یادداشت| تطبیق سوره طارق با جنگ 12 روزه اسرائیل و ایران
به گزارش بخش استانها در وبانگاه به نقل از خبرگزاری تسنیم از قم، آیا ما حق و بلکه وظیفه نداریم اوضاع و احوال امروز خویش را در قرآن جستجو کنیم و آیات قرآن را با توجه به وضعیتی که در آن بسر میبریم بازخوانی کنیم؟ در این یادداشت، سوره طارق بر وضعیت کنونی ما تطبیق داده شده؛ که چه پیامهایی برای امروز ما (که فعلا در شرایط شکننده آتشبس با اسرائیل بسر میبریم) می تواند داشته باشد.
امام رضا(ع) از پدرشان روایت کردهاند که شخصی از امام صادق(ع) پرسید: چرا هرچه میگذرد و درباره قرآن بحث میشود بر تازگی وطراوات بیشتر آن افزوده میشود؟ فرمودند: چون خداوند قرآن را برای یک زمان، و نه زمانهای دیگر، و برای یک مردم، و نه مردمی دیگر نازل نکرده است؛ از این رو در هر زمانی جدید، و نزد هر مردمی تر و تازه است، تا روز قیامت. (لِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یُنْزِلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لَا لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ فَهُوَ فِی کُلِّ زَمَانٍ جَدِیدٌ وَ عِنْدَ کُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ. عیون أخبار الرضا ع، ج2، ص87[1]؛ الأمالی (للطوسی)، ص580-581).
اگر چنین است؛ آیا ما حق و بلکه وظیفه نداریم اوضاع و احوال امروز خویش را در قرآن جستجو کنیم و آیات قرآن را با توجه به وضعیتی که در آن بسر میبریم بازخوانی کنیم؟ خصوصا اگر توجه کنیم که خداوند خودش فرمود که من در این کتابی که به سوی شما فرستادم حکایت حال خودتان را نوشتم: «لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ کِتاباً فیهِ ذِکْرُکُمْ أَ فَلا تَعْقِلُون» (انبیاء/10). علامه طباطبایی با اشاره به حدیث امام باقر(ع) که در مقام توضیح «تأویل داشتن قرآن»، توضیح میدهند که برخی از این تأویلات رخ داده و برخی رخ نداده و همچون جریان خورشید و ماه، اینها هم جریان دارد (تَأْوِیلُهُ مِنْهُ مَا قَدْ مَضَى وَ مِنْهُ مَا لَمْ یَکُنْ یَجْرِی کَمَا یَجْرِی الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ؛ بصائر الدرجات، ج1، ص196[2]؛ تفسیر العیاشی، ج1، ص11[3]) بر این باور است که بسیاری از آنچه به عنوان شأن نزول آیات مطرح و یا تطبیق بر موارد خاص شده، نه تفسیر بلکه از باب جری و تطبیق است؛ یعنی قرآن همواره جاری است و آیاتش بر وضعیتهای مختلف تطبیق میشود (المیزان، ج1، ص41-42). البته در حدیث امام باقر(ع) اهل بیت(ع) را عالم به این تأویلات معرفی کردهاند؛ اما قطعا منظورشان این نیست که هیچک س راهی به فهم این تطبیقات ندارد و باب تدبر در این موارد مسدود است.
از این رو، این بحث را از بحث قبل (که تأویلات خود اهل بیت(ع) بود) جدا کردیم و تصریح میکنیم که آنچه در ادامه میآید نه تفسیر آیات، بلکه یک تطبیق ذوقی این آیات بر اوضاع و احوال امروز است؛ میخواهیم ببینیم اگر این آیات را مقابل خود بگذاریم میتوانیم از باب آیه 10 سوره انبیاء، حکایت خودمان را در آن پیدا کنیم یا خیر؟
کسانی که بحثهای «یک آیه در روز» را پیگیری میکنند در جریاناند که وقتی جنگ اسرائیل علیه ایران شروع شد مشغول تدبر در آیه «إِنَّهُمْ یَکیدُونَ کَیْداً» (طارق/15) بودیم. همان موقع در یادداشتی یادآوری کردم که اگرچه کید آنان آغاز شده، اما یادمان باشد که آیه بعدیاش این است که «وَ أَکیدُ کَیْداً» (طارق/16)؛ و بحث از آیه «فَمَهِّلِ الْکافِرینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیْداً» (طارق/17) را به پایان نرسانده بودیم که آتشبس اعلام شد؛ که باز هم تقارن جالبی بود.
