امام خمینی (ره) ؛ مرد سیاسی

امام خمینی (ره) به وضوح فضیلت سیاست را دارا بودند؛ شجاعت در مقابله با استبداد داخلی و استکبار خارجی، عدالت‌محوری در توجه به مستضعفین، حکمت در تشخیص مصالح امت و مدیریت بحران‌ها و اعتدال ایشان همگی واهی بر این مدعا است.
– اخبار حوزه امام و رهبری –

به گزارش بخش سیاسی وبانگاه به نقل از گروه امام و رهبری خبرگزاری تسنیم؛ جعفر حسن‌خانی جانشین مرکز مطالعات راهبردی تسنیم در یادداشتی به مناسبت سالروز رحلت امام خمینی (ره) نوشت: امام خمینی (ره)، شخصیتی است که در تاریخ معاصر ایران و جهان اسلام، جایگاهی ممتاز و منحصر به فرد دارد. فهم ابعاد وجودی ایشان مستلزم درک آمیزه‌ای شگرف از فقاهت ، عرفان ، فلسفه و کلام است. ایشان نه تنها یک مرجع تقلید و فقیه برجسته، بلکه عارفی سالک، فیلسوفی نوآور و متکلمی زمان‌شناس بود همه این ها بود امام هیچ یک از اینها نبود. این جامعیت علمی و معنوی، بستری را فراهم آورد تا ایشان بتوانند رهبری بزرگترین انقلاب مردمی تاریخ را از حیث گستردگی و تداوم حضور آحاد ملت در صحنه، بر عهده گیرند. انقلابی که ساختار قدرت و جامعه را دگرگون ساخت و الهام‌بخش جنبش‌های آزادی‌خواه و اسلام‌گرا در سراسر جهان شد و معادلات بین‌المللی را به چالش کشید.

اراده امام (ره)

یکی از کلیدی‌ترین عناصر در تحلیل پیروزی انقلاب اسلامی، نقش بی‌بدیل “اراده” امام خمینی (ره) است. در دورانی که نظریات غالب انقلاب، عمدتاً بر عوامل ساختاری، اقتصادی و یا ضعف دولت‌ها تأکید داشتند، انقلاب ایران با محوریت رهبری دینی و اراده پولادین امام، به وقوع پیوست. امام با اتکاء به ایمان الهی، بصیرت سیاسی و ارتباط عمیق با آحاد مردم، توانست جریانی عظیم را هدایت کند که به تحولی بنیادین در وضعیت سیاسی و اجتماعی ایران انجامید.

تاثیر اراده امام در وقوع انقلاب اسلامی به قدری بود که در نظریات نظریه پردازان انقلاب هم تاثیر ژرف داشت. در این میان، تحول در نظریه تدا اسکاچپول جامعه‌شناس آمریکایی که نظریه انقلابش یکی از نمونه‌های بارز نظریات ساختارگرا در تبیین انقلاب‌ها است، بسیار قابل تامل است. اسکاچپول در کتاب مشهور خود، «دولت‌ها و انقلاب‌های اجتماعی» (States and Social Revolutions)، با مطالعه تطبیقی انقلاب‌های فرانسه، روسیه و چین، استدلال می‌کرد که انقلاب‌ها محصول وضع و روندهای ساختاری هستند. او ‌می‌گوید بحران‌های دولتی (ناتوانی دولت در اداره امور و مواجهه با فشارهای خارجی) به انقلاب می‌انجامد، نه اراده رهبران یا ایدئولوژی‌های انقلابی. او عاملیت انسانی و نقش رهبری را در وقوع انقلاب‌ها کم‌اهمیت می‌دانست و بیشتر بر شرایط عینی و ساختارهای اجتماعی-سیاسی تمرکز داشت.

وقوع انقلاب اسلامی ایران در زمستان ، چالشی جدی برای نظریه اسکاچپول و سایر نظریات مشابه ایجاد کرد. در ایران، برخلاف نظریه اسکاچپول، دولت پهلوی از نظر نظامی و امنیتی قدرتمند بود و با بحران حاد اقتصادی یا فشار خارجی تعیین‌کننده‌ای که منجر به فروپاشی شود، مواجه نبود. آنچه در انقلاب ایران برجسته بود، نقش محوری امام خمینی (ره) و اراده او به عنوان یک رهبر دینی-سیاسی با پایگاه مردمی گسترده و اسلام سیاسی به عنوان موتور محرکه انقلاب بود. «اراده» امام در بسیج عمومی، در تعیین راهبردها، در هم شکست ساختار قدرت در ایران و جهان ، عاملی بود که نظریات ساختارگرا به سختی می‌توانستند آن را تبیین کنند.

