جمهوری اسلامی؛ وحدت با احترام به تکثر فرهنگی

برخلاف پهلوی که با سرکوب فرهنگی به‌دنبال وحدت بود، جمهوری اسلامی با احترام به تنوع قومی و زبانی، انسجام ملی را بر پایه ایمان و هویت اسلامی شکل داد.
– اخبار استانها –

به‌گزارش خبرگزاری تسنیم از تبریز، بررسی ساختار نظام سیاسی حکومت پهلوی، به‌ویژه در دو دهه منتهی به انقلاب اسلامی، نشان می‌دهد که ستون فقرات سیاست‌گذاری فرهنگی و اجتماعی این رژیم، مبتنی بر یکسان‌سازی اجباری و حذف تنوع فرهنگی و زبانی بود؛ سیاستی که الهام‌گرفته از مدل آتاتورکی در ترکیه بود. رضاشاه پهلوی و پس از او محمدرضاشاه، تلاش داشتند همانند مصطفی کمال پاشا که پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی سیاست ترک‌سازی اجباری را در پیش گرفت، یک نظام ملت‌ساز متمرکز، تک‌زبانه و همگن ایجاد کنند؛ اما غافل از آن‌که بافت اجتماعی ایران، برخلاف ترکیه، از موزاییکی تاریخی از اقوام، زبان‌ها، مذاهب و فرهنگ‌ها تشکیل شده بود که حذف یکی، به منزله ایجاد زخم بر پیکر همه بود.

این سیاست یکسان‌سازی نه‌تنها به وحدت اقوام ایرانی منجر نشد، بلکه نتیجه‌ای عکس به بار آورد. برخلاف ادعای برخی روشنفکران سکولار و وابستگان فرهنگی رژیم پهلوی که این سیاست را عامل ایجاد انسجام ملی معرفی می‌کنند، واقعیت این است که در عمل، اقوام گوناگون ایرانی ازجمله ترک‌زبان‌ها، کردها، عرب‌ها، بلوچ‌ها، ترکمن‌ها و دیگر گروه‌های قومی، مورد بی‌مهری ساختار قدرت قرار گرفتند. زبان مادری آنان در رسانه‌ها، آموزش و پرورش، ادبیات رسمی و حتی مکاتبات دولتی ممنوع یا بی‌اعتبار شمرده شد و این اقدام، به‌طور مستقیم نوعی «غیرایرانی» تلقی‌کردن زبان‌های غیرفارسی را القا کرد.

این نگاه تقلیل‌گرایانه به هویت ایرانی، نه‌تنها به انسجام ملی کمک نکرد، بلکه شکاف‌هایی جدی ایجاد کرد که زمینه را برای نفوذ بیگانگان و سوءاستفاده جریان‌های قوم‌گرا و وابسته به استعمار فراهم ساخت. با تضعیف پیوند فرهنگی و روانی اقوام با مفهوم ایرانیت، برخی جریان‌ها با پشتوانه فکری بیرونی و حمایت مالی و سیاسی از سوی قدرت‌های استعماری، تلاش کردند میان اقوام ایرانی و سرزمین مادری‌شان فاصله بیندازند. این سیاست خطرناک، نوعی واگرایی خاموش و تدریجی را رقم زد که آثار آن در سال‌های پایانی حکومت پهلوی به‌وضوح آشکار شد.

در دوره محمدرضا پهلوی، سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) نه‌تنها به سرکوب فیزیکی و امنیتی مخالفان سیاسی می‌پرداخت، بلکه در میدان جنگ نرم نیز فعال بود. یکی از ابزارهای روانی ساواک، ترویج لطیفه‌ها و جوک‌هایی بود که با تمسخر قومیتی، اقوام غیرفارس‌زبان را ناتوان، کم‌هوش، یا فاقد درک اجتماعی تصویر می‌کرد. این گونه القائات، در لایه‌های رسانه‌ای و فرهنگی، نوعی تبعیض پنهان و تحقیر سیستماتیک را در جامعه رواج داد که در نهایت موجب انزوای روانی و اجتماعی گروه‌های غیرمرکزنشین کشور شد.

