انتظار بی‌پایان خانواده شهید جاویدالاثر ارتش

روز ارتش بهانه یاد و خاطر شهید علیرضا اسکندری شهید مفقود‌الاثر ارتش و اهل سوادکوه شد، شهیدی که همسر و تنها پسرش هنوز چشم انتظار آمدنش هستند.
– اخبار استانها –

به گزارش بخش استان‌ها در وبانگاه به نقل از خبرگزاری تسنیم از سوادکوه، تقویم انقلاب پر از وقایعی است که در کالبد تاریخ معاصر می‌درخشد و هر صحنه‌‌اش داستانی از حلول انقلاب در قلوب را روایت می‌کند، قلب‌هایی که با شخصیت کاریزماتیک خمینی کبیر متحد شده و نهضتی به راه انداخته بودند، نهضتی که همان ابتدای پیروزی‌اش با درایت امام راحل روز 29 فروردین روز ارتش و نیروی زمینی نامیده شد تا توطئه منافقان برای انحلال این قوای نظامی عملی نشود.

ارتشی که مامن قدرتی برای وطن شد و در پهنه همین اقتدار مردم را دلگرم انقلاب ساخت، نیروهای ارتشی در سال‌های دفاع مقدس کشور را از گزند دشمنان حفظ کرده و جانشان را فدای خاک وطن کرده‌اند تا زمین، آسمان و آب‌های نیلگون ایران اسلامی امن بماند، دلاورانی که غیرت میهن‌پرستی از آنها اسطوره‌هایی ساخت، آوای خوش شهادت را برای این سرزمین سر می‌دهند، برای دشمن رَجَز قدرت می‌خوانند و هنوز جان نثار کشور، ولایت و مردم هستند.

.

ارتش در سال‌های جنگ خوش درخشید، جنگی که عده‌ای در آن جا ماندند، جا ماندنی به ارزش شهادت و به قیمت گمنامی و جاویدالاثری، پیکرهایی که بوی خوش شهادت‌شان به مشام رسید اما چشمان انتظار آمدنشان را می‌کشند، آمدن پیکرهایی که در جبهه نبرد جا مانده است.

خطه شهید پرور سوادکوه دلاوران ارتشی در خود پرورش داده که در دفاع مقدس رزم مردانه علیه دشمن داشته‌اند همچون شهید جاویدالاثر ” علیرضا اسکندری” که اهل روستای اَتو دهستان کسلیان بخش زیراب سوادکوه است.

برنامه پنج‌شنبه‌های شهدایی هیئت علقمه مازندران به بهانه روز ارتش این هفته را به شهدای ارتش اختصاص داد و همین تلنگری شد تا قلم بهانه نوشتن پیدا کند و از شهدای ارتش بنویسد آن هم از شهیدی که پیکر پاکش هیچ وقت به میهن بازنگشت و انتظار آمدنش پایانی ندارد.

دلتنگی‌ خانواده شهید جاویدالاثر ارتش/انتظاری که به سر نیامد‌

در پایان فروردین، بهاری که سردی زمستان به خود گرفته و آسمان میل به باریدنش به اوج رسیده بود راهی روستای اَتو شدیم، سبزی جنگل از بارش ابرها برقی می‌زد و ابرها متراکم‌تر شده بودند، در هوای دلبری بهارانه در یادمان شهید دل به گرمی حضورش سپردیم.

شهید جاویدالاثر ” علیرضا اسکندری” در بهمن سال 1337 در سوادکوه به دنیا آمد و در روستای اَتو رشد کرد، پس از طی کردن دوران تحصیل و گرفتن دیپلم در سال 54 وارد ارتش شد درحالی که در دل عشق به نهضت خمینی کبیر داشت تا اینکه پس از پیروزی انقلاب در سال 57 با امام راحل بیعت کرد و با آغاز جنگ تحمیلی در عملیات‌های زیادی شرکت داشت و سرانجام در سال 59 در منطقه عملیاتی نفت شهر به شهادت رسید اما پیکر پاکش به وطن بازنگشت و جاویدالاثر باقی ماند و همسرش برای تنها فرزند این شهید مادرانه پدری کرد.

زندگی کوتاهی با شهید داشتم

فاطمه شهابی همسر شهید مفقود‌الاثر “علیرضا اسکندری” در گفت و گو با خبرنگار تسنیم در سوادکوه با بیان اینکه مدت کوتاهی پس از ازدواج همسرم به شهادت رسید، گفت: مدت کوتاهی پس از ازدواج به محل کارش در اصفهان برگشت چراکه نظامی نیروی زمینی ارتش بود، اما پس از مدتی خبری از او نشد و پس از پیگیری متوجه شده بودیم که به ماموریت رفته بود اما بازگشتی نداشت، فکر می‌کردیم شاید اسیر شده باشد اما در بین اسراء هم نبود.

