خاموشی در آفتاب؛ روایت تابستانه مردم مازندران از وعدههای بیبرق
به گزارش بخش استانها در وبانگاه به نقل از خبرگزاری تسنیم از ساری، تسنیم در روایتی از زندگی مردم در نقاط مختلف استان، از بابل و آمل تا گلوگاه و چالوس و تنکابن؛ جایی که وعدهها هنوز به برق نرسیدهاند برخی مطالبات مردمی که در فضای مجازی منتقل شده را منعکس کرده است.
مرداد 1404، مازندران. ساعت 1 بعدازظهر، تعطیلات از 8 تا 10 مرداد است. دمای هوا در ساری و شهرهای میانه و مرکزی استان به حدود39 تا 40 درجه نزدیک شده و باد گرم شرجی، پوست را میسوزاند.
کولرهای گازی در بسیاری از خانهها خاموشاند؛ نه به دلیل صرفهجویی، که به دلیل قطعی برق. درست همان زمانی که کشاورزان شالیکار به امید نسیمی خنک به خانه بازمیگردند، خاموشی به استقبالشان میآید.
در روستاهای قائمشهر، نرگسبانو، پیرزن 70 سالهای که تنها با نوهاش زندگی میکند، به ساعت دیواری خیره مانده که از ساعت 11 صبح ایستاده است. نه تلویزیونی کار میکند، نه پنکهای، و نه حتی پمپ آبی که باید منبع کوچک حیاط را پر کند. در خانهای که سقف شیروانیاش گرما را همچون تنور نگه داشته، نرگسبانو تنها ابزارش یک بادبزن حصیری است.
مسئولان در مصاحبهای رسمی اعلام میکنند که با راهاندازی نیروگاههایی در غرب استان و بهینهسازی شبکه، ظرفیت تولید برق استان افزایش مییابد.
خبر در رسانههای رسمی منتشر میشود. اما آیا این افزایش ظرفیت، در زندگی روزمرهی مردم هم حس میشود؟
روایت این گزارش، در جستجوی همین فاصله است؛ شکافی میان آنچه روی کاغذ گفته میشود و آنچه مردم تجربه میکنند. مازندران یکی از پرتراکمترین استانهای کشور است، با شهرهای پرجمعیت، روستاهای گسترده و گردشگری پررونق، که بار مصرف برق را دوچندان میکند. با این حال، هنوز بسیاری از روستاهای شرق و غرب استان، به ویژه روستاهای در ارتفاعات و محروم از بلاتکلیفی در ساعات خاموشی، بیاطلاعی از جدولها، و خسارات اقتصادی ناشی از قطعیهای چندساعته رنج میبرند.
در شهرستان نور، مغازهداری میگوید که در دو هفته گذشته، پنج بار مواد غذاییاش فاسد شدهاند. در تنکابن و در اعلام به تسنیم کشاورزان از سوختن پمپهای آبیاری گله دارند. و به تسنیم اعلام میکنند در مسیر جاده پر تردد و گردشگری تنکابن قطع چند باره برق مسافران را طی دو روز گذشته کلافه کرده است.
در نکا، یک بانوی خانهدار روایت میکند که مادر سالمندش دو بار در گرمای زیاد دچار افت فشار شده است. اینها تنها چند صدای خاموششده در گرمای بیبرق مرداد هستند؛ صداهایی که زیر انبوه وعدهها و بخشنامهها گم شدهاند.
از سوی دیگر، دولت و مسئولان برق میگویند تولید برق در استان از مرز عبور کرده، طرحهای جدید در دست اقدام است. اما سؤال اینجاست: اگر همهچیز رو به پیشرفت است، پس چرا خانههای مردم هنوز در گرمای تابستان به خاموشی میروند؟ آیا زیرساختهای انتقال بهروز شدهاند؟ آیا ظرفیت مصرف در روزهای اوج، با ظرفیت تولید همخوانی دارد؟ نقش مدیریت مصرف در این میان چیست؟ و چرا بار این ناترازی، همیشه بر دوش مردم مناطق کمبرخوردار میافتد؟
این گزارش در حقیقت تلاشیست برای شنیدن صدای مردمی که در میان اعداد و آمار گم شدهاند. گزارشی که به جای تکرار دادهها، سراغ خانههای خاموش، مغازههای نیمهفعال، درمانگاههای بی امکانات مناسب سرمایشی و چاههای خشک رفته تا تصویری از خاموشی در آفتاب مرداد ترسیم کند.
