موسیزاده: آیندهنگری دقیق رهبر انقلاب بهوضوح خود را در جنگ تحمیلی اسرائیل نشان داد
به گزارش بخش سیاسی وبانگاه به نقل از گروه امام و رهبری خبرگزاری تسنیم، پس از وقوع جنگ تحمیلی 12روزه جمهوری اسلامی ایران با رژیم متجاوز صهیونیستی و ایادی آن، خط فکری پیشرو و منسجمی پای به عرصه تحلیل و تبیین نهاد که ضمن اتکا به گزارههای منطقی و مستدل، عامل پیروزی کشورمان در میدان نبرد را کارآمدی «اسلام سیاسی» و آموزههای معرفتی برآمده از آن عنوان میکرد؛ اسلام سیاسیای که حضرت آیتالله خامنهای، رهبر فرزانه انقلاب اسلامی (مدّ ظلّه العالی) برجستهترین نظریهپرداز آن بهشمار میآیند و مؤلفههایی چون مبارزه، عدالت، استقلال، امنیت، مقاومت و ایستادگی در برابر ظلم زورگویان و تجاوز مستبدان عالم، اتحاد و انسجامبخشی به جامعه و… را دربرمیگیرد.
بر همین اساس و بهمنظور تبیین بیشتر این خط فکری، سراغ حجتالاسلام «ابراهیم موسیزاده» عضو هیات علمی و استاد تمام دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران رفتیم و با او در این زمینه همکلام شدیم.
برخی از مهمترین محورهای مطرحشده از سوی حجتالاسلام موسیزاده عبارتند از:
- تنها رهیافتی که توانسته ابعاد مفید رویکردهای اسلام ناسیونالیستی، اسلام اجتماعی و اسلام سلفی را یکجا جمع کند و در عینحال، از نقاط ضعف آنها دور باشد، اسلام سیاسی است که توسط جمهوری اسلامی ایران بر پایه انقلاب اسلامی پایهگذاری شد.
- اسلام سیاسی با قرائت جمهوری اسلامی ایران، گفتمانی است که امروز در اقصی نقاط جهان اسلام شکل گرفته و جریان دارد. حتی میتوانیم رگههایی از آن را در ماورای جهان اسلام و خارج از جغرافیای کشورهای اسلامی هم ملاحظه کنیم.
- گفتمانهایی مانند رادیکال سلفی یا ناسیونالیسم اسلامی در کشورهایی چون سوریه یا برخی دیگر از کشورها هنگام تهاجم دشمن به خاکشان نتوانستند بازدارندگی و کارامدی چندانی از خود نشان دهند؛ در نتیجه به راحتی بخشهایی از سرزمین و حاکمیت خود را از دست دادند.
- اگر در برخی از کشورهای همسایه ما که اسلام سلفی حاکم است، بحرانی اتفاق بیفتد، مطمئن باشید که سران این کشورها به راحتی از شعارها و آرمانهای خود دست خواهند کشید؛ کما اینکه در گذشته شاهد این اتفاق بودهایم.
- اسلام سیاسی حاکم در ایران سبب شد که ما در برهههای بسیار حساس از جمله جنگ تحمیلی 12روزه با رژیم صهیونیستی، ضمن حفظ اسلامیت این گفتمان، استقلال و تمامیت ارضی کشورمان را هم حفظ کنیم و اراده خود را در خلق وحدت و یکپارچگی ملی، اتحاد و انسجام مردمی، مبارزه با ظلم، تجاوز، استکبار و زورگویی دشمنان به زیباترین شکل ممکن به نمایش بگذاریم.