اکنون میخواهم کل این سوره را از منظر همین واقعهای که رخ داد مرور کنم:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
(1) سوگند به آسمان، که عموم جنگها در زمین رقم میخورد، این بار این جنگ عمدتا در آسمان رقم خورد؛ و سوگند به طارق، که شبانه در میزند و با ضربهای شبانه شروع این جنگ اعلام شد.
(2) اما کسی چه میداند که این طارق چه بود و چه پیامدهایی برای ما و جهان داشت. چه کسی باور میکرد که این جنگ تحمیلی که در گام اول شبانه بسیاری از نیروهای زبده و مخلص ما را ترور کردند و گام دومش قرار بود وقوع هرج و مرج در کشور باشد، خودش به یک وحدت و انسجام ملی عظیم منجر خواهد شد؟!
(3) آری، همان ضربه شبانه که در ظاهر علیه شما بود، ستارهای نورافشان شد برای ادامه حیات شما. همه فهمیدند در حین مذاکره هم خدعه میکنند. اما در جای دیگر فرموده بود که نگران این گونه خدعه نباشید: «وَ إِنْ یُریدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللَّهُ هُوَ الَّذی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنین؛ وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً ما أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزیزٌ حَکیم: و اگر بخواهند به تو خدعه زنند، به یقین خداوند تو را بس است؛ اوست کسى که تو را به نصرت خود و به وسیله مؤمنان تقویت فرمود؛ و میان دلهاى آنها الفت افکند، که اگر همه آنچه را در روى زمین است خرج مىکردى نمىتوانستى میان دلهایشان الفت افکنى و لکن خداوند میانشان الفت افکند، که همانا او شکستناپذیر و داراى حکمت است.» (انفال/62-63). انصافا با مشکلاتی که در کشور بود و اختلافاتی که روز به روز در حال گسترش بود کسی باورش کیشد که چنین الفت و انسجامی در جامعه رقم بخورد؟ آیا اگر تمام داراییهای کشور را هم خرج میکردیم میتوانستیم به چنین انسجامی برسیم؟
اینجاست که آیه بعد معنای جالبی پیدا میکند:
(4) همانا هیچ کس نیست مگر اینکه بر او حافظی است. آیا فقط فرد اصالت دارد یا جامعه هم اصالت دارد؟ آیا اینکه هرکسی حتما حافظی دارد فقط ناظر به تک تک افراد است یا میتواند ملتها را هم شامل شود؟ آیا حفظ خدا در این عرصه را بالعیان ندیدیم؟ آیا اگر ما بودیم و صرفا محاسبات مادی، با این طارق و ضربه غافلگیرانه و سریع شبانه دشمن، دچار فروپاشیدگی نمیشدیم؟
(5-7) پس باید انسان بنگرد که از چه آفریده شده است؟ از آبی جهنده آفریده شد. از بین صُلب و استخوانهای سینه بیرون میآید. سابقه خود را نگاه کنیم. چه بودیم؟ از کجا بودیم؟ چگونه به اینجا رسیدیم؟ آیا واقعا در ضعف کامل نبودیم؟ آیا امور در دست ما بود؟ آیا خودمان فهمیدیم از چه وضعیت صُلب و شکنندهای و از لابهلای چه اوضاع و احوالی به این وضعیت رسیدیم؟ آیا این آیات در چنین فضایی نمیخواهد همان چیزی را بفرماید که در جای دیگر فرمود: «وَ اذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْأَرْضِ تَخافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآواکُمْ وَ أَیَّدَکُمْ بِنَصْرِهِ وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُون: و به یاد آورید هنگامى را که شما در زمین، گروهى اندک و مستضعف بودید، که مىترسیدید مردم شما را بربایند. پس [خدا] به شما پناه داد و شما را به یارى خود نیرومند گردانید و از چیزهاى پاک به شما روزى داد، باشد که سپاسگزارید» (انفال/26).