اینجا مازندران است، سرزمینی سبز با خورشید سوزان، که گاه در میان وعدههای برقرسانی، زیر نور” لَمپا “زندگی میکند.
غرب مازندران، خاموشی زیر سایه دریا
ساعت 4 عصر است و رامسر، یکی از در یکی از پررفتوآمدترین خیابانهای شهر، در سکوت سنگینی فرو رفته. نه بوق ماشینی به گوش میرسد و نه صدای همهمه مشتریان. بیشتر مغازهها نیمهتعطیل هستند؛ چراکه در روزهای گذشته برق تا 4 ساعت هم قطع بوده. در این ساعات حیاتی، دستگاههای کارتخوان، یخچالها و تهویهها کار نمیکنند.
محمدرضا، مغازهدار باسابقهای است با صدایی گلایهمند میگوید: «تو روزایی که شهر پر از مسافره و باید دخل بالا باشه، برق نداریم! مواد غذاییمون خراب میشه، مشتری هم که پول نقد نداره، میره. مسئولان فقط میگن مشکل تولید نداریم، اما این همه خاموشی واسه چیه؟»
در یکی از محلههای کوهپایهای رامسر، زنی به نام اعظم در خانهاش نشسته و نفسنفس میزند. او از بیماری قلبی رنج میبرد و قطع برق باعث اختلال در عملکرد دستگاه اکسیژنساز خانگیاش شده. دختر اعظم با نگرانی میگوید: «هفته پیش برق رفت و ما حتی نتونستیم پمپ آب رو روشن کنیم. باید چکار کرد؟»
در چالوس، شهر پررفتوآمد و دروازهای به شمال، مردم بیشتر از قطعی برق، از عدم اطلاعرسانی درباره زمان خاموشی ناراضیاند. جدول خاموشیها با واقعیت منطبق نیست. فاطمه، صاحب کافهای در این شهر توریستی است و میگوید: «هر روز ساعت 12 یا 1 ظهر برق میره، ولی هیچی اعلام نکردن. دستگاهها میسوزه، مشتریا هم میرن. اما قبض برقمون اومده با رقم بالا! مگه ما مصرف داشتیم؟»
قطع ناگهانی برق در چالوس همچنین باعث توقف فعالیت بسیاری از کارگاههای کوچک شده است.
تولید کننده میگوید: «با هر بار قطع برق، دستگاهمون آسیب میبینه. تازه تا برق بیاد و دوباره تنظیمات انجام بدیم، نیمروز میپره. تولیدمون کاهش یافته، ولی هزینهها دو برابر.»
تنکابن زیر ضربه خاموشی
در تنکابن، خاموشی فقط یک مسئله خانگی نیست؛ مستقیماً کشاورزی را تهدید میکند. در دشتهای پاییندست، کشاورزان برای آبیاری زمینها به برق پمپها وابستهاند. قطع برق در ساعات گرم روز یعنی توقف آبیاری.
محمد، کشاورز است و میگوید: «آبیاری تو گرما واجبه. اگه پمپ آب در روز کار نکنه، زمین میسوزه. امسال سه بار پمپم سوخته چون وسط کار برق قطع شده. هیچکسی هم جوابگو نیست.»
او میافزاید که شرکت برق هشدار داده بود که در روزهای اوج مصرف خاموشی خواهیم داشت، اما زمان دقیق اعلام نشده بود: «وقتی ندونی کی برق میره، چطور برنامهریزی کنی؟ هم زحمتمون هدر میره، هم خسارت میبینیم.
در نوشهر، گردشگری محور اقتصاد است، اما خاموشی در اوج تابستان گردشگران را فراری داده. بسیاری از اقامتگاهها مجبور شدهاند با ژنراتور کار کنند، هزینه برق چند برابر شده. صاحب یکی از ویلاهای اجارهای میگوید: «وقتی مهمون ساعت 8 شب میاد و برق نیست، فرداش کنسل میکنه. یه ژنراتور خوب الان بالای 30 میلیون تومن هزینه داره. ما برای فرار از گرما اینجا اومدیم، ولی اینجا هم گرما هست و هم خاموشی.