با این‌ حال، تاریخ به‌خوبی پاسخ سیاست‌های غلط را داد. در 29 بهمن 1356، قیام مردم تبریز در چهلم شهدای قیام خونین 19 دی قم، که با شعارهای ترکی و فارسی همراه بود، به‌عنوان یک نقطه عطف تاریخی در مسیر انقلاب اسلامی شناخته می‌شود. این حرکت، پاسخی عملی به سیاست‌های سرکوبگرانه پهلوی بود و نشان داد که اقوام ایرانی نه‌تنها منزوی و مطرود نیستند، بلکه پیشتاز اعتراض علیه ظلم و استبداد نیز هستند. سردادن شعارهای ترکی در کنار شعارهای انقلابی فارسی، گواهی بود بر اینکه وحدت ملی از مسیر تحقیر اقوام نمی‌گذرد، بلکه احترام به هویت‌های گوناگون، عامل پیوند قلوب مردم است.

پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357، تمامی نظریه‌پردازی‌های ناسیونالیستی و مرکزگرایانه پهلوی را نقش بر آب کرد. برخلاف حکومت پهلوی که با تفرقه، سرکوب، و حذف فرهنگی در پی یکپارچگی بود، جمهوری اسلامی از آغاز کار خود تلاش کرد مفهوم «امت واحده» را با تأکید بر دین، مذهب و ارزش‌های مشترک اسلامی جایگزین ملی‌گرایی افراطی کند. در این مسیر، حضور فعال اقوام مختلف در تثبیت و دفاع از انقلاب، نقش تعیین‌کننده‌ای داشت.

نقش اقوام ایرانی در دوران پس از پیروزی انقلاب به‌شکل معناداری برجسته شد. به‌عنوان نمونه، در غائله «خلق مسلمان» در آذربایجان که با پشتیبانی برخی گروه‌های تجزیه‌طلب و حمایت دشمنان خارجی ایجاد شده بود، این خود مردم آذربایجان بودند که در کنار نیروهای انقلابی ایستادند و با حرکت‌های خودجوش، بساط فتنه را برچیدند. همچنین در غائله آمل، مردم همان منطقه، نخستین سنگر دفاع از انقلاب را تشکیل دادند و بدون نیاز به نیروهای متمرکز از دیگر مناطق، امنیت شهر را تأمین کردند. این نمونه‌ها نشان داد که اقوام ایرانی نه‌تنها تهدید نیستند، بلکه فرصت‌هایی بی‌بدیل برای انسجام ملی‌اند.

جمهوری اسلامی در طول بیش از چهار دهه، با اتخاذ سیاست‌های فرهنگی و اجتماعی هوشمندانه‌تر، سعی کرد الگویی متفاوت از ملت‌سازی را به نمایش بگذارد؛ الگویی که وحدت ملی را از مسیر احترام به هویت‌ها، تفاوت‌ها و زبان‌های محلی دنبال می‌کند.

برخلاف تجربه تلخ پهلوی که «نسل‌کشی فرهنگی» را ابزاری برای تحقق یکپارچگی می‌دانست، جمهوری اسلامی نشان داد که نظام سیاسی واحد می‌تواند با پذیرش تکثر فرهنگی و زبانی، به شکل پایدارتری بنا شود.

در نهایت، آن‌چه ایران را در برابر دشمنان خارجی و فتنه‌های داخلی حفظ کرده، نه همسان‌سازی اجباری، بلکه ایمان مشترک، میراث مذهبی و اعتماد میان ملت و نظام بوده است. در جمهوری اسلامی، دین و مذهب، حلقه اتصال ایرانیان از هر زبان و قوم و فرهنگ است؛ حلقه‌ای که هیچ سیاست استعماری قادر به گسستن آن نیست.

انتهای پیام/

 

ارسال از وردپرس به شبکه های اجتماعی ایرانی
ارسال از وردپرس به شبکه های اجتماعی ایرانی
دکمه بازگشت به بالا