در ادامه مشروح گفتوگوی خبرنگار حوزه امام و رهبری تسنیم را با این مدرس و محقق حوزه و دانشگاه از نظر میگذرانید:
تسنیم: اگر موافق باشید، گفتوگو را با طرح این پرسش آغاز کنیم که آیا میتوان گفت جنگ تحمیلی دوازدهروزه با رژیم متجاوز صهیونیستی، میدان محک کارامدی اسلام سیاسی بود؟ در این صورت، نقش حاکمیت اسلام سیاسی در پیروزی ملت ایران بر رژیم متجاوز و ایادی آن را چگونه تبیین و ارزیابی میکنید؟
موسیزاده: برای تحلیل و بررسی هر رهیافت و یا رویکردی، باید آن را در مقایسه با رهیافتها و رویکردهای رقیب، مورد ارزیابی قرار داد. رهیافت اسلام سیاسی هم رقبایی دارد که وقتی با آن رقبا مورد مقایسه قرار میگیرد، کارامدی و حساسیتهای منطقهای و بینالمللی نسبت به آن مشخص میشود. عمدتا از قرن بیستم به بعد-البته قبل از این تاریخ هم رهیافتهای معدودی درباره اسلام وجود داشته است- مهمترین رویکردهای سیاسی که در زمینه اسلام مطرح میشوند، یکی ناسیونالیسم اسلامی است که ناسیونالیسم عربی، ناسیونالیسم ترکی و حتی ناسیونالیسم هندی را دربرمیگیرد. دیگری اسلام سلفی است که علاوه بر قرن بیستم در اوایل قرن بیست و یکم هم با شکلگیری جریانهایی مثل القاعده، طالبان و داعش مطرح شد و اکنون هم به عنوان گفتمانی رایج در منطقه وجود دارد. سومین رویکرد هم اسلام اجتماعی است که توسط فتحالله گولن در ترکیه مطرح شد. رویکردهای مختلف دیگری هم وجود دارد که طرح و بررسی یکایک آنها در مجال این گفتوگو نمیگنجد. ممکن است برخی رویکردهای مذکور از حیث شعار به مراتب داغتر از رهیافت اسلام سیاسی باشند؛ مثل اخوانیها که خوانش خاص خود را از اسلام سیاسی داشته و شعار معینی هم سر میدادند اما در عمل نتوانستند به اهداف مدنظر خود دست پیدا کنند؛ یعنی نهتنها نتوانستند به نتیجه برسند، بلکه عملکردشان در برخی موارد با نتایج معکوس هم همراه بود. یا رویکرد اسلام سلفی که در مقابله با شیعیان و سایر گروههای منصف مذهبی خیلی تند است و رگ گردن سرخ میکند اما تا به حال مشاهده نشده که حتی یک سنگ هم به سوی رژیم صهونیستی پرتاب کند! اصلا موشک و تانک و اسلحه به جای خود، اینها حتی یک نگاه چپ هم به رژیم غاصب صهیونیستی که غده سرطانی و ضداسلام منطقه ما است هم نداشتهاند! در این زمینه تنها رهیافتی که میتوان با قاطعیت از آن ذیل عنوان رهیافتی جامع یاد کرد و توانسته ابعاد مفید رویکردهای اسلام ناسیونالیستی، اسلام اجتماعی و اسلام سلفی را یکجا جمع کند و در عینحال، از نقاط ضعف آنها دور باشد، اسلام سیاسی است که توسط جمهوری اسلامی ایران بر پایه انقلاب اسلامی پایهگذاری شد. حتی برخی از جریانهای اسلامی هم وقتی این رهیافت را ملاحظه کردند، خود را از درون مورد بازنگری قرار دادند و بعدها در کشورهایی چون لبنان، سوریه، عراق، یمن، فلسطین و حتی در شاخ آفریقا یعنی لیبی، سودان، نیجریه و مصر به محورهای مقاومت تبدیل شدند. همچنین بسیاری از اخوانیهایی که در مسیر دین پابرجا ماندند، پس از ملاحظه آرمانهایی که امام خمینی (ره) در انقلاب اسلامی مطرح کرد، توانستند جریان اخوانی را از درون مورد اصلاح قرار دهند؛ هرچند شاید در ظاهر تغییر چندانی ایجاد نکردند. این امر موید آن است که اسلام سیاسی، گفتمان جامع و مانعی است که توانسته تمام نقاط قوت رویکردها و خوانشهای دیگر را در خود مجتمع سازد؛ بدینمعنا با اسلامی مواجهیم که توانسته ملت را در خود حل کند، حقوق شهروندی را تکریم سازد، حب وطن را بپذیرد و در عین حال، پایبندی