روایت یک مرز که عاشقانه‌ترین بدرقه تاریخ را رقم می‌زند‌/ حال و هوای مهران + فیلم

مهران این روزها فقط یک مرز نیست؛ تپش تند دل‌های عاشقی‌ست که از دورترین نقاط ایران به این خاک آمده‌اند تا با چشم‌های اشک‌آلود، پای بر جاده‌ای بگذارند که انتهایش به حرم ارباب ختم می‌شود.
– اخبار استانها –

به گزارش خبرنگار خبرگزاری تسنیم از نقطه صفر مرزی،  مهران… شهری در حاشیه غرب ایران، اما در متن قلب تمام عاشقان حسین(ع). نقطه‌ای که در روزهای عادی، آرام و متین در مرز غربی کشور نفس می‌کشد، اما به محض آن‌که تقویم به اربعین نزدیک می‌شود، دگرگون می‌شود. خاکش تب می‌کند، آسمانش بوی کربلا می‌گیرد و جاده‌هایش مملو از ارادتی می‌شود که با حساب عقل نمی‌خواند.

در این ایام، مهران فقط یک شهر نیست؛ مبدأ هجرت است، میدان حضور است، و شاید همان «میقات»ی باشد که کاروان دل‌ها از آن به سمت معشوق حرکت می‌کند.

.

مرز مهران در اربعین، شبیه هیچ مرز دیگری در جهان نیست. اینجا نه سیم‌خاردار معنا دارد، نه گیت‌های عبور و نه حتی تابلوهای مرزی. اینجا دل‌ها مرزها را کنار می‌زنند و آدم‌ها از ملیت و زبان و رنگ جدا می‌شوند و فقط یک نام مشترک پیدا می‌کنند: زائر اباعبدالله.

در مهران، سرباز لبخند می‌زند، مأمور گذرنامه با مهربانی مهر می‌زند، راننده وانت از جیب خودش برای زائرها آب می‌خرد، بچه‌ها پای موکب‌ها کفش‌ها را جفت می‌کنند، و پیرزن‌هایی با زبان لری و عربی برای سلامتی زائران دعا می‌خوانند.

این‌جا جایی است که ملت ایران به‌تمامه بسیج می‌شود تا به زائران حسینی خوش‌آمد بگوید؛ گویی کل یک ملت با همه اختلاف‌هایش، در مسیر اربعین به وحدت می‌رسد.

کوچه‌پس‌کوچه‌های مهران، پر شده از صدای کفش‌های خاکی، تپش قلب‌هایی که فقط یک نیت دارند: برسم، حتی اگر با زانو بروم.

.

اینجا، اشک دیدن ندارد. اشک، جاری‌ست؛ از چشم یک پدر که دست بچه‌اش را گرفته و می‌خواهد برایش خاطره‌ای بسازد تا چشم‌های بسته‌ی جانبازی که هنوز نفس دارد برای زدن لبیک به ندای “هل من ناصر ینصرنی”.

خورشید ظهر مهران تند می‌تابد، اما عشق، سایه‌بانی‌ست بی‌نظیر. صدای مداحی، بوی قیمه نذری، پرچم‌هایی که به هر سو در باد می‌رقصند و مردمی که در دل خستگی، لبخند می‌زنند؛ همه چیز اینجا روایت دیگری دارد از انسان بودن، از مسلمان بودن، از شیعه بودن.

موکب‌ها در مهران فقط محل استراحت نیستند، کارگاه محبت‌اند. همان‌جا که نانوا نان داغ می‌زند و بی‌منت می‌گوید: “برادر منی، این نان سهم توست.” همان‌جا که جوانی تمام حقوق کارگری‌اش را خرج آب معدنی کرده تا به یک زائر بدهد، با افتخار.

و چه زیباست لحظه‌ای که پای زائر به خاک مرز می‌رسد. بعضی‌ها همان جا می‌نشینند، دل‌دل می‌کنند، گریه می‌کنند. آن‌قدر دلشان پر است که جرأت برداشتن قدم اول را ندارند. و وقتی بالاخره حرکت می‌کنند، دیگر توقف معنا ندارد. گام‌ها به عشق است، به نیت زیارت، به نیت اشک ریختن در صحن ارباب.

مرز مهران در اربعین، حکایت یک ملت است که با وجود همه مشکلات، همه سختی‌ها، همه دردها، هنوز دلش با حسین(ع) می‌تپد. اینجا جایی‌ست که ایران، خودش را به بهترین شکل نشان می‌دهد: با غیرت، با ایمان، با مهمان‌نوازی، با اشک و با عشق.

و این مرز، که روزی در سال‌های دفاع مقدس، محل عبور رزمندگان به خط مقدم بود، امروز هم خط مقدم است؛ خط مقدم نبردی دیگر، نبرد با دنیاپرستی، با فراموشی، با بی‌تفاوتی.

.

زائران از مهران می‌گذرند تا نه فقط به کربلا، بلکه به خودِ خویش، به حقیقت، به آزادگی و به روح حسین(ع) برسند.

این مرز، دروازه‌ای است از خاک ایران به افق کربلا؛ جایی که هیچ مرزبانی نمی‌تواند مانع عبور دل‌ها شود. دل‌هایی که آمده‌اند تا لبیک بگویند و بازگردند؛ آغشته به بوی حرم، بوی غربت، بوی عشق.

انتهای پیام/

 

منابع خبر:‌ © ‌خبرگزاری تسنیم
دکمه بازگشت به بالا