درسهایی که یوسفی اشکوری از تاریخ نمیگیرد
یادداشت اخیر حسن یوسفی اشکوری در نقد بیانات رهبر انقلاب اسلامی درباره ماجرای تاریخی صلح امام حسن (ع)، از سطحینگری و سادهسازی شگفتآوری رنج میبرد. |
به گزارش گروه امام و رهبری خبرگزاری تسنیم، یادداشت اخیر حسن یوسفی اشکوری در نقد بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره ماجرای تاریخی صلح امام حسن (ع) هرچند در ظاهر با ارجاعات تاریخی و دغدغههای روششناختی همراه است، اما در خوانش نهایی، پرسشهای جدیتری را دربارهی عمق نگاه ایشان به خودِ تاریخ، سیاست و بهویژه ماهیت پیچیده و چندلایهی قدرت برمیانگیزد. نقدهای وی، با وجود تندی، گاه از سطحینگری و سادهسازی شگفتآوری رنج میبرد؛ نکتهای که پاسخ روشنگر حجتالاسلام دکتر جواد سلیمانی امیری در گفتوگو با تسنیم نیز بهخوبی به آن اشاره دارد. این نوشته، ضمن انعکاس بخشهایی از این گفتوگو، تلاشی است برای فراتر رفتن از مجادلهی صرفاً تاریخی و نگاهی دوباره به این رخداد و استناد به آن، با تمرکز بر همان حلقهی مفقوده در تحلیل اشکوری؛ درک واقعبینانه از قدرت و استراتژیهای نهفته در بزنگاههای تاریخی.
بیشتر بخوانید
فهم منجمد از تاریخ به «زمانناشناسی» میانجامد
اولین سنگ بنای نقد اشکوری، کهنه و زمانپریش خواندنِ رجوع به تاریخ صدر اسلام برای مسائل روز، بهویژه توسط حاکمان است. اما باید از او پرسید آیا تاریخ صرفاً مجموعهای از رخدادهای بایگانی شده است یا آزمایشگاهی زنده از سرنوشت انسان، جوامع و مهمتر از همه، قواعد بازی قدرت؟ مگر نه اینکه، همانطور که حجتالاسلام سلیمانی امیری بهزیبایی بیان میکنند، جوهر انسان و آزمونهای بنیادین او در برابر جاذبهها و دافعههای قدرت، ثروت، ترس و امید، در گذر قرنها ثابت مانده است؟ چگونه میتوان چشمان خود را بر این گنجینه بست؟
نادیده گرفتن شباهتهای ماهوی در استراتژیهای دشمنان (از فریب و نفاق دیروز تا جنگ نرم و تحریم امروز) و آسیبپذیریهای جبههی خودی (از ویژگیهای برخی یاران امام حسن تا چالشهای امروز) به بهانهی تفاوت در ابزارها، پاک کردن صورت مسئله و چشمپوشی از سنتهای پایدار حاکم بر تحولات اجتماعی و سیاسی است. اتفاقاً رهبران هوشمند، تاریخ را نه موزهای غبارگرفته، که کتاب راهنمای استراتژی میبینند؛ کاری که امام علی (ع) خود در مسند حکومت، با ارجاع دادن مردمانش به سرگذشت اقوام پیشین، انجام میدادند. ایراد گرفتن بر این اصل، بیش از آنکه روششناسی تاریخی باشد، شاید نشان از عدم درک کارکرد عمیق تاریخ در ساختن آینده دارد.
معضل پرسشهای «ساده انگارانه» در مواجهه با مسائل پیچیده
جدال اشکوری بر سر سندیت حدیث “صلح موقت” نیز، با توجه به منابع معتبری که این حدیث در آنها آمده، قابل اعتنا نیست. سلیمانی امیری با استناد به کتب شیخ صدوق و شیخ طوسی و سید مرتضی در قرون 4 و 5، بیان میکند که ذکر این روایت در آن کتابهای موثق مسئلهای نیست که بتوان نادیدهاش گرفت. اما نکته عمیقتر اینجاست: حتی فراتر از بحث سندی، تمرکز صرف بر لفظ “موقت” و نادیده گرفتن منطق راهبردیِ پشت آن، نشان از همان فهم تکبعدی از وقایع سیاسی دارد.
آیا امام حسن (ع) یک قرارداد ساده با تاریخ انقضای مشخص امضا کردند؟ یا اینکه با علم امامت و شناخت دقیق از حریف تشنهی قدرت یعنی معاویه، میدانستند که این صلح، بهواسطهی پیمانشکنیِ حتمیِ طرف مقابل، پایدار نخواهد ماند و زمینهساز مرحلهی دیگری از مبارزه خواهد شد؟ این “موقت بودن”، نه در ذات تعهد امام، که در ذاتِ بیتعهدِ قدرتِ غاصبِ معاویه ریشه داشت. این یک پیشبینی مبتنی بر تحلیل قدرت بود، نه یک شرط زمانی ساده.