به شریعت، احکام اسلامی و امت واحده را مورد تاکید قرار دهد، هیچ تفکیکی میان امت و ملت قائل نباشد، کوچکترین تمایزی میان حب وطن و حب شریعت قائل نباشد، برادری اسلامی را با برادری ملی در هم آمیزد، حقوق شهروندی را با تکالیف دینی ممزوج سازد و جمله اینها را در قالب دو روی یک سکه معرفی کند. اسلام سیاسی با قرائت جمهوری اسلامی ایران، گفتمانی است که بحمدالله امروز در اقصی نقاط جهان اسلام شکل گرفته و جریان دارد. حتی میتوانیم رگههایی از آن را در ماورای جهان اسلام و خارج از جغرافیای کشورهای اسلامی هم ملاحظه کنیم. ما شاهد بودیم که گفتمانهایی مانند گفتمان رادیکال سلفی یا ناسیونالیسم اسلامی در کشورهایی چون سوریه یا برخی دیگر از کشورها هنگام تهاجم دشمن به خاکشان نتوانستند بازدارندگی و کارامدی چندانی از خود نشان دهند؛ در نتیجه به راحتی بخشهایی از سرزمین و حاکمیت خود را از دست دادند. اما اسلام سیاسی حاکم در ایران برخلاف رویکردهای مذکور، سبب شد که ما در برهههای بسیار حساس از جمله همین جنگ تحمیلی 12روزه با رژیم صهیونیستی، ضمن حفظ اسلامیت این گفتمان، استقلال و تمامیت ارضی کشورمان را هم حفظ کنیم و اراده خود را در خلق وحدت و یکپارچگی ملی، اتحاد و انسجام مردمی، مبارزه با ظلم، تجاوز، استکبار و زورگویی دشمنان به زیباترین شکل ممکن به نمایش بگذاریم.
اگر در برخی از کشورهای همسایه ما که اسلام سلفی حاکم است، بحرانی اتفاق بیفتد، مطمئن باشید که سران این کشورها به راحتی از شعارها و آرمانهای خود دست خواهند کشید؛ کما اینکه در گذشته مصداق محقق این امر را شاهد بودهایم. اصلیترین عامل ضعف این کشورها دوری از مبانی راستین اسلام سیاسی و پذیرش رویکردی از اسلام بود که هنگام وقوع بحرانها در ورطه عمل نمیتوانست آنها را به سلامت از گردنههای پرپیچ و خطر عبور دهد؛ لذا دیدیم علیرغم شعارهایی که مطرح میکردند، خیلی زود همه چیز را از دست دادند. نمونه این اتفاق در تونس هم رخ داد، همزمان با تونس در مصر هم شاهدش بودیم و دیدیم که حکومت اخوانیها با آن سابقه قوی و طولانی حتی یک سال هم دوام نیاورد. اخوانیها تا زمانی که به آرمانهای اسلام سیاسی وفادار بودند، از پشتیبانی ملت مصر بهره بردند اما به محض اینکه از آن آرمانها عدول کردند و به آمریکا چراغ سبز نشان دادند، به عقب بازگشتند. چنین وضعیتی را در کشورهای دیگری مانند تونس، لیبی و… هم شاهد بودیم. بنابراین اگر بحرانهایی از این دست در کشورهای همسایه ما حادث شود، ممکن است چنین سرنوشتی در انتظار آنها هم باشد. اما جمهوری اسلامی ایران از بدو پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون با حوادث و فتنههای گوناگونی در سطح ملی و منطقهای مواجه بوده که بحمدالله اسلام سیاسی در مواجهه با تمامی آنها پیروز از میدان خارج شده است. بدین معنا موازین و مبادی مهمی که از گفتمان امام خمینی (ره) استخراج شده و در اصول قانون اساسی ما هم انعکاس یافته بود که اصلیترین آنها هم اصل ولایت فقیه است، با قوت خود را نشان داد و این امر به خودی خود دال بسیار مهمی بر پیروزی رهیافت اسلام سیاسی بر رویکردهای رقیب است. اسلام ناسیونالیستی، سکولار و یا امثالهم تجاربی شکستخورده هستند. اگر به تجربه کشورهایی مانند مصر، تونس، ترکیه و برخی دیگر از کشورهای جهان بنگرید، میبینید که در مقابل ظلم، ستم و تجاوزهای خارجی دچار تزلزل شدند و پایدار نماندند و این درس بزرگی برای گفتمانهای رقیب اسلام سیاسی شیعی است.