(8) به درستی که او بر بازگرداندنش قطعا تواناست. اوضاع دست خداست. معلوم نیست وضع به همین منوال بماند. آیا در مراحل بعد ما جلو میافتیم یا دشمنان؟ اگر ما در مسیر الهی استقامت بورزیم قطعا امدادهای او شامل حال ما میشود و آب گوارایی خواهیم نوشید؛ اما اگر از مسیر الهی منحرف شویم وضعیتمان ممکن است به مراتب از وضعیت قبل بدتر شود: «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّریقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقا؛ لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ مَنْ یُعْرِضْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِ یَسْلُکْهُ عَذاباً صَعَدا: و اگر در راه درست، استقامت ورزند، قطعاً آب گوارایى بدیشان بنوشانیم؛ تا در این باره آنان را بیازماییم، و هر کس از یاد پروردگار خود روی گرداند، وى را در قید عذابى روزافزون درآورد. (جن/16-17).
نباید به امدادی که رخ داد مغرور شویم. متاسفانه شاهدیم به جای شکرِ این انسجام ملی که رخ داد، بناگاه دارد مواجههای با مهاجران افغانستانی در کشور دارد رخ میدهد که اصلا قابل قبول نیست. بله، در میان آنها، که ظاهرا از این ملت نبودند، جاسوسانی پیدا شد، اما مگر در میان کسانی که از همین ملت خودمان هستند جاسوس و وطنفروش نبود؟! آیا اتحاد ملی باید بهانه شود که افراد امت اسلامی را که به ایران پناه آوردهاند این گونه برانیم؟! مبادا مصداق کسانی شدیم که در حالت عادی آدمهای خوبیاند اما قرآن کریم دربارهشان میفرماید: «وَ إِذا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارینَ: هنگامی که خشمگین میشوید جبارانه خشمتان را بروز میدهید» (شعراء/130). کسی در لزوم ساماندهی اتباع خارجی مناقشهای ندارد؛ اما ساماندهی تفاوت جدی دارد با برخوردهای غیرانسانیای که گاه رخ میدهد. آیا این رفتارها تدبیر مسئولان نظام اسلامی است یا ادامه فعالیتهای نفوذیهای دشمن که در ارکان نظام رسوخ کردهاند؟!
آیا احتمال حمله دوباره دشمن را نمیدهیم؟! خداوند در جای دیگر فرمود: به خاطر ایمانتان یکبار فرشتگانی را به یاری شما فرستادیم، و اگر دوباره حمله خروشانی علیه شما انجام دهند، در صورتی که صبر و تقوا داشته باشید دوباره این کار را میکنیم: «إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنینَ أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُنْزَلین؛ بَلى إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُسَوِّمین: هنگامی که به مؤمنان مىگفتى: «آیا شما را بس نیست که پروردگارتان، شما را با سه هزار فرشته فرودآمده، یارى کند؟» آرى، اگر صبر کنید و پرهیزگارى نمایید، و با جوش و خروش بر شما بتازند، پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته نشاندار یارى خواهد کرد.» (آل عمران/124-125). الحمدلله ملت ما نشان داد که اهل صبر است؛ اما آیا این رفتارها با تقوا سازگار است؟ آیا فراموش کردهایم که خداوند میتواند اوضاع را دوباره برگرداند؟
(9) روزی که از پرده برون افتد راز، و هم خائنان و نفوذیهای شناسایی شوند و هم تمام کسانی که با انواع بیتقواییها زمینه زمین خوردن ما را فراهم میکنند؛
(10) آنگاه دیگر هیچ قوّتی و هیچ یاوری نخواهد بود؛ نه برای آنان؛ و نه برای ما، اگر که تقوا را زیر پا گذاشته باشیم.
