یاددداشت| 15خرداد؛ آغاز پایان سلطنت پهلوی با یک بیداری خونین

۱۵ خرداد، تنها یک روز خونین در تقویم نیست؛ لحظه‌ای است که مردم ایران برای نخستین‌بار، سیاست را با ایمان پیوند زدند و با فریاد «یا مرگ یا خمینی»، طلیعه گسست تاریخی از سلطنت را رقم زدند؛ قیامی که به‌رغم سرکوب، بذر یک انقلاب را در جان تاریخ کاشت.
– اخبار استانها –

به گزارش بخش استان‌ها در وبانگاه به نقل از خبرگزاری تسنیم از قم، حجت الاسلام جبار امرایی تحلیلگر حوزه تاریخ معاصر در یادداشتی به قیام پانزده خرداد ‌و تاثیر آن بر پیروزی انقلاب اسلامی پرداخته که در زیر آمده است:

پانزده خرداد را نمی‌توان صرفاً به‌عنوان یک قیام خیابانی یا یک واکنش مقطعی به دستگیری امام خمینی(ره) تحلیل کرد. این روز، لحظه‌ای است که تاریخ ایران در آن دوپاره شد: از سویی رژیم سلطنتی که در پی مهندسی اجتماعی بر مبنای الگوی توسعه وابسته بود، و از سوی دیگر ملتی که ریشه‌هایش را در ایمان، تشیع و رهبری دینی بازیافته بود. قیام پانزده خرداد در واقع اعلان عمومی این گسست بود؛ شکافی که تا بهمن 57 آرام‌آرام تعمیق یافت تا به نقطه انفجار برسد.

برای فهم ژرف‌تر 15 خرداد، باید به زمینه‌های اجتماعی‌ـ‌سیاسی دهه 1340 نگریست. شاه در قالب “انقلاب سفید” تلاش کرد تا با مجموعه‌ای از اصلاحات از جمله “اصلاحات ارضی”، “حق رأی زنان”، “ملی‌کردن جنگل‌ها” و ایجاد “سپاه دانش”، الگویی از نوسازی اقتدارگرایانه را پیاده کند. اما آنچه در عمل اتفاق افتاد، چیزی فراتر از نوسازی فیزیکی بود؛ نوسازی ساختار قدرت با حذف تدریجی مذهب، روحانیت، بازار و سنت به‌مثابه نیروهای رقیب.

در اینجا بود که تقابل آغاز شد؛ امام خمینی(ره) با تیزبینی خاص خود، متوجه عمق تهدید شد. درحالی‌که بسیاری از نخبگان وقت از جمله جبهه ملی و تکنوکرات‌های درون حاکمیت یا سکوت کردند یا اصلاحات را پذیرفتند، امام در سخنرانی‌های تند و بی‌سابقه خود، از جمله در عاشورای سال 1342، پرده از چهره واقعی برنامه‌های شاه برداشت. او با قرار دادن انقلاب سفید در تقابل با شریعت، عملاً مشروعیت دینی رژیم را زیر سؤال برد.

بازداشت امام خمینی(ره) در بامداد 15 خرداد، همچون جرقه‌ای در انبار باروت عمل کرد. برخلاف تصور رژیم که انتظار واکنشی محدود در قم را داشت، سیلاب اعتراض در شهرهای مختلف از تهران و ورامین گرفته تا مشهد، شیراز، اصفهان و تبریز به راه افتاد. این نقطه‌ عطفی در تاریخ سیاسی ایران بود: برای نخستین بار، رابطه‌ میان مردم و مرجعیت، از یک پیوند عاطفی یا فقهی، به یک پیوند سیاسی و انقلابی ارتقاء یافت.

مردم در 15 خرداد، امام را نه فقط به‌عنوان یک مرجع تقلید، بلکه به‌عنوان رهبر نهضت اسلامی خود پذیرفتند. این «تجسم عینی رهبری دینی در میدان سیاست» بود که تاریخ شیعه را وارد فاز جدیدی کرد. تجربه تلخ سکوت یا تماشا در برابر اعدام شیخ فضل‌الله نوری حالا به ایستادگی فعال در برابر بازداشت امام خمینی تبدیل شده بود.