تسنیم: بسیاری از صاحبنظران، مدیریت هوشمندانه حضرت آیتالله خامنهای را یکی از مهمترین علل پیروزی کشورمان در طول جنگ تحمیلی 12 روزه با رژیم متجاوز صهیونیستی عنوان میکنند. دیدگاه شما در این زمینه چیست و نقش رهبری ایشان را در راهبری جنگ تحمیلی اخیر چگونه تبیین میکنید؟
موسیزاده: رهبری هوشمندانه حضرت آیتالله خامنهای (مد ظلهالعالی) در جریان جنگ تحمیلی 12روزه با رژیم صهیونیستی را از دو منظر میتوان مورد بررسی قرار داد؛ منظر نخست، ناظر به شخصیت معظمله است. فارغ از جایگاه رسمی ایشان که در منصب ولایت فقیه و رهبری نظام اسلامی قرار دارند، شخصیت مقام معظم رهبری با عنایت به سوابق مبارزاتی، تحصیلی و نیز محیطی که در آن پرورش یافتهاند، بسیار قابل توجه است. ایشان علاوه بر اینکه در پیروزی انقلاب اسلامی نقش بسزایی داشتند، پس از وقوع انقلاب و از نخستین ساعات شروع جنگ تحمیلی با رژیم بعث تا پایان آن، در سطوح گوناگون سیاستگذاری، راهبردی و تاکتیکی، نقشهای بسیار مهمی را ایفا کردند؛ از حضور در شورای عالی دفاع ملی گرفته تا ریاست جمهوری و پس از آن هم فرماندهی کل قوا. برایند این تجارب ارزنده در کنار مولفههای کلیدی دیگری مانند دانش، درایت، زمانشناسی، نکتهسنجی، آیندهپژوهی و آیندهنگری، دقت نظر و ژرفنگری، قدرت تحلیل و تبیین مسائل گوناگون و… همگی دست به دست هم داده است تا ایشان به شخصیتی بینظیر تبدیل شوند. این حقیقتی است که تمامی انسانهای منصف اعم از دوست و دشمن به آن معترفاند. بخش اعظمی از آیندهنگریهای دقیق رهبر معظم انقلاب به وضوح خود را در جریان جنگ تحمیلی 12روزه نشان داد و حتی شکاکان را هم به یقین رساند.
دومین منظری که در تبیین رهبری داهیانه حضرت آیتالله خامنهای (مد ظلهالعالی) در جریان جنگ تحمیلی 12روزه با رژیم صهیونیستی باید مورد توجه قرار داد، به جایگاه ایشان در مسند ولیفقیه بازمیگردد. مقام ولایت فقیه، رکن رکینی از ارکان اسلام سیاسی و شاید بتوان گفت که اصلیترین محور آن است. بدین معنا اسلام سیاسی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی متاثر از فرامین و نظریهپردازیهای حضرت امام خمینی (ره) و یارانش پای به صحنه نهاد، در زمینههایی مانند تقنین، شریعت، پایبندی به دین و اسلام فردی با رویکردهای رقیب تفاوت چندانی ندارد؛ مهمترین ضعف و خلأ موجود در رویکردهای رقیب به مسئله ولایت فقیه، فقدان فرماندهی واحد و شخصیتی جامعالاطراف بازمیگردد؛ شخصیتی که هم بر وجوه دینی تسلط داشته باشد و هم بر جنبههای ملی و از صفاتی چون تقوا، عدالت، درایت، شجاعت و… بهره ببرد. همین خلأ و ضعف جدی باعث شد که گفتمانهای رقیب نتوانند به اهداف و مقاصد مدنظر خود دست پیدا کنند، اگر هم در مقاطعی به اهدافشان رسیدند، کوتاهمدت بود و در ادامه نتوانستند به مسیر خویش استمرار ببخشند. این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران، قریب به نیم قرن است که با انواع فتنهها، دسایس و معارضات داخلی و خارجی مواجه شده اما بحمدالله کاملا استوار و پرصلابت به مسیر خود ادامه داده و لحظهای متوقف نشده. این موفقیت