(11) و سوگند به آسمانِ دارای رجوع؛ که همچنان این آسمان آماده تهاجمی دوباره است؛
(12)و سوگند به زمینِ دارای شکاف؛ که آن شکافی که قبلا در جامعه بود و به یمن عنایات الهی و با همین کید دشمن، به یک انسجام ملی تبدیل شد؛
(13-14) که همانا، این وعدههایی که خداوند میدهد سخنی قاطع و فیصلهبخش است؛ و شوخی (بیهوده) نیست. اینها را سرسری نگیرید. حواستان باشد که دشمن از شما دست برنداشته است:
(15) بهیقین آنان چارهها اندیشند، چه چارهاندیشیدنی؛ کید و مکر آنان تمامی ندارد به قول امیرالمومنین ع: «وَ إِنَّ أَخَا الْحَرْبِ الْأَرِقُ وَ مَنْ نَامَ لَمْ یُنَمْ عَنْهُ: همانا برادر جنگ چشمانش تا صبح باز است، و کسی که بخوابد، در قبال او نخوابند» (نهجالبلاغه، نامه 62).
(16) و من هم چارهای کنم، چه چارهکردنی! البته تمام مکرهای دشمنان درون پازل الهی است: مکرِ بد حتما فقط به صاحبش برمیگردد: «وَ لا یَحیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِه» (فاطر/43)؛ و خداوند کید کافران را به بیراهه میکشاند: «وَ ما کَیْدُ الْکافِرینَ إِلاَّ فی ضَلالٍ» (غافر/25)؛ «أَ لَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فی تَضْلیلٍ» (فیل/2)؛ و همه مکرها از آن خدا و نزد خداوند است: «وَ قَدْ مَکَرَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلِلَّهِ الْمَکْرُ جَمیعاً یَعْلَمُ ما تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ» (رعد/42)؛ «وَ قَدْ مَکَرُوا مَکْرَهُمْ وَ عِنْدَ اللَّهِ مَکْرُهُمْ وَ إِنْ کانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ» (ابراهیم/46). حواسمان باشد، حتی مکر ما هم درون پازل اوست.
(17) پس آن کافران را مهلت ده، تا کمی مهلتشان دِهَم. آتشبسی برقرار شد؛ ولی این همیشگی نیست. اگر در این فاصله خودتان را دوباره آماده کردید و به آیه «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» (انفال/60) عمل نمودید، حریف دشمن میشوید وگرنه، نه. این آمادگی فقط تهیه تجهیزات نظامی و «رباط الخیل» نیست؛ بلکه آنچه قوت واقعی بر قوت شما میافزاید استغفار و توبه به درگاه الهی است: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ، یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً، وَ یَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلى قُوَّتِکُم در پیشگاه پروردگارتان استغفار کنید، سپس به درگاه او توبه کنید؛ از آسمان بر شما پیاپی [امدادها] فرستد و قوتی بر قوت شما بیفزاید» (هود/52). نباید به لشکریان ظاهری بسنده کنید؛ باید جنود الهی را وارد صحنه کنید؛ همان جنودی که غیر از خدا کسی از آنها خبر ندارد : «ما یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلاَّ هُوَ» (مدثر/31)؛ چرا که اساسا هرکسی در آسمانها و زمین بتواند کاری را پیش ببرد، لشکر خداست: «وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (فتح/ 4 و 7). خداوند در جنگها جنود نادیدنیاش را برای یاری مومنان میفرستد: «ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها: پس خداوند آرامشش را بر پیامبرش و بر مومنان نازل کرد و لشکریانی فروفرستاد که نمیدیدید» (توبه/26) و بخشی از این جنود نادیدنی فرشتگان الهیاند که در بالا اشاره شد.
