از کلاس درس تا خط مبارزه؛ خاطرات انقلابی که تاریخ ساز شد

سید موسی بلادیان، از مبارزان پیشکسوت خوزستانی که خاطرات پرشور انقلابی دارد، از اولین دیدار با امام خمینی(ره) تا مبارزات مخفیانه و سرانجام پیروزی انقلاب اسلامی، روایتی دارد که نشان می‌دهد چگونه یک معلم ادبیات به یکی از چهره‌های انقلابی تبدیل شد.
– اخبار استانها –

به گزارش بخش استان‌ها در وبانگاه به نقل از خبرگزاری تسنیم از اهواز ، سید موسی بلادیان را به حق می‌توان شناسنامه انقلاب در خوزستان دانست. بلادیان در حالی که در دهه هشتم زندگی خود است که عمر و جوانی خود را وقف انقلاب کرده است و هنوز با وجود سن بالا همچنان در صف مقدم دفاع از انقلاب است و همچون جوانی مبارز در عرصه های فرهنگی و اجتماعی جهد و جهاد می‌کند و در مجموعه‌های غدیر و ستاد اقامه نماز بی‌هیچ چشم‌داشتی فعالیت می‌کند.

از کلاس درس تا خط مبارزه؛ خاطرات انقلابی که تاریخ ساز شد

 اولین دیدار با امام؛ نیم ساعتی که زندگی‌ام را تغییر داد 

بلادیان از خاطره اولین ملاقاتش با امام در سال 1342 می‌گوید: در 20 سالگی به قم رفتم و به خانه امام رسیدم و با مشکلات زیادی خودم را رساندم. نظام پهلوی به شدت اطراف خانه امام را تحت رصد داشت ولی توانستم به منزل امام بروم و حدود نیم ساعتی به تنهایی با امام صحبت کنم.

امام پرسیدند؛ گچساران کجاست و وضعیت مردم چطور است و خودتان در چه دوره‌ای تدریس می‌کنید؟ وقتی گفتم معلم دختران و پسران هستم، امام فرمودند: چون هنوز مجرد هستید، دیگر برای دختران تدریس نکن و بعد از تأهل برو. همان لحظه فهمیدم با رهبری متفاوت روبرو هستم. نیم ساعت با ایشان بودم، اما همین زمان کافی بود تا تمام وجودم را برای مبارزه آماده کنم.

از تدریس ادبیات تا تدریس انقلاب در مدارس

بلادیان گفت: در اهواز به عنوان دبیر دینی مشغول شدم، اما کلاس‌های ما تبدیل به پایگاه مبارزه شده بود. اعلامیه‌های امام را بین دانش‌آموزان پخش می‌کردم. بسیاری از همان دانش‌آموزان مثل سعید درفشان بعدها به یاوران وفادار امام تبدیل شدند و به شهادت رسیدند.

نماز جماعتی که طاغوت را به لرزه انداخت

بلادیان به خاطره‌ای تأثیرگذار از مهرماه 57 اشاره کرد و افزود: تصمیم گرفتیم با تعطیلی مدارس، ناامنی ایجاد کنیم. در فلکه ساعت اهواز جمع شدیم و من پیشنماز شدم. نماز باشکوهی خواندیم که مأموران رژیم را به وحشت انداخت. بعد از نماز مجبور به فرار شدم و به بهبهان رفتم.

پیکان پر از اعلامیه؛ مأموریتی مخفیانه به کرمانشاه

بلادیان گفت: دو ماه قبل از پیروزی انقلاب، با همراهی آیت‌الله جزایری که حقیقتاً جانانه با انقلاب و نماینده امام بودند و یک بازاری انقلابی، یک کارتن پر از اعلامیه‌های امام را در پیکانی جاسازی کردیم و قرار شد به کرمانشاه رفته و آنجا توزیع کنیم. یکی از الطاف الهی همین سفر به کرمانشاه بود، چرا که بنده و آقای سیدزاده که بعدها شد استاندار، قرار شد این اعلامیه‌های انقلابی را ببریم کرمانشاه که در مسیر ماشین از مسیر خارج شد که خدا رحم کرد یک درخت در این مسیر مانع سقوط ما شد.

به خاطر فشاری که در بهبهان و گچساران آوردند و حتی برادر من را ساواک شهید کرد، مجبور شدم در یک خانه به‌شدت قدیمی که در خیابان سعدی و روبروی منزل شهید علم الهدی بود به شکل مستاجر قرار بگیرم. این خانه به شدت قدیمی بود و شهید علم‌الهدی بیانیه‌ها را وسط دیوار این خانه جاسازی می‌کرد. یک روز دیدم خانه‌ام در اهواز را غارت کردند، اما ما به کارمان ادامه دادیم تا انقلاب پیروز شد.

امام؛ رهبری که از مرگ نمی‌ترسید

بلادیان افزود: وقتی فرزند امام، آقا مصطفی، شهید شد، کوچک‌ترین ناراحتی در چهره امام ندیدم. فقط می‌فرمودند: ‘الطاف الهی است’. این تسلط و ایمان امام بود که ما را شیفته ایشان کرده بود. امام واقعاً از مرگ نمی‌ترسید و این شجاعت به همه ما منتقل شد.

از مدیرکلی آموزش و پرورش تا خدمتگزاری در راه خدا

بلادیان ادامه داد: بعد از انقلاب، 18 سال مدیرکل آموزش و پرورش خوزستان بودم. حالا هم با توصیه آقای قرائتی، بدون هیچ چشمداشتی در مؤسسه‌ای فرهنگی خدمت می‌کنم. این همان روحیه‌ای است که امام در ما نهادینه کرد: خدمت به مردم بدون انتظار پاداش.

انتهای پیام/341

 

ارسال از وردپرس به شبکه های اجتماعی ایرانی
ارسال از وردپرس به شبکه های اجتماعی ایرانی
دکمه بازگشت به بالا