نکته مهم در تحلیل 15 خرداد، نوع واکنش رژیم پهلوی است. شاه نه‌تنها از ابزار سرکوب استفاده کرد، بلکه نوع سرکوب را به گونه‌ای انتخاب کرد که پیام واضحی برای همه مخالفان داشته باشد: هرگونه چالش با اقتدار سلطنت، به‌مثابه اقدام علیه امنیت ملی تلقی می‌شود و پاسخ آن گلوله است.

گزارش‌های متعددی از منابع داخلی و خارجی به عمق کشتار اشاره دارند:محمدعلی همایون کاتوزیان می‌نویسد که اجساد برخی از شهدا را به دریاچه حوض‌السلطان ریختند؛ عملیاتی که هدف آن نه فقط کشتار، بلکه ناپدیدسازی حافظه جمعی بود.فرد هالیدی و جان فوران، از تلفات هزاران نفری سخن می‌گویند که حکومت پهلوی هیچ‌گاه به آن اذعان نکرد.

رابرت گراهام این قیام را “شدیدترین شورش قرن” نامیده که تمامی شهرهای ایران را به لرزه درآورد.خود اسدالله علم در خاطراتش تصریح می‌کند که شاه شخصاً به فرماندهان نظامی دستور تیر مستقیم صادر کرده است.این خشونت عریان، بی‌سابقه بود و برای اولین بار، چهره واقعی رژیم پهلوی را برای نسل جدید ایرانیان آشکار ساخت. از این‌رو می‌توان گفت 15 خرداد نه‌تنها یک قیام، بلکه یک «آگاهی تاریخی» بود که مردم را از خیال اصلاح‌پذیر بودن رژیم خارج کرد.

یکی از پیامدهای مهم 15 خرداد، تحول در کارکرد حوزه‌های علمیه بود. حوزه که تا پیش از این بیشتر در چارچوب مسائل فقهی و محدود به منبر و محراب تعریف می‌شد، به یک نهاد مبارز تبدیل شد. 15 خرداد ثابت کرد که اگر حوزه با مردم همصدا شود، می‌تواند موتور تحول سیاسی شود.پاسخ مردمی به بازداشت امام، به علمای دیگر این پیام را داد که رهبری دینی هنوز در دل مردم جای دارد. این تحول بعدها در تشکیل جامعه مدرسین، گسترش فعالیت‌های زیرزمینی و شکل‌گیری هسته‌های اولیه انقلاب اسلامی مؤثر واقع شد.

تشبیه قیام پانزده خرداد به عاشورا، یک قیاس صرفاً عاطفی نیست؛ بلکه تحلیلی جامعه‌شناسانه دارد. در هر دو واقعه، اقلیتی مؤمن در برابر اکثریتی مسلح ایستاد. در هر دو، خون بر شمشیر پیروز شد. و در هر دو، روحیه فداکاری و ایثار، توانست یک وجدان عمومی را متحول کند.همین پیوند عاشورایی است که سبب شد خاطره پانزده خرداد، نه در تقویم رسمی، بلکه در حافظه فرهنگی ملت ثبت شود. از آن پس، شعار «کل یوم عاشورا، کل ارض کربلا» برای مردم ایران معنا یافت.

پانزده خرداد را باید نه به‌عنوان یک شکست، بلکه به‌مثابه “تجلی قدرت مردم در مرحله ناپختگی سازمانی” تحلیل کرد. آنچه در آن روز حاصل شد، تولد یک تجربه تاریخی بود: مردم با خون خود آموختند که برای دستیابی به حق، باید از جان مایه گذاشت. و حاکمیت آموخت که مذهب را نمی‌توان از سیاست حذف کرد، مگر با هزینه‌ای سنگین و بازگشت‌ناپذیر.

15 خرداد، تجلی همبستگی مردم، قدرت مرجعیت، نقش‌آفرینی حوزه، و نقطه شکست اعتماد عمومی به اصلاح از درون ساختار سلطنت بود. این حادثه، اگرچه در ظاهر سرکوب شد، اما ریشه‌های آن به اعماق تاریخ رفت و پانزده سال بعد، به ثمر نشست.

انتهای پیام/

 

ارسال از وردپرس به شبکه های اجتماعی ایرانی
ارسال از وردپرس به شبکه های اجتماعی ایرانی
دکمه بازگشت به بالا