دلتنگی‌ خانواده شهید جاویدالاثر ارتش/انتظاری که به سر نیامد‌

همسر شهید اسکندری از آخرین روزی که شهید را بدرقه کرده بود، گفت: صبحی که قصد رفتن به اصفهان کرده بود تا سرکوچه او را بدرقه کرده بودم تا لحظه‌ای که از نگاهم ناپیدا شد، رفت و دیگر بازنگشت، زندگی کوتاهی با شهید داشتم.

شهدای گمنام بهانه دلتنگی‌‌ام بودند

شهابی از روزهای دلتنگی‌‌اش گفت و افزود: هرگاه شهید گمنام می‌آوردند به تشییع پیکر شهدای گمنام می‌رفتم از شهدای گمنام می‌خواستم شهید من پیدا شود، روزی شهید گمنام را به خانه‌ام آوردند و با گلاب و اسپند استقبال کردم و از او خواستم تا شهید من پیدا شود.

به نیت شهید جهیزیه تهیه می‌کنم

این همسر شهید، خاطرنشان کرد: روزی از حضرت فاطمه(س) خواستم تا به من اطمینان قلبی دهد و دلم آرام بگیرد، شب خواب دیدم که همسرم در پشت خاکریزی به شهادت رسیده است، همچنین همسرم خانواده‌اش را خواب نما کرده بود که به من بگویند که شهید شده است، بعد آن قبری در گلزار شهدای اتو آماده کردیم و یادمان شهید در نظر گرفتیم و چندین سال برای همسر شهیدم سالگرد می‌گرفتم تا اینکه روزی تصمیم گرفتم به جای برگزاری مراسم سالگرد به نیازمندان کمک و در تهیه جهیزیه نیز کمک کنم و این کار را انجام می‌دهم.

دلتنگی‌ خانواده شهید جاویدالاثر ارتش/انتظاری که به سر نیامد‌

پسرم منتظر بازگشت پدرش هست

شهابی که پسری از شهید به یادگار دارد از دلتنگی‌های پسرش گفت و افزود: پسرم همیشه از اینکه پدر ندارد گریه می‌کرد به او می‌گفتم پسرم صبر داشته باش شاید پدرت اسیر شده باشد، روزی که خبر آزادی اسراء را داده بودند پسرم با خوشحالی به خانه آمد و به من گفت مادر اسراء آزاد می‌شوند و پدرم برمی‌گردد، خیلی منتظر بودیم اما اسیران آمدند و همسرم بازنگشت، پسرم ناراحت شد و گفت چرا پدرم نیامده است، گفتم پدرت شهید شده و گمنام است.

وی، یادآور شد: پسرم هنوز هم منتظر پدرش است، همیشه به او و نوه‌هایم می‌گویم برای پدر فاتحه و زیارت عاشورا بخوانید.

پدرم همرزم شهید صیاد شیرازی بود

حمیدرضا اسکندری فرزند شهید جاویدالاثر ” علیرضا اسکندری” که بعد شهادت پدرش به دنیا آمد و هرگز او را ندیده بود، گفت:از پدر جزء آلبوم عکس و تعدادی عکس نوشته خاطره‌ای در یاد نیست و دیدار ما هم همواره در عالم رویا، خواب و خیال بود، هست و خواهد بود.

وی، خاطرنشان کرد: پدرم در سال 37 به دنیا آمد و خرداد سال 59 در منطقه نفت‌شهر شهد شهادت را نوشید، پدرم در گروه 44 توپخانه اصفهان بود و همرزم فرماندهانی همچون صیاد شیرازی در جنگ حضور داشت.

شاعرانه‌های فرزند شهید برای پدرش

این فرزند شهید با توصیفی شاعرانه از دلتنگی پدری که هیچ وقت او را ندید، گفت: زیباترین بهاری که پرستوها به آشیانه برمی‌گردند و گل‌ها شکوه شکفتن به خود می‌گیرند برای ما جز به سرآمدن انتظار چیزی نیست که در پایان بگوییم سلام به انتطار و بازگشت به خانه.

به گزارش تسنیم، روز ارتش و نیروی زمینی فرصتی برای مرور خاطرات جنگ شد، خاطراتی که ارتشیان بخشی از آن را به خود اختصاص داده بودند، همان‌هایی که بعضی‌ از آنها مفقود خاکریزها تن به خاک داده‌اند و رد خونشان گمنام باقی ماند، دلاوران مفقود‌الاثری که جاوید دل و یاداند و زمان برای آمدنشان بی‌تاب است.

.

انتهای پیام/

 

© خبرگزاری تسنیم
ارسال از وردپرس به شبکه های اجتماعی ایرانی
ارسال از وردپرس به شبکه های اجتماعی ایرانی
دکمه بازگشت به بالا