نامه سرگشاده به رئیس جمهور/ زخم عمیق محرومیت در ایلام
به گزارش بخش استانها در وبانگاه به نقل از خبرگزاری تسنیم از ایلام، سفر رئیسجمهور به ایلام، فرصتی است طلایی، اما نه برای عکسهای یادگاری یا وعدههای تکراری؛ بلکه برای دیدن واقعیت تلخی که مردم این استان هر روز با گوشت و پوست خود لمس میکنند. اینجا، جایی که خاکش پر از نفت و گاز است، نفسهای اقتصادش به شماره افتاده و بیکاری جوانانش، زخم عمیقی بر آیندهشان نهاده است.
ایلام سرزمینی است که میتوانست الگویی از توسعه در غرب کشور باشد، اما سالهاست با نگاههای مرکزگرایانه، پشت درهای بسته تهران جا مانده است. استان ما، نه از فقدان منابع رنج میبرد و نه از کمبود نیروی انسانی؛ آنچه نیست، ارادهای جدی برای گشودن درهای توسعه است.
منابع فراوان، دستهای خالی
با وجود منابع سرشار نفت و گاز، سهم ایلام از این ثروت ملی چیست؟ آمار بالای بیکاری، بهویژه در میان جوانان تحصیلکرده، گویای همهچیز است. صنایع مادر که باید عامل رونق و اشتغال باشند، یا به کندی پیش میروند یا تماماً به نفع شرکتهای غیرایلامی بهرهبرداری میشوند. کشاورزی و دامداری، که میتوانستند پیشران اقتصاد منطقه باشند، به حال خود رها شدهاند؛ بیبرنامه، بیحمایت، بیجان.
بیمارستانهایی که نیستند
سیستم درمانی ایلام گواه روشنی است بر تبعیض ساختاری. نه تنها بسیاری از شهرها و روستاهای استان از بیمارستان تخصصی بیبهرهاند، بلکه بیماران ناگزیرند برای ابتداییترین خدمات، رنج سفر به استانهای همجوار را تحمل کنند. آیا این سرنوشت شایستهی استانی مرزی با چنین نقش حیاتی در دفاع مقدس و امنیت ملی است؟
آموزش در سایه فراموشی
در مناطق محروم ایلام، هنوز هم کلاسهایی وجود دارند که در کانکس برگزار میشوند. مدارس با کمترین امکانات، دانشگاههایی با تجهیزات فرسوده و نگاههایی که گویا باور ندارند آینده توسعه از همین کلاسهای ساده شروع میشود.
جادههایی که هنوز جان میگیرند
زیرساختهای استان، بهویژه در حوزه حملونقل، در شأن مردمی نیست که در دشوارترین روزهای تاریخ این کشور، مرزداران عزت ایران بودهاند. جادههای پرخطر، شبکههای ارتباطی ضعیف و نبود امکانات اولیه شهری در بسیاری از مناطق، همه و همه یک چیز را فریاد میزنند: ایلام، فراموش شده است.
چرا ایلام همیشه در لیست وعدهها باقی مانده است؟
دلیل روشن است. نگاه بخشی و مقطعی به توسعه، توزیع ناعادلانه بودجههای ملی، ضعف در نظارت بر اجرای پروژهها و غفلت از ظرفیتهای بومی، ایلام را در حاشیه نگه داشته است. توسعهای که نه بر اساس واقعیتهای اجتماعی و جغرافیایی استان، بلکه بر مبنای منافع و لابیهای پایتختنشینها ترسیم میشود، نتیجهای جز عقبماندگی ندارد.
مردم ایلام چه میخواهند؟
آنها معجزه نمیخواهند. برنامه میخواهند. شفافیت میخواهند. عدالت در تخصیص منابع میخواهند. پروژههای اشتغالزا، بازسازی زیرساختها، توسعه کشاورزی و دامداری و مهمتر از همه، توجه و احترام میخواهند؛ نه فقط در کلام، که در عمل.
پرسش بیپاسخ
آقای رئیسجمهور!
مردم ایلام، بار دیگر پای وعدههای دولت ایستادهاند.
اما این بار میپرسند: چه تضمینی وجود دارد که وعدهها مانند همیشه، به بایگانی فراموشی سپرده نشوند؟
آیا قرار است سرنوشت ایلام، باز هم در تکرار نشستها و شعارها گم شود؟
سخن پایانی
ایلام زخمی است که هنوز التیام نیافته؛ زخمی بر نقشه توسعهنیافتهی ایران. استانی که میتواند به الگویی برای رشد در مناطق مرزی تبدیل شود، اما نیاز دارد دیده شود، فهمیده شود، و مهمتر از همه، با او مثل یک استان حاشیهای برخورد نشود.
سفر شما میتواند نقطه عطفی باشد؛ اگر قرار باشد سیاست تغییر کند، اگر نگاه از وعده به برنامه، و از شعار به عمل منتقل شود.
آیا دولت شما آمادهی این تغییر است؟