
تاثیر نگاه غیربومی به نهاد علم در جامعه ایران
در نگاه غیر بومی به علم و نهاد علم این انگاره تقویت میشود که جوان ایرانی از زمانی که وارد دانشگاه میشود باید نسبتهای ارگانیگ خود را با جامعه از دست بدهد و تبدیل به طبقهای شود که نسبت به بیگانه احساس تذلل و تواضع خشوع قلبی دارد و در نهایت پذیرندگی و تسلیم است و در برابر جامعه و مردم و سنت و تاریخ و فرهنگ خود متکبر؛ بلکه مستکبر و زیادهخواه و تند و تلخ است. گویی تلاش میشود نوعی استبداد توسط نهاد علم تولید شود و بر گرده ایرانی نشانده شود تا بتوان از آن مسیر راه پیموده را سد کرد و به فکر بازگشت افتاد. جوان ایرانی وقتی وارد این فضا میشود، طبیعتا دچار خودفراموشی اجتماعی خواهد شد و کمترین ثمره آن از خودبیگانگی اجتماعی و حتی فردی است.
برخی چالشها که در طول دهها سال گذشته بین جامعه و نهادهای علم تجربه شد، محصول همین نگاه غیرایرانی و غیر بومی به موضوع علم و مقصد آن است. دانشی که نه مسئلههای جامعه خود را به صورت خودآگاهانه و خودشناسانه مییابد و نه به سؤالات تحمیلی و وارداتی پاسخهای خودمانی و خودانگیخته میدهد و حتی پا را از این فراتر میگذارد و جامعه را از چشم دیگری مینگرد و انگارههای او را مبدأ تولید مسئله و سؤال و خواست و مطالبه اجتماعی میداند و درباره مردم خویش و کشور خویش و حکومت خویش و سرمایههای وجودی خویش با توجه به خواست دیگران قضاوت و داوری میکند و همه مسیرها را برای سوء استفاده بیگانه هموار میسازد، نمیتواند دانش مطلوب و معتبر باشد. نهادی که چنین دانشی را در جامعه ترویج کند و چنین نگاهی را در بین مردم تعمیم دهد نیز نمیتواند محترم و مغتنم و مفید باشد. نوعی ستیز نامرئی با جامعه در پرده جعلی آگاهیبخشی در این نوع نگاه مستتر است که باید مورد توجه خواص جامعه قرار گیرد. دانشی که با انباشت شخصیت و استبداد ذهنی، جامعه خویش را تحقیر کند، بتراسند و آن را تضعیف کند، دوستدار ایران و ایرانی نیست. دانشی که به بهانه درد جامعه، مشکلات و مسائل دیگران را به حساب ملت و مملکت حل کند مطلوب و محبوب نیست. دانشی که افراد خود را تافته جدا بافته بداند و مجموعه زیر نظر خود را از متن جامعه بکند و به موقعیت ساختگی بینسبتی و بلکه بدتر از آن زیادهخواهی و برتریطلبی نسبت به جامعه برساند، نه تنها نمیتواند گرهی از مشکلات مردم باز کند؛ بلکه پیچیدگیهای زیادی را با نقشآفرینیهای غیرهوشمندانه و نامعقول خود در زندگی مردم به وجود خواهد آورد. در این صورت نهاد دانش به جای تربیت نخبگانی که روند جامعه شدن و رشد تمدنی و اقتدار ملی و حاکمیتی را تأمین کند، انگلهای علمی تولید خواهد کرد که از شیره جان ملت میمکند و برای ارتقاء زندگی دیگران به قیمت فساد و بیماری و استضعاف و وادادگی مردم خود، شبانهروز تلاش کنند.
لزوم دانش انقلابی در زمانه جدید
دانش انقلابی در طول چند دهه در تکاپوی جهادی بوده تا خود را از وضع انفعال دوران پهلوی و پیش از آن بیرون بکشد و مولد جامعهای باشد که مردم ایران شایسته آن هستند. دانشمند انقلابی، عقلانیت و هوشمندی انقلابی را برای سبک زندگی حرفهای ایرانی طراحی میکند. تعریفی از زندگی که در طول قرنهای متمادی از هزاران تنگنا و دشواری به سلامت عبور کرده و صورتهای بدیع و بیبدیلی را آفریده که میتواند معرف انسان ایرانی و تشخص و تعارف جهانی آن باشد. معارفهای که نشان میدهد مردم ایران میتواننند چه مسائلی از مردمان جهان را حل کننند و چه موقعیتهای تازه و بکری از زندگی را برای خود و مردم منطقه و جهان خلق کنند. اندیشمند انقلابی در جستجوی مسائلی است که پاسخ جدی به آنها جامعه ما را زندهتر و مقاومتر میسازد. هم جمعیت ما را مستحکم میکند و هم جامعیت ما را کاملتر مینماید. نهاد علم در ایران در واقع حلقه میانی بین خواص جامعه و عوام جامعه است. حلقه میانی بین تراث گرانسنگ ایرانی و واقعیتهای میدانی. حلقه میانی بین مردمی که انقلاب کردند و نظامی که ثمره همان انقلاب است. نهاد علم با قدرت پویایی و نوآوری میتواند متضمن رشد و پیشرفت و توسعه پایدار ایران عزیز ما باشد. کارنامه نهاد علم در جامعه ایران در این باره بسیار درخشان و پر و پیمان است. اما نیازمندیهای ما صد چندان و هزار چندان است. امیدواریم جوانان با انگیزه و پیران حکیم در این عرصه دستآوردهای ما را هر روز بیشتر و غنیتر و مفیدتر کنند.»
انتهای پیام/
© | خبرگزاری تسنیم |