هم نوایی در حسینیه کودک روستای رجنوک با شام غریبان+ عکس
به گزارش بخش استانها در وبانگاه به نقل از خبرگزاری تسنیم از بیرجند، شام غریبان نه تنها یک آیین بلکه فرصتی است برای تعظیم در برابر مظلومیت، برای به یاد آوردن پیامهای خونین کربلا و برای آن که فراموش نکنیم چراغی که حسین (ع) افروخت، تا ابد روشن خواهد ماند.
در شام غریبان، نه تنها جای جای استان خراسان جنوبی بلکه فضای صمیمی روستاها از جمله روستای رجنوک آکنده از صدای روضهخوانی، زمزمه نوحهها و اشکهای خاموشی بود که از اعماق دلها بر گونهها جاری شد. در این مراسم کودکان، جوانان، پیرمردان و ریش سفیدان رجنوک با دلی آکنده از اندوه و چشمانی اشکبار به یاد مظلومیت امام حسین(ع) و یاران وفادارش آیین شام غریبان را با شکوه و معنویت خاصی برگزار کردند.
در این شب جانسوز، کودکان با نور شمعهای کوچک اما دلهای بزرگ به صحنهای از ارادت، ماتم و همدلی تبدیل شدند.چهرهها رنگ اندوه گرفتند و چشمان هر فرد، آیینهای شده از داغ و اشک. صدای نوحهها، چون زمزمههایی از دل آسمان، در کوچهها و خیابانها میپیچید. صدایی که فراتر از کلمات است؛ نالهای از دل تاریخ، روضهای از جان انسان.
مردم با صفای دیار رجنوک به ویژه کودکان، نوجوانان و جوانان که از روز اول محرم، سیاهپوش و دلسوخته، در هیئت سینه زدند و زنجیر بر دوش گرفتند، در شب شام غریبان با چشمهای اشکآلود، بیصدا شمعها را در اطراف مسجد و حسینیه چیدند. بعضی از آنها، حتی حرف نمیزدند؛ فقط با صدای نوحهخوان اشک میریختند و زیر لب زمزمه میکردند: «امشب به صحرا بیکفن جسم شهیدان است، شام غریبان است/ امشب نوای کودکان بر بام کیوان است، شام غریبان است/ بر خاک بیغسل و کفن رعنا جوانانند، خوابیده عریانند/ بر غربت اجسادشان عالم پریشان است، شام غریبان است”.
در این لحظات جانفرسا، هر شمع که روشن میشد گویی نوری از دل تاریکی به آسمان میتابید. شعلههایشان مثل دستان زینب کبری (س) که به سوی آسمان بلند شده است، نور میتابانند. شمعهایی که نماد روشنایی و امید در دل تاریکی غم و ماتماند. هر شعله، یادآور آن لحظههای جانسوز است که اهل بیت بیپناه، پس از شهادت مظلومانه حسین بن علی (ع)، زیر آفتاب سوزان کربلا، در میان خاک و خون به اسارت رفتند. شعلههایی که انگار آرام آرام، زبان گرفتهاند و بیصدا روایت میکنند از عطش، از غربت، از یتیمی دختران کوچک و آه زینب کبری.
گهواره خالی حضرت علی اصغر در میان حاضران در حسینیه روستا بر روی دوش مردان دور میدهند، تصاویری که نه تنها دیدگان را خیره میکند، بلکه روح را نیز میلرزاند. مادران کودکانشان را در آغوش میگیرند و ناله میکنند، انگار که صدای گریههای رقیه (س) را میشنوند؛ آن کودکی که در شام اسارت، پس از کشته شدن پدر و برادران، میان قافله اسیران، بیتاب و بیقرار بود. سکوت آن شب، هنوز هم در دل صحرای کربلا میپیچد. گویی که در دل عزاداران، تصویری از دشت بلا ترسیم میکند؛ تصویری که با تمام تلخیاش، بار دیگر دلها را به کربلا میبرد، جایی که عشق و ایثار در اوج مظلومیت، تاریخ را متحول کرد.
در این شب تلخ، نوای روضهخوانی برای زینب کبری (س) وحضرت رقیه کودک سه ساله کربلا فضا را آکنده از اندوه میکند؛ زنی که با تحمل همه سختیها، اسارت، و دردهای بیانتها، شمع پایداری و ایستادگی در تاریخ شد.
نوای مداحان مثل مرثیهای بیپایان، از دل شکسته زینب حکایت میکند. نوحهخوانها با صدایی خسته اما پرصلابت، از زبان حضرت زینب(س) روایت میکنند: «این همه راه دویدم ز پی دلدارم/ به امیدی که در این دشت برادر دارم/ تو دعا کن به کنار بدنت جان بدهم/ فکر همراهی با شمر دهد آزارم/ اسبها پای خود از سینۀ او بردارید/ من هم از این تن بیسر شده سهمی دارم …»
هر واژه، زخمی تازه است. هر صدا، نالهای از دل کوه صبر زینب(س). زنان عزادار دست بر سینه میزنند و اشکهایشان بیوقفه میبارد. پیرزنی با صورتی چینخورده و دستانی لرزان، بیکلام شمعی در گوشه حیاط مسجد مینشاند. کودکی در آغوش مادر، با چشمانی درخشان به نور شمعها خیره مانده است، بیآنکه بداند چرا اشک از چشمان مادرش جاری است.
انتهای پیام/254