غرب مازندران، با تمام زیباییهایش، در مرداد امسال چهرهای خاموش و خسته دارد. مردمی که در گرما زندگی میکنند، مغازهدارانی که ضرر میبینند، کشاورزانی که محصولاتشان خشک میشود و گردشگرانی که دست خالی بازمیگردند؛ همه در تناقضی عجیب میان وعدههای روشن مسئولان و خاموشیهای روزمره گرفتارند.
ساری بدون برق جان میدهد
در بیمارستانی در ساری، تابستان همیشه شلوغ است؛ بیماران گرمازده، سالمندان، مادران باردار. اما مرداد امسال، پرستاران و پزشکان بیشتر از بیماران، با یک دشمن دیگر درگیرند: قطعی برق. با اینکه بیمارستان ژنراتور دارد، اما ظرفیت آن تنها برای بخشهای حیاتی کافی است.
بابل، یکی از قطبهای علمی و دانشگاهی شمال کشور، حالا درگیر چالش ابتدایی است: قطعی برقهای مکرر. دو بار در یک روز رفته. مردم هم از بیبرقی در زمان مطالعه، قطعی پمپ آب و خرابی یخچالها شکایت دارند.
بابل با بازار پررونق میوه و ترهبار، وابسته به سردخانهها و سیستمهای یخچال است. یک فروشنده در میدان کشوری میگوید:«برق که میره، انگار باید کل بازارو ببندی. یه بار اجناسم پلاسید، 6 میلیون ضرر کردم. کسی جوابگو نیست. فقط قبض میاد.»
قائمشهر؛ صدای ژنراتور صدای مردم شنیده شود
در بسیاری از محلههای جنوبی قائمشهر، رضا، تعمیرکار لوازم خانگی میگوید «ما تعمیر برق انجام میدیم ولی برق خودمون نیست! کارم وسط تعمیر قطع میشه، ضرر پشت ضرر.»
در قائمشهر و در محلههای کارگر نشین، جایی که نه ژنراتوری هست، نه کولری. زهرا، زن خانهدار 45 ساله میگوید: «سه روز پیش برق قطع شد. پنکه نداشتیم، پمپ آب هم کار نمیکرد. با زحمت زندگی کردیم این اسمش عدالته؟»
بابلسر در روزهای مرداد، میزبان هزاران مسافر و ساکن ویلایی است. اما تاریکی بر بسیاری از مناطق ویلایی هم سایه انداخته. یکی از ساکنین تهرانی میگوید: «برای دو هفته اومدیم استراحت، اما برق میره. کولر پنجرهای داریم که بیمصرف شده. هزینهای که دادیم، انگار رفت هوا.»
اما در مرکز شهر هم وضع بهتر نیست. فروشگاهها، قنادیها، مغازههای پروتئینی نگران خراب شدن اجناس در قطعیهای ناگهانیاند و گلایه دارند. قاسم، قصاب جوانی میگوید: «برق که میره، یخچال صنعتی میسوزه. یک بار گوشتها فاسد شد. منطق خاموشی مشخص نیست. گاهی وسط ظهر، گاهی نصف شب!»
زیر فشار خاموشی هیچکدام از آسیب در امان نیستند. سیستمهای جایگزین وجود ندارد و بار قطعیها دوباره به دوش فقیرترها میافتد. تناقض میان اخبار رسمی و تجربه مردم در این بخش، منجر به بروز برخی ناراحتیهاست.
شرق مازندران؛ از قلب نیروگاه تا حاشیه خاموشیها
در نکا، نیروگاه شهید سلیمی یکی از بزرگترین تولیدکنندگان برق در شمال کشور است؛ اما در حاشیه آن، خانههایی قرار دارند که برقشان قطع میشود.
معلم بازنشستهای از روستای برگه میاندرود با خندهای تلخ میگوید: «ما کنار نیروگاه زندگی میکنیم اما برق دائم میرود به نظر شما این با توسعه سنخیت دارد؟
او از مشکلات پمپاژ آب، خاموشیهای پیاپی و افزایش هزینهها گلایه دارد: «پمپ آب سوخته چون برق نیمهکاره قطع میشه. جبران هم نمیکنن.»
