نجات سیستان در گرو مدیریت فراگیر و علمی آب
به گزارش بخش استانها در وبانگاه به نقل از خبرگزاری تسنیم از زابل، سیستان، سرزمین بادها، رودها و تمدن باستانی، امروز در دل طوفانهای گردوغبار، خشکی و بیآبی فرو رفته است. از رود پرخروش هیرمند تا تالاب هامون که زمانی قلب تپنده اکوسیستم شرق کشور بود، اکنون جز تصویری محو از گذشته چیزی باقی نمانده است.
در میان همه عوامل، غفلت از مدیریت منابع آبی، به یکی از کلیدیترین بحرانهای سیستان بدل شده است؛ بحرانی که اگر جدی گرفته نشود، آینده این منطقه را به ورطه مهاجرت جمعی، نابودی کشاورزی و مرگ زیستمحیطی خواهد کشاند.
آمارها نشان میدهد میانگین بارش سالانه در منطقه سیستان تنها حدود 61 میلیمتر است. این مقدار طی 40 سال گذشته نوساناتی داشته اما روند افزایشی یا کاهشی مشخصی ندارد. نکته نگرانکنندهتر، افزایش پراکندگی زمانی بارش است که موجب میشود ذخیرهسازی مؤثر آب ممکن نباشد و تابآوری اکوسیستم کاهش یابد. این وضعیت، پیشبینیپذیری کشاورزی و برنامهریزی آبی را با مشکل مواجه کرده است.
منابع آبی سیستان به دو دسته سطحی و زیرزمینی تقسیم میشوند:
- منابع سطحی: رودخانه هیرمند، چاهنیمهها و دریاچه هامون
- منابع زیرزمینی: آبهای زیرسطحی در لایههای رسوبی و منابع آب ژرف
در این میان، رودخانه هیرمند از اهمیت راهبردی برخوردار است. این رود از کوههای افغانستان سرچشمه میگیرد و در گذشته، زندگی و کشاورزی در سیستان به آن وابسته بوده؛ اما امروزه با احداث سدهای انحرافی در افغانستان، جریان طبیعی هیرمند به شدت مختل شده است.
چاهنیمهها چهار گودال طبیعی هستند که آب رودخانه هیرمند از طریق کانالی به آنها هدایت میشود. ظرفیت این گودها حدود 1.5 میلیارد مترمکعب است. مزیت چاهنیمهها در کاهش تبخیر نسبت به تالاب هامون است؛ اما در حال حاضر تنها حدود 225 میلیون مترمکعب آب در چاهنیمهها ذخیره شده که تنها 16 درصد ظرفیت واقعی آنها را شامل میشود. چاهنیمههای 2 و 4 کاملاً خشک شدهاند و چاهنیمههای 1 و 3 نیز با کاهش شدید سطح آب روبهرو هستند.
در سالهای اخیر، افغانستان با احداث بند کمالخان روی رود هیرمند، مسیر آب را به سمت هامون گودزَره منحرف کرده است. این بند انحرافی با ظرفیت 52 میلیون مترمکعب عملاً سیلابهای هیرمند را به خاک افغانستان منتقل کرده و مانع ورود آنها به ایران شده است.
چنین اقدامی برخلاف توافقنامههای آبی 1351(1973 میلادی) میان دو کشور است. این موضوع، علاوه بر پیامدهای محیطزیستی، جنبههای حاکمیتی و دیپلماتیک نیز پیدا کرده است.
خشک شدن تالاب هامون، افزایش طوفانهای گرد و خاک، پدیده بیابانزایی، مهاجرت اجباری روستاییان و نابودی کشاورزی بومی از پیامدهای ملموس بحران آب در سیستان است. نمونه تاریخی این وضعیت، مهاجرت گسترده مردم سیستان پس از احداث سد کجکی در سال 1953 میلادی است که باید بهعنوان هشدار جدی تلقی شود.
دولت ایران در سالهای اخیر اقداماتی برای مقابله با بحران آب شامل “طرح انتقال آب از دریای عمان، حفر چاههای ژرف در مناطق شیله، دشتک، بندان و زهک، احداث آبشیرینکن فراساحلی، پایش منابع ژرف با مطالعات زمینشناسی جدید” انجام داده است؛ با اینحال، بدون احیای حقآبه هیرمند و مدیریت علمی منابع آب، این اقدامات تنها مسکن موقتی هستند.
راهکارهای اساسی برای بهبود وضعیت آب در سیستان عبارتاند از:
- پیگیری فعال حقآبه ایران از رود هیرمند در سطح دیپلماتیک
- کاهش تبخیر چاهنیمهها با استفاده از پوششهای سطحی یا فناوریهای نوین
- اصلاح الگوی کشت و ممنوعیت کشت جالیزی
- جلوگیری از برداشت بیرویه آبهای زیرزمینی
- تقویت آب مجازی(واردات محصولات پرمصرف آبی بهجای تولید در منطقه)
- اجرای طرحهای بارورسازی ابرها
- تثبیت شنهای روان با رویکرد زیستمحیطی
اگرچه عوامل طبیعی در بروز بحران نقش دارند، اما سهم مدیریت ناکارآمد، سیاستگذاری ناهماهنگ و ضعف دیپلماسی آبی در این بحران را نباید نادیده گرفت. حیات سیستان به رود هیرمند گره خورده است. آینده منطقهای با قدمتی هزاران ساله، بستگی به این دارد که چه میزان اراده سیاسی، دانش فنی و مشارکت مردمی برای نجات آن به کار گرفته شود.
یادداشت از: علی محمدی
انتهای پیام/