به همین دلیل، تدا اسکاچپول بعدها در مقاله‌ای با عنوان «دولت تحصیلدار و اسلام شیعی در انقلاب ایران» (Rentier State and Shi’a Islam in the Iranian Revolution)  و همچنین در بازنگری‌هایی بر نظریه خود، تا حدی از مواضع پیشین خود عقب‌نشینی کرد و به نقش رهبری، فرهنگ و ایدئولوژی (مشخصاً اسلام شیعی) در انقلاب ایران اذعان نمود. او دریافت که در انقلاب ایران، «عاملیت» (agency) و نقش نیروهای اجتماعی سازمان‌یافته تحت یک رهبری ایدئولوژیک، بسیار فراتر از آن چیزی بود که نظریه اولیه او پیش‌بینی می‌کرد. امام خمینی (ره) با تأکید بر قدرت ایمان و اراده ملت، مفهوم «انقلاب» را از حصار جبرگرایی ساختاری خارج کرد و نشان داد که چگونه یک رهبر می‌تواند با تکیه بر ارزش‌های معنوی و فرهنگی یک جامعه و با بسیج عمومی، حتی مستحکم‌ترین ساختارهای سیاسی را به چالش بکشد و دگرگون سازد. این «تحول در نظریه» که انقلاب ایران و اراده امام خمینی مسبب آن بود، اهمیت بازنگری در الگوهای کلاسیک تبیین انقلاب‌ها و توجه بیشتر به نقش عوامل ذهنی، فرهنگی و رهبری را آشکار ساخت. اراده امام، تجلی اراده جمعی ملتی بود که خواستار تغییر و استقرار نظامی مبتنی بر ارزش‌های دینی و عدالت اجتماعی بود.

سیاست امام (ره)

برای درک عمیق‌تر سیاست امام خمینی (ره)، می‌توان به سنت فلسفه سیاسی و به ویژه به اندیشه‌های کلاسیک در باب «مرد سیاسی» و «فضیلت سیاست» رجوع کرد. رساله «مرد سیاسی»  Politicus یا Statesman افلاطون، یکی از آثار کلیدی در این زمینه است که به تعریف ماهیت زمامدار واقعی و هنر کشورداری می‌پردازد.

در این رساله، افلاطون مرد سیاسی حقیقی را کسی می‌داند که صاحب دانش فرمانروایی یا علم سیاست (episteme politike)  است، چیزی که در سنت سیاست اندیشی ایرانی می توان آن را معادل «آیین شهریاری» دانست. این دانش، دانشی نظری و عملی است که به او امکان می‌دهد خیر و صلاح جامعه را تشخیص داده و آن را محقق سازد. افلاطون مرد سیاسی را به یک بافنده تشبیه می‌کند که با مهارت، تارهای مختلف و حتی متضاد جامعه (مانند شجاعت و خویشتن‌داری شهروندان) را به هم می‌تند تا پارچه‌ای منسجم و هماهنگ، یعنی یک دولت دادگر و با فضیلت، پدید آورد. او تأکید می‌کند که این هنر، نادر است و با شیوه‌های دیگر حکمرانی که صرفاً مبتنی بر زور، ثروت، یا فریبکاری هستند، تفاوت ماهوی دارد. مرد سیاسی افلاطونی، به دنبال قانون و نظم است، اما اگر ضرورت ایجاب کند و دانش او چنین حکم کند، می‌تواند فراتر از قوانین مکتوب نیز عمل نماید، زیرا هدف نهایی او، سعادت و نیک‌بختی شهروندان است.

«فضیلت سیاست» (political virtue) در نگاه افلاطون، مجموعه‌ای از ویژگی‌های اخلاقی و عقلی است که برای یک حاکم خوب ضروری است. این فضایل شامل حکمت (sophia)، عدالت (dikaiosune)، شجاعت (andreia) و اعتدال یا خویشتن‌داری (sophrosyne) می‌شود. حاکمی که این فضایل را دارا باشد، می‌تواند جامعه را به سوی کمال رهنمون شود.