خود نکا، بارها دچار مشکل شده است. فریبرز، فروشندهای در میدان ترهبار نکا، میگوید: الان با مشکلات متعدد روبرو هستیم اقلام فاسدشدنی داریم و یخچال نیازه، کی خسارت میده؟
روستاهای بیرمق و محروم هزارجریب در سایه بی برقی
در حالیکه گرمای هوا بالاست و چند روزی نیز تعطیل بوده مردمی که در ییلاقات دوست و آشنا و خانهای دارند راهی مسیرهای بالادست میشوند آنجا هم که کولر لازم نیست هوا خنک است اما باز هم برق قطع میشود نه یکبار بلکه چند بار.
در بهشهر که شهریست با هویت تاریخی و جمعیتی گسترده. اما مناطق روستایی آن در مرداد امسال بیش از همیشه خاموشی برق دیدهاند. روستای التپه، که جمعیتی بالا دارد، برق در گرمای ظهر برای حدود 3 ساعت متناوب قطع شد و آب شرب هم از کار افتاده است.
مردم میگویند: وقتی برق نیست، کارها مختل شده است.»
در مرکز بهشهر، چندین نانوایی سنتی با پخت نیمهصنعتی فعالاند که برای راهاندازی خمیرزن و سیستم تهویه به برق وابستهاند. قطع مکرر برق باعث شده نانواییها کار نکنند.
رحمت، نانوا، میگوید:« برق که میره، خمیر ترش میشه، دستگاهها هم زیر بار فشار هستند.»
گلوگاه؛ محرومیت، گرما، و تاریکی
در گلوگاه، شرقیترین نقطه مازندران، تابستان همیشه چالشبرانگیز بوده است. اما در مرداد امسال، در محله پاییندست شهر، جوانی به نام رضا میگوید: «ما حتی کولر نداریم. همین پنکه رو هم که روشن میکنیم. پول نداریم ژنراتور بخریم…»
در مناطقی مثل تیلهنو و قلعهپایین، بسیاری از ساکنان هنوز با سیستم برق روستایی با ظرفیت پایین زندگی میکنند. قطع چندباره برق در روز موجب میشود آب شرب و حتی موبایلها هم از کار بیفتند.
همچنین قطع برق باعث کاهش فعالیت کارگاه فرآوری برنج میشود غلام، صاحب یکی از آنها، میگوید: «ما با دستگاه پوستکن کار میکنیم. قطع برق یعنی تعطیلی کامل. الان وسط فصل برنجه، اگه کار نکنیم، همه چی کپک میزنه.»
میاندرود قطعی برق و فرار سرمایهگذار
در این منطقه بینراهی، بسیاری از واحدهای صنعتی کوچک دچار ناترازی برق هستند. یک واحد تولیدی در نزدیکی سورک، به دلیل تکرار قطعی برق، مجبور است کار را متوقف کند. مالک آن میگوید: «با این وضعیت برق، چطور سرمایهگذار بیاد؟ هیچ تضمینی نیست که یک هفته کامل بتونیم کار کنیم.»
در سورک، مردم از خاموشیهایی صحبت میکنند که بیبرنامه و نامنظم است. سمانه میگوید: «شب پشتسرهم ساعت 9 شب برق رفت چرا در گذشته همین دو سال پیش اینطور نبود؟»
شرق مازندران، علیرغم دارا بودن یکی از مهمترین نیروگاههای برق کشور، هنوز با قطعیهای گسترده، فرسودگی شبکه توزیع، و ضعف اطلاعرسانی مواجه است. در اینجا، قطعی برق فقط نارضایتی نیست؛ مسأله بهداشت، آموزش، سلامت و معیشت است.
حال باید پرسید چرا با وجود افزایش ظرفیت، مردم هنوز در گرمای مرداد، در تاریکیاند؟
برق روی کاغذ؛ تولید بالا، خاموشی هم بالا؟
مسئولان استانی در تیرماه و مرداد 1404 بارها اعلام کردند که «ظرفیت تولید برق مازندران نسبت به سال قبل افزایش داشته» و «با اجرای طرحهای توسعه، استان در مسیر خودکفایی برقی قرار دارد».