بیشتر بخوانید
پرسش تمسخرآمیز اشکوری که “مگر معاویه آنقدر ساده بود؟”، دقیقاً نقطهی ضعف تحلیل ایشان را آشکار میکند. معاویه ساده نبود؛ او یک سیاستمدار عملگرا و به شدت قدرتمحور بود که در آن مقطع، صلح را – هرچند با شروطی سنگین – راهی کمهزینهتر برای تحکیم بیدردسرِ قدرتِ آنیاش دید. او روی کوتاهبینی جامعه و قدرتِ دستگاه تبلیغاتیاش حساب باز کرده بود و احتمالاً عمق استراتژیک صبر امام حسن (ع) و قدرت بالقوهی جبههی حق در بلندمدت را دستکم گرفت. این نه سادگی معاویه، که پیچیدگی شطرنج قدرت و اشتباه محاسباتی او بود؛ اشتباهی که امام حسن (ع) آن را پیشبینی میکرد.
دستاوردهای پنهانِ صلحی که تاریخ را ورق زد
اما این صلحِ به ظاهر پایدار تا زمان شهادت امام (ع)، چگونه “موقت” بود و چگونه کفر و نفاق “دائمی” نشد؟ باز هم باید از نگاه خطی و کوتاهمدت فراتر رفت.
“موقت بودن” صلح، همانطور که حجتالاسلام سلیمانی امیری تشریح میکنند، به معنای پایان آتشبس و آغاز دور جدیدی از نزاع در اشکال دیگر بود. این نزاع با قدرتنماییِ بیبدیلِ عاشورا به اوج رسید و هرچند به پیروزی نظامیِ فوری منجر نشد، اما زلزلهای در ارکان قدرتِ فکری و فرهنگیِ جبههی باطل ایجاد کرد:
- رسوایی قدرت حاکم: ماهیت ضد دینی بنیامیه برای تاریخ عریان شد.
- احیای قدرت مرجعیت دینی اهل بیت: خون کربلا، تشنگان حقیقت را به سرچشمهی زلال معارف اهل بیت بازگرداند و زمینهساز نهضت علمی امام باقر و امام صادق (ع) شد؛ قدرتی نرم که پایدارتر از شمشیر بود.
- بیداری وجدان امت: جرقههای غیرت دینی در جامعه زده شد و زمینهساز قیامهای بعدی و تضعیف تدریجی بنیامیه گشت.
پس “عدم دوام نفاق”، نه به معنای محو فیزیکی فوری، بلکه به معنای شکست استراتژیکِ بلندمدتِ آن در برابر حقانیتِ آشکار شده، تضعیف مشروعیتِ قدرتِ ظاهری و تقویتِ تصاعدیِ قدرتِ معنوی و اجتماعیِ جبههی حق در طول تاریخ است؛ روندی که ثمراتش قرنها بعد در قالب تشکیلات شیعه و نهایتاً انقلاب اسلامی بروز یافت. نادیده گرفتن این لایه عمیقترِ تحول قدرت، حاصل نگاهی است که قدرت را تنها در تخت سلطنت خلاصه میکند.
نه «ساده لوحی» صداقت است و نه «کیاست » فریبکاری
و اما تلخترین و شاید سادهانگارانهترین بخش نقد اشکوری، جایی است که ایشان اشاره رهبری به صلح موقت را به معنای قصد فریب آمریکا در مذاکرات احتمالی تعبیر کرده و آن را غیراخلاقی میخوانند. اینجاست که فقدان درک از واقعگرایی حاکم بر مناسبات قدرت جهانی از دهان ایشان فریاد میزند!
آیا شناخت دقیق ماهیتِ قدرتهای استکباری و سوابق مکرر پیمانشکنیِ آنها (که تاریخ معاصر و بهویژه رفتار آمریکا با ایران مشحون از آن است) و آمادگی برای مقابله با بدعهدی احتمالی، مساوی با فریبکاری است؟ یا این عین کیاست، دوراندیشی و وظیفهی رهبری است که با چشمانی باز و بر اساس تحلیل واقعبینانه از نیات و رفتار طرف مقابل (که مبتنی بر منافع قدرتمحور اوست) وارد هرگونه تعامل شود؟
حجتالاسلام سلیمانی امیری بیان میکند که الگوهای تاریخی پیامبر (ص) در حدیبیه و امام حسن (ع) دقیقاً همین را نشان میدهند: تعهد به پیمان تا زمانی که طرف مقابل متعهد است، و آمادگی قاطع برای پاسخ به پیمانشکنی. این مدیریت هوشمندانهی تعامل و تقابل، بر اساس درک عمیق از ماهیت قدرت طرف مقابل است، نه نیرنگ. تقلیل این استراتژی پیچیده به “دروغ و فریب”، یا ناشی از سادهدلی در فهم سیاست بینالملل است، یا تجاهل نسبت به آن.
استناد رهبر معظم انقلاب به صلح امام حسن (ع) دعوتی به درک درسهای عمیق و چندلایهی تاریخ است؛ درسهایی دربارهی صبر راهبردی، شناخت دقیق دشمن، فهم پیچیدگیهای قدرت، اهمیت قدرت نرم و فرهنگی، و لزوم ترکیب هوشمندانهی مقاومت و انعطاف. نقدهایی که این عمق استراتژیک و بهویژه منطقِ قدرتِ حاکم بر این رخدادها و استنادات را نادیده میگیرند، هرچند پر طمطراق، اما در نهایت به بیراهه میروند. حکمت نهفته در سیره امام مجتبی (ع)، همچنان چراغ راهی برای پیمودن مسیر پرفراز و نشیب امروز، بهویژه برای نظامی است که در مصاف با قدرتهای استکباری، نیازمند بصیرت تاریخی و کیاست راهبردی است.
انتهای پیام/
© | خبرگزاری تسنیم |