با تطبیق این چارچوب با شخصیت و سیاست امام خمینی (ره)، می‌توان وجوه اشتراک قابل تأملی را مشاهده کرد. امام خمینی (ره) نیز سیاست را نه عرصه‌ای برای کسب قدرت و منفعت شخصی، بلکه وسیله‌ای برای تحقق اهداف متعالی اسلامی، یعنی استقرار عدالت، اجرای احکام الهی و رشد معنوی و مادی جامعه می‌دانست. ایشان، همانند مرد سیاسی افلاطون، دارای دانشی ژرف (در اینجا، علم فقه، اصول، عرفان و شناخت دقیق از زمانه) بودند که مبنای تصمیم‌گیری‌ها و هدایت جامعه قرار می‌گرفت. نظریه «ولایت فقیه»، در جوهر خود، بیانگر ضرورت حاکمیت فردی است که علاوه بر علم به قوانین الهی (که به مثابه قانون در اندیشه افلاطون عمل می‌کند)، از فضایل اخلاقی مانند عدالت، تقوا، شجاعت و مدیریت و کیاست نیز برخوردار باشد.

امام خمینی (ره) به وضوح فضیلت سیاست را دارا بودند. شجاعت ایشان در مقابله با استبداد داخلی و استکبار خارجی، عدالت‌محوری ایشان در توجه به مستضعفین، حکمت ایشان در تشخیص مصالح امت و مدیریت بحران‌ها و اعتدال ایشان (به معنای پرهیز از افراط و تفریط)، همگی گواهی بر این مدعاست. ایشان توانستند همچون یک بافنده ماهر، گروه‌های مختلف مردمی با سلایق گوناگون را حول محور اسلام و انقلاب متحد سازند و پارچه‌ای واحد از ملت ایران ببافند. سیاست امام، سیاستی مبتنی بر اخلاق و معنویت بود و این همان چیزی است که آن را از سیاست‌بازی‌های رایج متمایز می‌ساخت. اگرچه خاستگاه اندیشه افلاطون، فلسفه یونانی و خاستگاه اندیشه امام، تعالیم اسلامی است، اما هر دو بر اهمیت دانش، فضیلت و هدفمندی در امر سیاست تأکید دارند.

فرجام سخن: تولد خرد سیاسی ایران در عمل امام

امام خمینی (ره) صرفاً یک پدیده فردی و یا محصول اتفاقات یک دوران خاص نبودند، بلکه ایشان نتیجه و برآیند سنت دیرپای سیاست اندیشی ایرانی-اسلامی بودند. در شخصیت و عمل ایشان، می‌توان عصاره قرن‌ها تلاش فکری اندیشمندان مسلمان ایرانی را در حوزه‌های مختلف مشاهده کرد. «عرفان سیاسی» با تأکید بر تهذیب نفس حاکم و توجه به ابعاد معنوی سیاست، «فلسفه سیاسی» با بحث از عدالت، مدینه فاضله و بهترین نوع حکومت، «فقه سیاسی» با ارائه چارچوب‌های حقوقی و شرعی برای اداره جامعه و «کلام سیاسی» با تبیین مبانی اعتقادی حکومت، همگی در اندیشه و سیره امام خمینی (ره) به نقطه تلاقی و تعالی رسید.

این سنت غنی، پس از دورانی از رکود و انفعال، در وجود امام خمینی (ره) حیاتی دوباره یافت و «خرد سیاسی ایران» که آمیزه‌ای از حکمت نظری و عملی، شریعت‌محوری و مصلحت‌اندیشی، آرمان‌گرایی و واقع‌بینی است، در عمل ایشان، به ویژه در رهبری انقلاب اسلامی و بنیان‌گذاری نظام جمهوری اسلامی، زاده شد. امام نشان دادند که چگونه می‌توان با اتکاء به میراث فکری خودی و با فهم عمیق از نیازهای زمانه، نظریه‌ای کارآمد برای حکومت ارائه داد و آن را در عرصه عمل، با موفقیت پیاده کرد. بدین سان، امام خمینی (ره) نه تنها یک تحول‌گر سیاسی، بلکه تداوم بخش خرد و اندیشه سیاسی در جهان اسلام و ایران بودند.

یادداشت| معانی نوساخته‌ تمدنیِ امام خمینی(ره)

انتهای پیام/

 

ارسال از وردپرس به شبکه های اجتماعی ایرانی
ارسال از وردپرس به شبکه های اجتماعی ایرانی
دکمه بازگشت به بالا