طبق اعلام آمار رسمی، ظرفیت اسمی نیروگاههای استان به 4٬200 مگاوات رسیده است؛ اما آیا این اعداد واقعیات را تغییر دادهاند؟ واقعیت این است که افزایش ظرفیت تولید به تنهایی برای جلوگیری از خاموشی کافی نیست؛ اگر شبکه توزیع، تابآوری لازم را نداشته باشد یا میزان مصرف در اوج تابستان از تولید پیشی بگیرد، خاموشی اجتنابناپذیر است.
مصرف بیپاسخ؛ تابستانی فراتر از ظرفیت
گردشگری تابستانی در مازندران سبب رشد 25 تا 30 درصدی مصرف برق در شهرهای ساحلی میشود و استفاده از کولرهای گازی در ماههای تیر و مرداد در روستاها و شهرکهای ویلایی چند برابر شده؛ توسعه بیرویه ساختمانها و شهرکهای بدون زیرساخت، فشار مضاعفی به شبکه وارد کرده است.
در واقع، رشد تقاضا سریعتر از رشد زیرساخت است. حتی اگر تولید بالا رفته باشد، شبکه انتقال و توزیع ظرفیت این بار را ندارد.
چرا روستاها بیشترین خاموشی را دارند؟
یکی از موضوعاتی که در بخشهای پیشین روایت شد، تمرکز خاموشیها در مناطق روستایی، حاشیهنشین و کمتر برخوردار بود. علت چیست؟
شبکههای توزیع در بسیاری از مناطق روستایی قدیمی، فرسوده و دارای افت ولتاژ هستند؛ این مناطق معمولاً در انتهای خطوط برق قرار دارند، و هنگام مدیریت بار، اولین نقاطیاند که قطع میشوند؛ نبود برنامهریزی دقیق و جدول زمانبندی روشن، باعث ناراحتی عمومی شده است.
در بسیاری از شهرهای مازندران، بهویژه در نوشهر، چالوس، رامسر، بابل و ساری، صدای ژنراتور بخشی از صدای روزمره شده است. اما خرید و نگهداری ژنراتور برای بسیاری از مردم، بهویژه ساکنان مناطق محروم، ممکن نیست. در واقع، دسترسی به برق جایگزین، تابعی از ثروت شده است.
در شهرکهای ویلایی، ژنراتورهای 15 تا 30 میلیون تومانی معمول است؛ در بازارها، مغازهداران برای حفظ کالاهای فاسدشدنی ناچار به خرید دیزل ژنراتور شدهاند؛ اما در روستاها، خانوادهها با پنکه خاموش و یخچال بیبرق ماندهاند. نتیجه آنکه عدالت در دسترسی به برق، قربانی بحران مدیریت شده است.
راهحلهای مسئولان؛ کافی یا تکراری؟
در واکنش به نارضایتیهای عمومی، مسئولان چند راهکار ارائه کردهاند: «مدیریت مصرف» توسط مردم و عدم استفاده از وسایل پرمصرف در ساعت اوج؛ توسعه نیروگاههای خورشیدی در روستاها؛ تغییر ساعات کاری ادارات برای صرفهجویی در مصرف.
همچنین طرح نیروگاههای خورشیدی اغلب به دلیل هزینه اولیه بالا، فقط در حد شعار باقی ماندهاند. بررسی منابع رسمی نشان میدهد پروژههای خورشیدی کوچکمقیاس در روستاهای مازندران، هنوز به مرحله نصب و بهره برداری عمومی نرسیدهاند.
با تمام ادعاهای افزایش ظرفیت، نوسازی پستها، و رشد تولید، واقعیت این است که زیرساخت برق مازندران هنوز در برابر مصرف اوج تابستان ناتوان است. خاموشیها نه از کمبود تولید، که از ضعف شبکه، ناترازی توزیع، و نبود عدالت در دسترسی به برق ناشی میشوند. اعدادی که روی کاغذ میدرخشند، هنوز به خانههای تاریک مازندران نرسیدهاند.