بزرگ، مرهون جایگاه، نقش و راهبری بیبدیل ولیفقیه است. چه در دوران زعامت حضرت امام خمینی (ره) و چه در دوران رهبری حضرت آیتالله خامنهای (مد ظلهالعالی) این عنصر ارزشمند با قوت و انسجام هرچه تمامتر نقش موثر خود را در راهبری کشور ایفا کرده و کشتی جامعه را از میان اقسام امواج و طوفانهای سهمگین به سلامت عبور داده است. بنابراین در جمعبندی پاسخ به پرسش شما باید این دو بعد یا منظر را از یکدیگر تفکیک کرد؛ بعد نخست همانگونه که اشاره شد، به شخصیت ایشان بازمیگردد که نه حوزوی صرف است که از فضای دانشگاه و مسائل جامعه دور باشد و نه اجتماعی صرف است که با مسائل تخصصی حوزههای گوناگون، بیگانه باشد. مقام معظم رهبری شخصیتی جامعالاطرافاند؛ بدین معنا وقتی در حضورشان از مسائل مربوط به دانشگاه سخن به میان میآید، انسان فکر میکند که ایشان تمام عمر خویش را در دانشگاه سپری کرده است؛ وقتی در زمینههایی چون فقه و اصول بحث مطرح میشود، انسان گمان میکند که ایشان تمام عمر خود را در حوزههای علمیه فعالیت کرده است؛ وقتی حرف از عرصههای نظامی و امنیتی میشود، انسان فکر میکند که ایشان از دوران جوانی در دانشکدههای بزرگ نظامی تعلیم دیدهاند. این قسم توانمندیها را در حوزههای تخصصی دیگر هم از ایشان میبینیم.
تسنیم: اگر در پایان گفتوگو نکته دیگری باقی مانده است، بیان بفرمایید.
موسیزاده: نکتهای که میخواهم در انتها بدان اشاره کنم این است که جنگ تحمیلی 12روزه خساراتی را به کشور وارد کرد و در راس آنها فقدان شخصیتهای بینظیری است که خود تربیتیافتگان مکتب اسلام سیاسی بودند و امیدواریم مسیر این عزیزان با قوت و اقتدار تداوم پیدا کند. با وجود این، فارغ از پیروزیهای رزمی و نظامی که اظهار نظر درباره آنها باید توسط کارشناسان و متخصصین امر صورت پذیرد، بزرگترین پیروزی از منظر اسلام سیاسی حاصل شد. شاید کشورهایی که به لحاظ وسعت و ظرفیت با جمهوری اسلامی ایران قابل قیاس نیستند، در مواجهه با چنین فتنهای از درون متلاشی میشدند. این همان چیزی است که رژیم صهیونیستی از دههها قبل برایش برنامهریزی کرده بود اما بحمدالله در مسیر رسیدن به هدف شوم خود ناکام ماند و در نهایت، مجبور شد به آتشبس تن دهد. جنگ تحمیلی 12روزه به همگان ثابت کرد که عناصر و مولفههای قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران شامل معنویت، ظلمستیزی، آخرتپذیری، مجاهدت، شهادت، ملیت و در راس آنها اصل ولایت فقیه که پشتیبان اصلی قدرت سخت نظام هستند، نقاط قوت ما محسوب میشوند. هرچه بیشتر این نقاط قوت را تبلیغ، ترویج و تقویت کنیم، استحکام درونی و بیرونیمان افزایش خواهد یافت. علاوه بر این، وقوع جنگ تحمیلی اخیر باعث شد که ما نقاط ضعفمان را هم بهتر بشناسیم و لازم است که با عزمی راسخ و استوار در مسیر ترمیم و رفع این نقاط بکوشیم. اگرچه فقدان شخصیتهای برجستهای که در جنگ از دست دادیم، دشوار است اما بحمدالله اسلام سیاسی شیعی مکتبی است که میتواند شخصیتهایی برجستهتر از این شهدا را تربیت کند و در خدمت اهداف و آرمانهای والای اسلام و انقلاب قرار دهد.
انتهای پیام/