یادداشت| لزوم همگرایی ملی در هنگامه نبرد تمدنی
به گزارش بخش استانها در وبانگاه به نقل از خبرگزاری تسنیم از قم، حجت الاسلام والمسلمین علی بنایی رئیس دانشگاه طلوع مهر در یادداشتی به تحلیل فرصت تاریخی «همگرایی ملی» در هنگامه نبرد تمدنی و ضرورت تبدیل این وحدت به یک انسجام راهبردی پایدار پرداخته که در زیر آمده است:
درگیریهای نظامی بزرگ، همواره به مثابه آزمونهای تاریخساز برای ملتها عمل میکنند. این رخدادها، ضمن به چالش کشیدن ساختارهای دفاعی و اقتصادی، شالودههای انسجام اجتماعی و هویت ملی یک کشور را نیز در معرض سنجشی جدی قرار میدهند.
در شرایط کنونی، که جمهوری اسلامی ایران درگیر یک منازعه تمدنی تمامعیار با جبهه استکبار به محوریت رژیم صهیونیستی است، شاهد شکلگیری یک موج قابل تأمل از وطندوستی و وفاق ملی هستیم. این پدیده، که در آن تعلق به «ایران» و «میهن اسلامی» بر وابستگیهای جناحی و سلیقههای سیاسی پیشی گرفته، فراتر از یک واکنش احساسی و موقتی، ظرفیتی است که باید به دقت تحلیل و برای آینده سرمایهگذاری شود.
از منظر نظریههای جامعهشناسی سیاسی، تهدیدات خارجی مشترک، یکی از قدرتمندترین عوامل تولید همبستگی درونگروهی محسوب میشوند.
شوک ناشی از حمله مستقیم دشمن و به شهادت رسیدن جمعی از فرماندهان ارشد نظامی، موجب همگرایی شدید در جامعه ایران شد و در آن لحظه مناقشات و رقابتهای سیاسی داخلی در برابر ضرورت حفظ هویت و دفاع از کیان ملی، رنگ باخت. در چنین شرایطی، لایههای عمیقتر هویتی، یعنی هویت ملی-ایرانی و هویت تمدنی-اسلامی، فعال شده و به مثابه یک «هویت فرادست» هویتهای خردتر سیاسی را تحتالشعاع قرار داد. این همان سرمایه اجتماعی است که به نظام سیاسی اجازه میدهد تا با پشتوانهای مستحکم از تابآوری اجتماعی، در عرصه میدانی و دیپلماتیک با قاطعیت عمل کند.
مشاهده همصدایی چهرههای مختلف از طیفهای گوناگون سیاسی در محکومیت دشمن متجاوز و حمایت از پاسخ قاطع نیروهای مسلح، مصداق بارز این همگرایی راهبردی است.
ارزش این وحدت ملی، صرفاً به کارکرد آن در زمان جنگ محدود نمیشود. تاریخ معاصر مملو از نمونههایی است که در آن، ملتها پس از عبور از یک بحران خارجی، به دلیل عدم مدیریت صحیح دوران گذار، مجدداً درگیر تفرقه و منازعات داخلی شده و دستاوردهای کسبشده در میدان نبرد را در عرصه سیاست داخلی از دست دادهاند. بنابراین، چالش اصلی و آزمون بلوغ سیاسی نخبگان کشور، تبدیل این «وحدت واکنشی» و مبتنی بر هیجان، به یک «انسجام راهبردی» پایدار و کنشگر است.
این وحدت نباید به مثابه آتشبسی موقت میان جناحهای سیاسی تلقی شود که پس از رفع خطر، دوباره آتش کینهها شعلهور شود. بلکه باید به یک «پارادایم ملی» جدید تبدیل شود که در آن، اصول بنیادینی چون «امنیت ملی»، «تمامیت ارضی»، «منافع راهبردی کشور» و «اقتدار منطقهای» به عنوان خطوط قرمز همه جریانها تعریف شده و رقابتهای سیاسی صرفاً در چارچوب این اصول و برای ارائه راهکارهای بهتر جهت تحقق آنها صورت پذیرد. این مهم نیازمند برنامهریزی هوشمندانه و اقدامات زیر است:
1. تدوین روایت ملی مشترک: دستگاههای فرهنگی، رسانهای و نخبگان فکری باید روایتی جامع و فراگیر از این پیروزی و این دوره تاریخی ارائه دهند که در آن، «ملت ایران» به عنوان قهرمان اصلی معرفی شود، نه یک جناح یا گروه خاص. این روایت باید بر اشتراکات و فداکاری همگانی تأکید کند.
2. نهادسازی برای وفاق: ایجاد یا تقویت سازوکارهایی برای گفتگوی مستمر میان نخبگان سیاسی با هدف تبدیل نقاط اشتراک دوران بحران به اصول همکاری پایدار در دوران ثبات.
3. تعریف پروژههای ملی پساجنگ: بهترین راه برای تداوم وحدت، تعریف اهداف و پروژههای بزرگ ملی برای دوران پس از جنگ است. تمرکز بر بازسازی، جهش اقتصادی، پیشرفت علمی و تثبیت جایگاه ایران به عنوان یک قدرت منطقهای، میتواند انرژی متراکم شده در دوران جنگ را به سمت یک هدف سازنده و مشترک هدایت کند.
همگرایی میهنی که امروز شاهد آن هستیم، یک فرصت تاریخی بیبدیل است و قدرتی بالاتر از موشکهای نظامی دارد. این پدیده نشان داد که در اعماق جامعه ایران، یک پیوند ناگسستنی حول محور وطن و ارزشهای انقلاب اسلامی وجود دارد که در لحظات خطر، خود را آشکار میسازد.
موفقیت نهایی در این نبرد تمدنی، نه فقط در شکست نظامی دشمن، بلکه در توانایی ما برای حفظ و ارتقاء این سطح از وحدت ملی برای آینده تعریف میشود. تبدیل این سرمایه گرانبها به یک ستون پایدار برای ساختن آینده و تحقق تمدن نوین اسلامی، رسالتی است که بر دوش همه دلسوزان این مرز و بوم قرار دارد.
انتهای پیام/