در بحرانهایی از جنس قطعی برق، آنچه بیش از ولتاژ پایین، مردم را فرسوده میکند، فقدان حس مسئولیت و پاسخگویی جمعی است. یعنی در این بحران باید یک نوع هم افزایی و وفاق باشد اما باز هم نیست.
مرداد امسال، مازندران نهفقط از برق، که از مسئولیت اجتماعی نیز بیبهره ماند.
مسئولیت اجتماعی اینکه بدانیم فقط آمار کافی نیست.
وقتی پستهای برق فرسودهاند، ترانسها پاسخگو نیستند، و شبکه توزیع دههها بهروزرسانی نشده، نمیتوان از مردم خواست صرفهجویی کنند اما خود، پاسخگو نبود.
مسئولیت اجتماعی دولت و نهادها فقط به افزایش ظرفیت تولید محدود نمیشود بلکه باید برنامهای دقیق در این زمینه داشت. شفافسازی درباره جدول خاموشی، تخصیص اعتبارات ویژه به مناطق کمبرخوردار، جبران خسارات قابل محاسبه در بخش کشاورزی و بازار در این زمینه ضروری است.
بسیاری از شهروندان بار دیگر احساس کردند که در اولویت نیستند. وقتی کشاورز و شهروند تنکابنی، مادر خانهدار در گلوگاه یا بیمار سالخورده در قائمشهر، باید گرمای حدود 40 درجه را در بیبرقی تاب بیاورند، دیگر بحث تنها برق نیست.
ثبت میدانی روایتهای مردمی نشان داده مردم گلایه مند از وضعیت بی برقیاند. پیگیری شفاف وعدههای اجرایی؛ اتصال صدای مردم به پاسخ مسئولان میتواند روشنگر بسیاری از کاستیها باشد.
در برخی روستاها، جوانان داوطلب با کمک جمعی نشان دادند که مسئولیت اجتماعی فقط وظیفه دولت هم نیست؛ اما آیا این مشارکتهای مردمی مورد حمایت و تشویق قرار گرفت؟ آیا ساختار رسمی، برای چنین کنشهایی جا دارد یا نه؟
مازندران، در تابستان، میزبان میلیونها گردشگر است. اما مصرف بیمحابای برق در ویلاها، استفاده از چند کولر همزمان، و عدم رعایت ساعت مصرف، خود بخشی از بحران است.
گردشگرانی که از شهرهای بزرگ به شمال میآیند، باید بدانند که این سرزمین محدودیت دارد. روشن کردن چند کولر در ویلاهای ساحلی در روزهای اوج مصرف، مستقیم یا غیرمستقیم، روستایی کنار جنگل را در تاریکی فرو میبرد. این نکتهایست که باید فرهنگسازی شود، نه فقط درخواست.
بسیاری از صنایع کوچک و بزرگ، بهویژه در بخشهای صنعتی، کشاورزی و سردخانهای، با افت ولتاژ یا قطعی برق آسیب دیدند. اما تعداد بسیار کمی از آنها به سمت نصب سیستمهای انرژی جایگزین، نیروگاه خورشیدی کوچک، یا ارتقای شبکه داخلی رفتند. درحالیکه شرکتهای صنعتی باید سهم خود را در تابآوری استان ایفا کنند.
در کشورهای توسعهیافته، بخش خصوصی نقش فعالی در پایداری انرژی دارد و با سرمایهگذاری در تولید تجدیدپذیر، کمک به شبکه برق منطقهای،یا حتی پشتیبانی از مناطق آسیبپذیر و چنین رفتاری باید در مازندران الگو شود.
خاموشی وقتی خطرناک میشود که وجدان جمعی خاموش باشد
در مازندرانِ مرداد 1404، خاموشی فقط مشکل فنی نیست ؛ بازتابی از ضعف مشارکت، نبود شفافیت، و خلأ اجتماعی است که هر یک سهمی در تابآوری یا تشدید بحران دارند.
ما نیاز به بازگشت به مسئولیت جمعی داریم. مسئولیتِ دیدن . مسئولیت پاسخگویی به پرسشها و مسئولیت روشن کردن چیزی فراتر از چراغ؛ وجدان.
انتهای پیام/