دلنوشته عباسعلی کدخدایی در فراق امام/ او که آمد و او که رفت!

و اکنون در پی سال‌ها غربت و دوری از روی ماه تو، به قربت راهبری دیگر دل بسته‌ایم که او نیز به شدت به تو دل بسته است و به کمال در پی توست و فی الجمله عاشق تو و ما نیز جملگی عاشق او.
– اخبار حوزه امام و رهبری –

به گزارش بخش سیاسی وبانگاه به نقل از گروه امام و رهبری خبرگزاری تسنیم؛ عباسعلی کدخدایی عضو حقوقدان شورای نگهبان در یادداشتی در قالب دلنوشته در شب سالروز رحلت امام خمینی (ره) نوشت: با او آمدیم و هویت یافتیم، از او آموختیم و به او تکیه کردیم تا آزادی را فریاد زنیم، تا مردم را شاهد باشیم و مردم نیز شاهد. او آمد تا دل‌ سوختگان را مرهم باشد، او آمد تا عارفان را راهبر شود، او آمد تا شیفتگان را بر شوق بیفزاید . و ندا سرداد که،
 صد قافله دل بار به مقصد بستند،
 لیکن افسوس که،
 بر جای بماند این دل غافل ما،
آری او آمد تا غرق شدن را بیاموزد چرا که  رسیدن به ساحل غرق شدن دارد، غرق شدن در انوار الهی و ذوب شدن در سرالله.  
گر نوح ز غرق سوی ساحل ره یافت  
این غرق شدن همی بود ساحل ما  

آن سرو بالا بلند آمد تا سیاهی‌ها را بزداید و آفتاب را نمایان سازد، او پرده‌ها را به کناری زد و انوار آفتاب الهی تابیدن گرفت بر همه کس، بر ملحد و عارف و  درویش و خراباتی و مست، چون‌ که تو محراب دل و جانشان بودی! و اکنون که رفتی باز با ما هستی! نمی‌توان تو را ندید و به قولی،
 دیده‌ای نیست نبیند رخ زیبای تو را،  

رفتنت باورپذیر نبود، بی‌تو حیات ممکن نبود. آرامش رخت بربست و رهروان سرگردان در بیابان هستی. آخر تو به آن‌ها جرأت بخشیدی، جرأت رفتن و جرأت گفتن، وقت رفتنت سخت غم‌انگیز و حزن‌آلود بود، به کدامین نگاه خود را پای بند سازیم و دل در گرو کدامین محبت سپاریم؟ 

با توام امام جان، با توام روح خدا، با توام هستی ما، با توام رعنای ما، که قامت سرو قدان را در مقابل تو به پشیزی نخرند! ما با تو بزرگ شدیم، با تو قد کشیدیم، با تو انسان گشتیم و با تو زندگی کردیم، اما چه زود از ما جدا شدی. منزل و مأوای ما؟ تو گر نباشی، بودن بی‌تو ارزش بال مگسی نیز ندارد. اکنون آرزومندانه و دردمندانه به گوشه‌ای نشسته‌ایم که،
 تو ای پیک سبک‌باران دریای عدم،  
از من به دریادار آن وادی، رسان مدح و سلام را،  

در این وانفسای زندگی با تو ساکن حریم قدس گلرویان میخانه سخن می‌گوییم، باشد تا صدایمان شنیده و دستمان گرفته شود. اکنون به امید مهر تو دلمان زنده‌ است، و همه‌گاه عکس رخ تو را می‌کاویم شاید از اسرار نهان پرده براندازی.
به کجا روی نماید که تواش قبله نه‌ای؟

و اکنون در پی سال‌ها غربت و دوری از روی ماه تو، به قربت راهبری دیگر دل بسته‌ایم که او نیز به شدت به تو دل بسته است و به کمال در پی توست و فی الجمله عاشق تو و ما نیز جملگی عاشق او.
او که در آنات و لحظات فراقت از تو همچنان ترا می‌خواند و ترا فریاد می‌زند. و ما پس از سال‌ها دوری از روی مه‌سیمای تو، تدبیر راهگشایت در انتخابش را تحسین می‌کنیم. و  زبان حال ما این است که،
امروز ما مهمان تو، مست رخ خندان تو
چون نام رویت می‌برم دل می‌رود والله زجا

  و می‌دانم هر چه بیشتر بنویسم کمتر شرح هجران تو خواهد بود چرا که عشق تو نانوشته بود و ناگفتنی، پس چاره همان است که خود گفته‌ای،
بشکنم این قلم و پاره کنم این دفتر
 نتوان شرح کنم جلوه والای تو را

امام خمینی (ره) ؛ مرد سیاسی

انتهای پیام/

 

ارسال از وردپرس به شبکه های اجتماعی ایرانی
ارسال از وردپرس به شبکه های اجتماعی ایرانی
دکمه بازگشت به بالا