ما باید در این مسیر استقامت بورزیم، اما نه آن گونه که خودمان دلمان میخواهد و نمونه ناراحتکنندهای از آن را در جریان اخراج اینچنینی مهاجران افغانستانی شاهد بودیم؛ بلکه استقامت ورزیدن ما باید بر مدار تقوا باشد؛ یعنی آن گونه که خداوند دستور داده است، نه همراه با طغیان و نه بر اساس آنچه که دلخواههای افراد پیشنهاد میکند: «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ: پس استقامت بورز آن گونه که به تو دستور داده شده؛ و هر که با تو توبه کرده [نیز چنین کند]، و طغیان مکنید که او به آنچه انجام مىدهید بیناست» (هود/ 112)؛ «فَلِذلِکَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَ قُلْ آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ کِتابٍ وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ رَبُّنا وَ رَبُّکُمْ لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ لا حُجَّةَ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ یَجْمَعُ بَیْنَنا وَ إِلَیْهِ الْمَصیر: بنا بر این به دعوت پرداز، و استقامت بورز آن گونه که به تو دستور داده شده؛ و دلخواههای آنان را پیروى مکن و بگو: به هر کتابى که خدا نازل کرده است ایمان آوردم و مأمور شدم که میان شما عدالت برقرار کنم، خدا پروردگار ما و پروردگار شماست اعمال ما از آنِ ما و اعمال شما از آنِ شماست دیگر محاجّه و استدلالی میان ما و شما نمانده است؛ خدا میان ما را جمع مىکند، و فرجام به سوى اوست.» (شوری/15).
پی نوشتها:
[1] . حَدَّثَنَا الْحَاکِمُ أَبُو عَلِیٍّ الْحُسَیْنُ بْنُ أَحْمَدَ الْبَیْهَقِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الصَّوْلِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی الْقَاسِمُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ أَبِی ذَکْوَانَ قَالَ سَمِعْتُ إِبْرَاهِیمَ بْنَ الْعَبَّاسِ یُحَدِّثُ عَنِ الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع إِنَّ رَجُلًا سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع مَا بَالُ الْقُرْآنِ لَا یَزْدَادُ عِنْدَ النَّشْرِ وَ الدِّرَاسَةِ إِلَّا غَضَاضَةً فَقَالَ لِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یُنْزِلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لَا لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ فَهُوَ فِی کُلِّ زَمَانٍ جَدِیدٌ وَ عِنْدَ کُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ. [2] . حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ فُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ هَذِهِ الرِّوَایَةِ مَا مِنَ الْقُرْآنِ آیَةٌ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَقَالَ ظَهْرُهُ تَنْزِیلُهُ وَ بَطْنُهُ تَأْوِیلُهُ مِنْهُ مَا قَدْ مَضَى وَ مِنْهُ مَا لَمْ یَکُنْ یَجْرِی کَمَا یَجْرِی الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ کَمَا جَاءَ تَأْوِیلُ شَیْءٍ مِنْهُ یَکُونُ عَلَى الْأَمْوَاتِ کَمَا یَکُونُ عَلَى الْأَحْیَاءِ قَالَ اللَّهُ «وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» نَحْنُ نَعْلَمُهُ. [3] . عن الفضیل بن یسار قال سألت أبا جعفر ع عن هذه الروایة «ما فی القرآن آیة إلا و لها ظهر و بطن، و ما فیه حرف إلا و له حد و لکل حد مطلع». ما یعنی بقوله لها ظهر و بطن؟ قال: ظهره و بطنه تأویله، منه ما مضى و منه ما لم یکن بعد، یجری کما یجری الشمس و القمر، کلما جاء منه شیء وقع قال الله تعالى «وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» [نحن نعلمه]نویسنده: حجت الاسلام حسین سوزنچی، استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع)
انتهای پیام/